جهان بينى :به برداشت و ديد كلى انسان از جهان و انسان ، جهان بينى گفته مى شود.
نقش جهان بينى
طـرز تـلقى و برداشت انسان از جهان و حوادث آن ، تاءثير گسترده و فراوانى بر رفتار وى مـى گـذارد.اگـر آدمـى دنـيـا را جـاى خـواب و خوراك بداند و مسكن و خوراك و پوشاك ، شعار و آرمـانـش و در نـهـايـت ، رفـاه مادى مقصدش باشد، امورى برايش ارزش مى يابد كه او را بدان مـقـصـد برساند و تلاش ، همت و سرانجام وجود و انسانيتش ، صرف يافتن خوراك و پوشاك مى گـردد. مـعيار سنجش ارزش وجودى و انسانى هر فردى ، هدف اوست ، از اين رو حضرت على (ع ) مى فرمايد:((آنكس كه همتش به آن چيزى است كه داخل شكمش مى شود، ارزش او، آن چيزى است كه از او خارج مى شود.))(1)اگـر آدمـى جـهـان را عـرصـه آزمـايـش بـراى رشـد و تـكـامـل و رسـيـدن بـه درجـه انـسـان كامل و مقام لقاى پروردگار بداند، مسائل ديگرى برايش ارزشمند مى شود و تلاش و كوشش او نيز متوجه آن هدف والا مى گردد.بنابراين ، نوع برداشت انسان از جهان و انسان ، تاءثير مستقيمى بر رفتار او دارد.
انواع جهان بينى
الف ـ جهان بينى مادى :
بعضى افراد در تفكر خويش ، وجود را مساوى با ماده مى دانند و بر اين پـنـدارنـد كـه در جـهـان غـير ماده و غير ماده و حاصل از ماده چيزى وجود ندارد و در پيدايش جهان ، طـرح قـبـلى ، هـدف ، نقشه و حسابى در كار نبوده است و نيازى به آفريننده هم ندارد. تفسير و برداشت اين گروه را از جهان ، جهان بينى مادى مى گويند.
ب ـ جـهـان بـيـنـى الهى :
بعضى ديگر، جهان را تركيبى از ماده وغير ماده و هدفدار و با طرح و نقشه مى يابند كه پديده هاى آن ، نيازمند به پديد آورنده بوده و پديد آورنده اش خداوند بى نـياز است ، كه از ويژگيهاى ماده پيراسته است . اين نوع برداشت از جهان را، جهان بينى الهى مى گويند.
جهان بينى مادى ومهمترين مواضع آن
الف ـ در جـهـان بينى مادى ، جهان ، آغاز و انجام مشخص و روشنى ندارد و در پيدايش آن ، طرح و نـقـشـه اى نـبـوده است . از اين ديدگاه ، آگاهى ، شعور و اراده اى بر هستى حاكميت ندارد و جهان هستى دستخوش تصادفات بى شعور مادى است .ب ـ انـسـان چـون پـرِ كـاهـى ، اسـيـر تندباد حوادث طبيعت و جامعه است و كمترين اراده اى از خود ندارد. سرآغاز خود را در افق تاريك گذشته مى بيند و هدفى ارزشمند در پهنه گيتى به چشم وى نمى خورد.ج ـ جـهـان آغـاز و فـرجـامـى تـاريك دارد كه در ميانه آن هم فروغى وجود ندارد. انسان سرزده و بدون هدف در اين پهنه تاريك قدم نهاده و از ماده به وجود آمده و ديگربار بدان بازخواهد گشت . تلاش و كوشش او از مرز ماده فراتر نخواهد رفت و انسان و فرايند زندگى او با همه تلاش وسـيـعـش در مـحـدوده مـاده بـى شـعـور و بـى اراده گـم خـواهـد شـد. بـرتـرانـد راسل فيلسوف مادى مى گويد:((بـشـر مـولود عـوامـلى است كه در ايجاد او تدبيرى به كار نرفته و غايتى در نظر گرفته نـشـده ، اصـل بـشر، نمو و حتى عواطف او چون ، آرزو، ترس ، عشق و عقيده چيزى جز مظهر تلفيق تصادفى اتمهاى مختلف نيست ....))
جهان بينى الهى و مهمترين مواضع آن
الف ـ جـهـان از سـرچـشـمـه اى پـرفـيض منشاء گرفته و پوچ و بى هدف به وجود نيامده است .(2) بـلكـه بـا