(اعـبـدواللّه مـالكـم مـن اله غـيره ) استفاده مى شود كه بت پرستى و شرك به خدا مهمترين سدّ سعادت همه انسانها و جوامع بشرى است . البته پيامبران علاوه بر اين مطلب مهم و اساسى ، با توجه به شرايط زمان و قوم خود، دستورهاى خاصى نيز داشتند.
نـوح پـيـامـبـر پـس از دعوت قوم خود به توحيد، باجمله (اِنّى اَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ)، آنان را تهديد به عذاب روز قيامت مى كند و معاد را به آنان گوشزد مى نمايد.
تـعـبـيـر (اخـاهـم يـعـنـى بـرادرشـان ) سـه بـار در ايـن آيـات آمـده اسـت . احـتـمـال دارد ايـن تـعـبـير بدين خاطر باشد كه پيامبران ، چون برادرانى در نهايت دلسوزى و مـهـربانى با قوم خود رفتار مى كردند. از طرف ديگر، اين تعبير، حاكى از يك نوع برابرى ونفى هر گونه برترى طلبى است ، يعنى پيامبران هيچ گونه انگيزه اى در هدايت انسانها جز نجات آنها از گمراهى و بدبختى ندارند. (169)
هـود پيامبر، قوم خود را بعد از دعوت به يكتاپرستى به پرواى از خدا و دورى از گناه دعوت مـى كـرد. او و حضرت صالح ، نعمتهاى الهى را براى قوم خود يادآور مى شدند از جمله حضرت صالح قوم ثمود را توجه مى دهد به جانشينى قوم عاد و ساير امتهاى گذشته و ساختن قصرها و خانه ها در دشتها و كوهها و از آنان مى خواهد كه در زمين فساد نكنند.
حـضرت لوط (ع ) قوم لوط را به پرهيز از عمل شنيع لواط فراخواند و حضرت شعيب (ع ) نيز مـردم مـديـن را بـه خداپرستى و توحيد دعوت نمود واز كم فروشى و باز داشتن مردم از راه خدا بر حذر داشت .
عمران و آبادى ، در سايه ايمان وتقوا (وَلَوْ اَنَّ اَهـْلَ الْقـُرى امـَنـُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ وَلكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ)(اعراف ، 96) واگر مردمى كه در شهرها و آباديها زندگى مى كنند، ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند، بركاتى از آسمان و زمين رابرآنها مى گشوديم ولى (آنهاحقايق را) تكذيب كردند؛ ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم .
در ايـن مـورد كه منظور از (بركات ) زمين وآسمان چيست ، در ميان مفسران گفتگوست . بعضى آن را بـه نـزول بـاران و رويـيـدن گـيـاهـان ، تـفـسـيـر كـرده انـد و عـده اى بـه اجـابـت دعـاو حـل مـشـكـلات زنـدگـى ، ولى ايـن احتمال نيز وجود دارد كه منظور از بركات آسمانى ، بركات مـعـنـوى و مـنـظـور از بـركـات زمـيـنـى ، بـركـات مـادى اسـت . البـتـه تـفـسـيـر اوّل از همه مناسبتر است .
بـاز شدن درهاى بركات خداوندى به سبب ايمان كلّ جامعه است ، نه ايمان يك يا دو يا چند نفر، چـون كـفر و فسق جامعه ، با ايمان و تقواى چند نفر، تمام شدنى نيست و آثار شوم خود را مانند جلوگيرى از بركات خداوندى خواهد داشت .
اگـر جـامـعـه اى داراى ايـمـان وتـقـواى الهـى شـد، بـركـات خـداونـد، شـامـل حـال آن جـامـعـه و بـاعـث عـمـران و آبادانى آن مى شود. جامعه پرهيزكار و متكى به خدا از نـعـمتهاى الهى در مسير صحيح آن استفاده مى كند، بر عكس جوامع امروز كه بخش بسيار مهمى از نـيـروى انـسـانـى و مـنـابـع اقتصادى جهان را در راه (مسابقه تسليحاتى ) و ساختن سلاحهاى نابود كننده ، مصرف مى كنند.
مـمـكـن اسـت سـؤ ال شـود كـه اگـر ايـمـان و تـقـوا مـوجـب نـزول بـركـات الهـى اسـت و نـقطه مقابل آن موجب سلب بركات است ، چرا جوامعى كه بويى از ايمان نبرده اند، غرق درناز ونعمتند در حاليكه جمعى