مسخّر ساخت و از هر چيزى كه از او تقاضا كرديد، به شما داد و اگر نعمتهاى خدا را بشماريد هرگز آنها را شمارش نخواهيد كرد، براستى انسان ، ستمگر و كفران كننده است .
در اين آيات به برخى از نشانه هاى خداوند و نعمتهاى ارزشمند وى اشاره شده است .
الف ) آسمان و زمين كه به منزله سقف محكم خانه و فرش آن است .
ب ) باران و آب گوارا.
ج ) رويـانـدن مـواد خوراكى و ميوه هاى درختان كه گويى مولود نطفه خالص آسمان و خاك پاك زمين است .
د) كشتى و كشتيرانى كه در حمل و نقل كالاهاى ضرورى و سير و سفر، نقش اساسى دارد.
ه) نـهـرهـا و كـانـالهـا (طبيعى و مصنوعى ) كه سيراب كردن بخش بزرگى از مزارع ، بر عهده آنهاست .
و) خورشيد و ماه ، اين دو پديده مهم ، كه حيات طبيعت را تاءمين مى كنند.
ز) روز و شب كه ساعات كار و تلاش و سكون و آرامش را تنظيم مى كنند.
با دقت در جمله (سَخَّرَ لَكُمْ) (براى شما)، ارزش انسان روشن مى شـود؛ زيرا بشر آن قدر عظمت دارد كه همه موجودات به فرمان خدا مسخّر او گشته اند، به اين معنى كه زمام اختيار موجودات به دست اوست يا در جهت منافع انسان حركت مى كنند. پس در مجموعه آفـريـنـش ، انـسـان بـصـورت يـك هدف عالى معرفى شده است .(81) چه زيبا گفته است سعدى شيرازى :
خداوند در اين آيات علاوه بر نعمتهاى مادى و محسوس ، به يك نعمت معنوى اشاره مى كند و آن برآوردن خواسته هاى بشر است ؛ يعنى مواهب الهى در مواد مزبور، خـلاصـه نـمى شود، بلكه بخشى از آنچه را كه از او تقاضا كرديد، به شما داد و آن مقدار از خـواسـتـه هـاى انـسـان كـه برآورده نشده به جهت اين است كه به ضرروى بوده است و چه بسا خودش هم نمى فهمد.(82)
مواهب الهى بى شمار است افراد بشر حتى با پيشرفته ترين كـامـپـيـوتـرهـا قـادر بـه آمـارگـيـرى و شـمارش نعمتهاى خداوند نيستند؛ زيرا دامنه آنها بسيار گـسـتـرده و نـامـحـدود اسـت ولى انـسـان و ابـزار شـمـارش وى مـحـدود و پـايـان پـذيـر.
براى مـثـال ، (در بـدن يـك انـسـان ،بـطـور مـتـوسـط ده مـيـليـون مـيـليـارد سـلول زنـده اسـت كـه هـر كـدام يـك واحـد فـعـال بـدن مـا را تـشـكـيل مى دهد. اين عدد بقدرى بزرگ است كه اگر بخواهيم اين سلولها را شماره كنيم ، صدها سال طول مى كشد).(83)
(وَ إِذْ قـالَ إِبـْراهـيـمُ رَبِّ اجـْعـَلْ هـذا بـَلَداً امـِناً وَ اجْنُبْنى وَ بَنِىَّ اءَنْ نَعْبُدَ الاَْصْنامََ رَبِّ اِنَّهُنَّ اَضْلَلْنَ كَثيراً مِنَ النّاسِ فَمَنْ تَبِعَنى فَإِنَّهُ مِنّى وَ مَنْ عَصانى فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحيمٌَ رَبَّنا إِنّى اَسـْكـَنـْتُ مـِنْ ذُرِّيَّتـى بـِوادٍ غـَيـْرِ ذى زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ اءَفـْئِدَةً مـِنَ النـّاسِ تـَهـْوى إِلَيـْهـِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونََ رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفى وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى عَلَى اللّهِ مِنْ شَىْءٍ فِى الاْ رْضِ وَ لا فِى السَّماءَِ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى وَهـَبَ لى عـَلَى الْكِبَرِ اِسْماعيلَ وَ اِسْحاقَ إِنَّ رَبّى لَسَميعُ الدُّعاءَِ رَبِّ اجْعَلْنى مُقيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتـى رَبَّنـا وَ تـَقـَبَّلْ دُعـاءَِ رَبَّنـَا اغـْفـِرْ لى وَ لِوالِدَىَّ وَ لِلْمـُؤْمـِنـيـنَ يـَوْمَ يـَقـُومـُ الْحِسابُ)(ابراهيم ، 41 ـ 35) زمـانى كه ابراهيم گفت :پروردگارا اين شهر (مكّه ) را شهر امنى قرار ده من و فرزندانم را از پـرسـتـش