(هَلْ لَكَ إِلى اءَنْ تَزَكّىَ، وَ اءَهْدِيَكَ اِلى رَبِكَّ فَتَخْشى ) (50) آيا تو را رغبتى هست كه پاكيزه شوى و من تو را به پروردگارت راه بنمايم و تو پروا كنى .
ايـن جـمـلات كـه آهـنـگ مـحـبـّت و نوازش از كلمه كلمه آن به گوش مى رسد، مانند سخنان نرم و مـهـربـانانه مادرى است كه بر بالين كودك بيمارش نشسته و او رااز خواب بيدار مى كند و مى گـويـد:
فـرزنـدم آيـا از بـسـترت بر مى خيزى تا غذاى مطبوع و داروى شفابخشى كه برايت تهيه كرده ام تناول كنى تا شفا يابى ؟ پـس برخى از خصوصيات قول ليّن را مى توان از اين كلام معصومانه حضرت موسى به دست آورد:
الف ـ جنبه سؤ الى داشتن .
ب ـ سبب بيدارى دل و فطرت آدمى شدن .
ج ـ بـگـونـه اى بـاشـد كـه از رقـيـب اعـتـراف گـيـرد و ايـن حـقـيـقـتـى است كه در روان شناسى قـابـل تـوجـه اسـت و بـه هـمـيـن جـهـت ، امـامـان مـعـصـوم اين شيوه را در مناظرات خود به كار مى بردند. (51)
(قالَ رَبُّنَا الَّذى اَعْطى كُلَّ شَىْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى )(طه ، 50) گـفـت :پـروردگـار مـا هـمان كسى است كه آفرينش (و وجود خاص ) هر چيزى را به او داد، سپس هدايتش كرد.
خداوند براى هر موجودى در جهان خلقت ، غايت و هدفى تعيين كرده است و به هـر كـدام ، آنـچـه لازمـه خـلقـتـشـان بـوده و بـراى پـيـمـودن طـريـق رشـد و تـكـامـل ، نـيـاز داشـتـه انـد، عـطـا كـرده اسـت و طـريـق رسـيـدن بـه هـدف و كـمـال را با هدايتهاى غريزى بدانان نمايانده است . هيچ موجودى درجهان نيست كه خلقتش ناقص بـاشـد و بـراى رشـد و ادامـه حـيـات و رسـيـدن به كمال ، نياز به جهازى داشته باشد كه در وجـودش تـعـبـيـه نـشـده بـاشـد و هـيـچ موجودى نيست كه راه زندگى را نداند. جهان خلقت با اين گـسـتـره عـظـيـم ، شـامـل موجودات بى شمارى است كه هر كدام خلقتى خاص به خود دارد و راه و روشـى مـخـصـوص براى حيات و زندگى و همه آنها به تعليم الهى راه و روش زندگى رامى دانـند و خلقتشان بطوركلى بااحتياجاتشان تناسب دارد. اين معناى آيه شريفه (اَعْطى كُلَّ شَىْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى ) است كه ازآن به هدايت عمومى ياهدايت عامه تعبيرمى شود.
علاوه بر اينكه خلقت هر موجودى ، مناسب نيازها و خواسته هاى طبيعى اوست و جهاز لازم در وجودش تعبيه شده است و هماهنگى درونى بين خلقت او و خـواسـتـه هـايش وجود دارد، هماهنگى خارجى بين او و بقيه موجودات و نظام عمومى جهان خلقت نيز وجـود دارد بـه طـورى كـه هـر مـوجـودى در ايـن نـظـام مـى تـوانـد به هدف و غايت خود برسد و مـوجودات ديگر در اين راستا ياور او هستند آيه مزبور اين نظام هماهنگ و حساب شده را چنين بيان مى كند:در خلقت و آفرينش خداى رحمان تفاوت و شكافى نمى بينى . (52) علاّمه طباطبايى در ذيل آيه شريفه مى نويسد:
(مـنـظـور از نـبـودن تـفـاوت در خـلق ، ايـن اسـت كـه تـدبير الهى در سراسر جهان زنجيروار و متصل به هم است و موجودات بعضى به بعضى ديگر مرتبطند. به اين معنا كه نتايج حاصله از هر موجودى ، عايد موجود ديگر مى شود و در نتيجه دادنش به موجوداتى ديگر وابسته و نيازمند است ، در نتيجه اصطكاك اسباب مختلف در عالم خلقت و برخوردشان نظير برحورد دو كفه تراز و اسـت كـه در سـبـكى و سنگينى دايماً در حال مقابله مى باشند. اين مى خواهد سبكى كند، او نمى گذارد و او مى خواهد سنگينى كند، اين نمى گذارد....
پـس مـنـظـور از نـبـودن تـفـاوت در خـلق ايـن شـد كـه خـداى عزوجل اجزاى عالم خلقت را طورى آفريده كه هر موجودى بتواند به آن هدف و غرضى كه براى آن خـلق شـده بـرسـد و ايـن از بـه مـقـصد رسيدن آن ديگرى مانع نمى شود و يا باعث فوت آن صفتى كه براى رسيدنش به هدف نيازمند آن است ، نمى گردد.) (53)
در اينجا به دو نمونه از هدايت تكوينى عمومى اشاره مى كنيم .
ميان عالم درون انسان ، و جهانِ بيرون ، تطابق زيادى وجود دارد؛ انسان تشنه مى شـود و