الف ـ اميرمؤ منان (ع ) از پيامبر(ص ) روايت مى كند كه آنحضرت فرمود:((اَللّهـُمَّ ارْحـَمْ خـُلَفـائى ، قـيلَ: يارَسُولَاللّهِ(ص )، وَمَنْ خُلَفائُكَ؟ قالَ:اَلَّذينَ يَاْتُونَ بَعْدى وَ يَرْوُونَ حَديثى وَ سُنَّتى ))(156)خدايا، جانشينان مرا رحمت كن . گفته شد: اى پيامبر خدا(ص )، جانشينان شما كيستند؟ فرمود: آنان كه پس از من مى آيند و حديث وسنت مرا روايت مى كنند.ب ـ در قسمتى ازمقبوله # ((عُمَرِبْن حَنْظَلَه )) آمده است :((مـَنْ كـانَ مِنْكُمْ قَدْرَوى حَديثَنا وَنَظَرَ فى حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْكامَنا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَاِنّى قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً فَاِذا حَكَمَ بِحُكْمِنا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَاِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اللّه وَ عَلَيْنارَدَّ وَ الرّادُّ عَلَيْنا الرّادُّ عَلَى اللّهِ وَهُوَ عَلى حَدِّ الشِّرْكِ بِاللّهِ))(157)هـر كـس از شـمـا كـه حـديث ما را روايت كند ودر حلال و حرام ما نظر دهد و احكام ما را بشناسد پس بايد به حكم او گردن نهند. زيرا من او را بر شما حاكم قرار دادم ، پس اگر به حكم مافرمان داد وآنرا از او نپذيرفتند، همانا حكم خدا را ناچيز شمرده است و ـ حكم ـ ما را ردّ كرده است و هركس كه ـ حكم ـ ما را رد كند در واقع ـ حكم ـ خدا را ردّ كرده است و اين در حدّ شرك به خداوند است .3ـ قسمتى از روايتى كه از امام حسين (ع ) نقل شده چنين است :((وَ ذلِكَ بـِاَنَّ مـَجـارى الاُْمـُورِ وَالاَْحـْكـامِ عـَلى اَيـْدِى الْعـُلَمـاءِ بـِاللّهِ والاُْمـَنـاءِ عـَلى حـَلالِهِ وَ حَرامِهِ))(158)و ايـن بـخـاطـر آنـسـت كـه مـجـارى امـور ـ مردم ـ و احكام ـ دين ـ در دست عالمان خدايى است كه بر حلال و حرامش امين هستند.ايـنـها تنها نمونه اى از روايت هاى فراوانى است كه وظيفه مردم را درزمان غيبت بيان كرده است . از مـجـموع روايات ، ويژگى هاى عالمانى كه بايستى به آنان رجوع شود و حيطه وظيفه آنان معلوم مى شود كه عناوين آن در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران آمده است .