از بـحث گذشته اين نتيجه به دست مى آيد كه آنچه در حساب خداو دفاتر ملكوتى مايه ارزش اعمال است كيفيت عمل است نه كميت آن . توجه نكردن به اين نكته سبب شده است كه ساده انديشان در بـرخـى از اعـمـال بـس ارزشـمند اولياى خدا، كه حجم اجتماعى آنها را اندك ديده اند، افسانه پـردازى كـنـنـد. بـطـور مـثـال دربـاره انـگـشـتـرى كـه امـيـرالمـؤ مـنـيـن (ع ) در حـال ركـوع بـه فـقـيـر داد، و آيـه اى دربـاره آن نـازل گـشـت ، گـفـتـه انـد كـه ارزش آن مـعـادل خـراج سـوريـه و شـامـات بـوده اسـت و بـراى ايـن كـه مـردم بـاور كـنـنـد بـدان شكل روايت كرده اند.بـه نـظـر ايـنـان شـگفت بوده است كه درباره انفاق يك انگشتر كوچك آيه اى عظيم و والا ازمبداء وحـى ، فـرود آيد، ازاين رو افسانه ها پرداخته اند وبهاى مادّى آن را بالا برده اند. اينها فكر نـكـرده انـد كه انگشترى كه معادل خراج سوريه و شامات باشد در مدينه فقير زينت بخش دست عـلى (ع ) نـخـواهـد بـود.بـه فـرض ايـن كه چنان انگشترى در دست على (ع ) بود آن را به يك فـقير نمى داد. بلكه با چنان انگشترى مدينه را آباد مى كرد و همه بينوايان شهر را نجات مى داد.شـايد اينان درباره قرص هاى نان جوى كه على (ع ) و خاندانش انفاق كردند و سوره ((هَلْ اَتى )) در شـاءن آنـان نازل گشت مى گويند: آرد آن نانها نه از جو، بلكه از بُراده طلا بوده است ! نـه ، ايـن اخـلاص على (ع ) بوده است كه عمل او را اين همه ارزشمند كرده است . آن چيزى كه به عمل ارزش مى دهد و بدان اهميّت مى بخشد، همان است كه قرآن بيان فرموده است :((اِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً))(223)ما تنها به خاطر خدا به شما انفاق مى كنيم وپاداش يا سپاسى از شما توقع نداريم .بـاز هـم اگـر مـثـالى بـخـواهـيـم بـايـد در زنـدگـى عـلى (ع ) بـبـيـنـيـم و اخـلاص عـمـل را از او بـيـامـوزيـم كـه يـك ضـربـه شـمـشـيـرش بـر پيكر سردار كفر در روز خندق بر اعمال جن و انس برترى دارد.و بـه هـمـيـن خاطر است كه از نظر قرآن ، اعمال كافران چونان سرابى پوچ و بى حقيقت است . زيـرا اعـمـال آنـهـا گر چه ظاهرى آراسته و فريبا داشته باشد، ولى چون براى هدفهاى پست مادى انجام شده است ، چهره ملكوتى ندارد.
برخى از مواقف قيامت
سنجش اعمال
يـكـى از نامهاى روز قيامت ((يوم الحساب )) است ، زيرا كه روز قيامت روز حساب و محاسبه است . در آن روز هـمه مردم براى قضاوت قاطعانه در دادگاه قيامت حاضر مى شوند و به حساب عقايد واعـمـال آنـان رسـيـدگـى مى شود و بر اساس نتيجه اين حسابرسى پاداش مى گيرند يابه كيفر و جزاى اعمالشان مى رسند:((وَ نـَضـَعُ الْمـَوازيـنَ الْقـِسـْطَ لِيـَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَاِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنابِها وَ كَفى بِنا حاسِبينَ))(224)و ما ترازوهاى عدل را براى روز قيامت خواهيم نهاد و به هيچ كس ستمى نخواهد رفت و اگر عملى به اندازه دانه خردلى باشد، در حساب آوريم و كفايت مى كند كه ماحسابگر هستيم .
ميزان سنجش اعمال
ميزان سنجش عمل چيست ؟ اعمال انسانها را با چه ترازو وميزانى ارزيابى مى كنند؟ از امام صادق (ع ) در