هر چند بشر مى تواند به تدريج از اين محدوديتها بكاهد، اما اين موضوع نيازمند گذشت زمان و صرف سرمايه ها و داشتن وسايل و ابزار است و بدون اين ها، راهى جز (وحى ) براى خبر دادن از حقايق دور دست و ناشناخته طبيعت و يا قوانين حاكم بر هستى وجود ندارد.
قـرآن كـريـم در آن زمـان و در مـحيطى آكنده از جهالت و خرافات ، با بيانى حاكى از اشراف و تـسـلط بـر پـديـده هـاى جـهـان و طـبـيـعـت ، سـخـن گـفته است كه با گذشت زمان ، درستى آن ها پـديـدارتـر گـشـتـه ، در حـالى كـه مـردم عـصـر جـاهـليت هرگز توان شناخت اين حقايق علمى را نداشتند. برخى از اين مسائل ، كه علم بعدها به آن دست يافت ، عبارت است از:
1 ـ زوجيت عمومى در جانوران و گياهان : سوره يس ، آيه 36.
2 ـ نيروى جاذبه عمومى كه كرات آسمانى را در مدار خود حفظ مى كند: سوره رعد، آيه 2؛ سوره فاطر، آيه 41 و سوره روم ، آيه 25.
3 ـ خبردادن از مراحل تكاملى جنين انسان در شكم مادر: سوره مؤ منون ، آيات 13 و 14.
4 ـ خـبـر دادن از كـروى بـودن زمـيـن و مـعلّق بودن آن در فضا: سوره صافّات ، آيه 5 و سوره فاطر، آيه 41.
د ـ اعـجـاز قرآن از جهت آورنده آن : با بخشى از شگفتى هاى قرآن عظيم آشنا شديم . اين شگفتى ها آن گاه به اوج خود مى رسد كه بدانيم آورنده چنين كتابى مردى درس ناخوانده و خط ننوشته بوده و در سرزمينى پر از جهل ، خرافات ، دختر كشى ، شرك و فساد مى زيسته است .
دليـل بر درس ناخواندگى پيامبر(ص )علاوه بر شهرت عمومى اين مساءله در بين مردم معاصر آن حضرت (ص )، آياتى است كه بر اين مطلب دلالت دارد؛ مانند:
(الَّذِيـنَ يـَتَّبـِعـُونَ الرَّسـُولَ النَّبـِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يـَجـِدُونـَهُ مـَكـْتـُوبـاً عـِنـدَهـُمْ فـِي التَّورَاةِ وَالْإِنْجِيلِ...)^91 همان ها كه از فرستاده (خدا)، پيامبر امّى ، پيروى مى كنند؛ پيامبرى كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است ، مى يابند... .
مـنـظـور از (امـّى ) در آيـه مـزبـور، كـسـى اسـت كـه درس نـخـوانـده اسـت . بـرخـى احتمال داده اند كه امّى يعنى : كسى كه منسوب به امّالقرى (مكّه ) است . اما شهيد مطهّرى (ره )اين وجه را مردود دانسته و مى نويسد:
اين احتمال به ادلّه اى رد شده است : يكى اين كه كلمه (امّالقرى ) اسم خاص نيست و بر مكّه به عـنـوان يـك صـفـت عـام ، نـه يـك اسم خاص اطلاق شده است . ام القرى يعنى : مركز قريه ها. هر نقطه اى كه مركز قريه هايى باشد ام القرى خوانده مى شود...^92 در آيـه ديـگـر تـصـريـح شـده كـه آن حـضـرت (ص )هـرگـز پـيـش از نزول قرآن به خواندن و نوشتن مبادرت نكرده است :
(وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ اِذاً لاَ رْتابَ الْمُبْطِلُونَ)^93 تـو هرگز پيش از اين كتابى نمى خواندى و با دست خود چيزى نمى نوشتى ؛ مبادا كسانى كه درصدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند.
قـرآن مـجيد از اين لحاظ نيز معجزه است ؛ چون كسى باور نمى كند فردى درس ناخوانده بتواند مـقـاله اى مـعـمـولى و متوسط عرضه كند، چه رسد به عرضه كتابى چون قرآن ! آيا مى توان پذيرفت كه اين كتاب جز از سوى خداوند بر بنده اش وحى شده باشد؟ ه ـ هـماهنگى و عدم اختلاف : بشر در طول زندگى ، بر حسب تجربه ها و دانش هايى كه كسب مى كـنـد و رشـدى كـه مـى يابد و با قرار گرفتن در شرايط گوناگون ، ديدگاه و نظرياتش تـفـاوت پـيـدا مـى كند. مرور زمان اهميت مسائل را در نظرش تغيير مى دهد تاجايى كه گاهى به كـلى از نـظر خود برمى گردد. در زندگى و افكار دانشمندترين و باهوش ترين افراد، آثار ضـعف ، اشتباه ، تغيير مواضع ، غفلت ، فراموشى و همچنين تناقض و تعارض بارها مشاهده شده است ؛ زيرا حالاتشان برحسب فقر يا ثروت ، جنگ يا آرامش ، ضعف يا قدرت ، شكست يا پيروزى ، گـمـنامى يا شهرت ، جوانى يا پيرى ، بيمارى يا سلامت ، ملامت يا ستايش و... آشكارا