پـديـده چـيـزى اسـت كـه بـطـور مـستقل نمى تواند وجود داشته باشد، بلكه نيازمند به پديده آورنـده اسـت مـانـنـد: انـسـان ، گياه ، زمين ، خورشيد، ماه و ستارگان . جهان مجموعه اى از پديده هاست و كل جهان واقعيتى وابسته است كه نياز به پديد آورنده دارد.انـسـان در بـرخـورد بـا پديده ها از علت آنها سؤ ال مى كند و آنها را بدون علت و پديدآورنده نـمـى پـذيـرد. بطور مثال ، اگر كتابى را از قفسه كتابها برداريد و ببينيد كه رطوبت در آن نفوذ كرده است ، فورى در جستجوى علت آن برمى آييد.تـغـيـير و دگرگونى ، يكى از نشانه هاى پديده بودن است . هر حركتى محركى و هر تغيير و دگـرگـونـى ، عـلتـى دارد و هـر موجودى كه حركت و تغيير در آن راه داشته باشد، پديده است ونيازمند به علت و پديد آورنده است .چـه خـدا شـنـاسـان و چـه مـاده گرايان هر دو در نهايت به موجودى كه بى نياز از علت باشد و خود، علت ديگر موجودات ، باشد معتقدند. اختلاف در اينجاست كه ماده گرايان ، آن را طبيعت و ماده و خداشناسان ، آن را خداوند مى دانند.واضـح اسـت كـه مـاده نـمـى تـوانـد بـى نياز از علت باشد، زيرا سراسر طبيعت و ماده ، پر از ويژگيهاى پديده بودن (مانند: حركت ، تغيير، تجزيه ، تركيب و محدوديت ) است . از كوچكترين اتـمـهـا تـا بـزرگترين كرات آسمانى و كهكشانهاى پهناور، همگى از نظر زمان و مكان محدود و وجـودشـان وابـسته به شرايط بى شمارى است كه در وجود آنها مؤ ثر است . هيچ پديده اى از پديده هاى جهان نمى تواند بطور مستقل و بدون نياز به امور ديگر بر سر پاى خود بايستد. پـس بـايد در پديد آورنده ، نشانه هاى پديده نباشد زيرا در غير اين صورت ، موجودات وجود پـيـدا نـخـواهـنـد كـرد. پـس آفـريـدگـار جـهـان پـديـده نـيـسـت و سـؤ ال از علتِ او بى معناست .قرآن كريم ، انسانها را به خدا و آفريدگار جهان رهنمون شده و مى فرمايد:((اِنَّ فـى خـَلْقِ السَّمـواتِ وَالاَْرْضِ وَاخـْتـِلافِ اللَّيـْلِ وَالنَّهـارِ لاَ يـاتٍ لاُِولِى الاَْلْبـاب ))(13)بـدرسـتـى كـه در آفـريـنـش آسـمـانـها و زمين و پى در پى آمدن شب و روز، نشانه هايى براى خردمندان است (كه آنان را بسوى خدا راهنمايى مى كند).حضرت على عليه السّلام درباره نياز پديده به پديد آورنده مى فرمايد:((هَلْ يَكُونُ بِناءٌ مِنْ غَيْرِبانٍ))(14)آيا هيچ ساختمانى بدون سازنده مى باشد؟
حركت جهان
جـهـان مـاده ، يـكـپـارچـه حـركـت اسـت و نـاآرامـى ، سـراسـر هـسـتـى آن را تـغـيـيـر و تـحـول فـراگـرفـتـه اسـت . از جـنـب و جـوشـى كـه در دل اتـمـهـا نهفته تا تلاش و تحرّكى كه در پهنه كهكشانها مشاهده مى شود، همه و همه از حركت دايمى و پيوسته كه در نهاد پديده هاى مادى و جهان طبيعت وجود دارد حكايت مى كند.از پهنه جهان طبيعت به ميان مصنوعات و ساخته هاى دست بشر مى آييم و حركت را در آنها جستجو مـى كـنـيـم ، مـى بـيـنيم كه هيچ چيزى خودبه خود و بدون وارد شدن نيرو به حركت در نمى آيد حـركـت هـواپـيـمـا، اتـومـبـيـل ، دوچـرخـه و هـر چـيـز ديـگـر بـه دنبال نيرويى است كه بر آن وارد مى شود. آيا ممكن است اتومبيلى بدون سوخت و انرژى به راه افـتـد و مـسـيـرى را بـپـيـمـايـد؟ بدون شك ، كوچكترين حركتى بدون محركى نيروبخش و حركت آفـريـن امـكان ندارد، زيرا حركت ، نيروى محرّك مى خواهد و تا نيرويى نباشد، حركتى صورت نمى پذيرد.
حركت آفرين
گـفـتـيـم كـه پـديده هاى جهان ، همه در حركت اند و هيچ حركتى بدون محرّكِ نيروبخش ، صورت نـمـى پـذيـرد. البـتـه تا اين بخش از سخن را همه پذيرفته اند و كسى در آن ترديدى ندارد. اختلاف نظر در اين