انـداخـتـن ، خـفـض جـنـاح و تواضع ، سر به زير انداختن ، به اين سو و آن سو نگاه نكردن و مانند آن تفسير شده است . (146) اين آيه مؤ منانى را رستگار مى شمارد كه در نماز خود خاشع اند، يعنى داراى حضور قلب ، توجه به معبود و حالت تسليم و احساس ذلت در برابر او هستند پس شرط رستگارى تنها نماز خواندن نيست بلكه خشوع در نماز است .
البـتـه خـشـوع اعـضـا و جوارح ، خشوع ظاهرى است و تا زمانى كه نتيجه و اثر خشوع قلبى و بـاطـنـى بـاشـد، مـطـلوب و خـوب است ، ولى اگر قلب خاشع نباشد و جوارح خاشع باشند يا خشوع جوارح بيش از خشوع قلب باشد، اين نفاق است و بايد از آن به خدا پناه برد.
رسول خدا (ص ) فرمود:
(بـه خـدا پـنـاه بـبـريـد از خشوع نفاق ! پرسيدند خشوع نفاق چيست ؟ فرمود:اينكه ظاهر بدن خاشع باشد ولى در قلب خشوعى نباشد.) (147) و در روايت ديگر فرمود:
هر كس خشوع ظاهرى او بيش از خشوع قلبى اش باشد، نزد ما منافق است . (148)
لغو يعنى كار بيهوده ، كارى كه غرض عقلايى در آن نباشد و فايده قابل ملاحظه اى براى دنيا يا آخرت نداشته باشد. مؤ منان همه كارهايشان در راستاى هدف است و وقت خود را به كارهاى باطل و بيهوده و گناه و لهو نمى گذرانند.
آنـها نه تنها به انديشه هاى باطل ، سخنان بى اساس و كارهاى بيهوده دست نمى زنند، بلكه به تعبير قرآن از آن (معرض ) و رويگردانند.
البته بعضى از مؤ منان به مرحله اى رسيده اند كه همه كارهايشان در راستاى عبادت و بندگى اسـت و بـه قـول بـابـا طـاهر (دائم در نمازند). آنها هيچ كارى كه عبادت يا در راستاى عبادت نـبـاشـد، انـجـام نمى دهند و تنها هدف آنان كسب رضاى خداست و در بالاترين مرحله (اعراض از لغو) هستند.
لازم به تذكر است كه آنان همه كارهاى لازم براى زندگى از جمله خوردن ، آشاميدن ، خوابيدن ، تـفـريـح و... را انـجـام مـى دهـنـد امـا آن كـارهـا را بـه نـيـت قـربـت و در راسـتـاى تحصيل رضاى خدا انجام مى دهند. مثلاً غذا مى خورند اما نه فقط براى لذّت بردن بلكه به نيت اسـتـفـاده از نـعـمـت خدا و كسب توان و نيرو براى انجام وظيفه و يا تفريح مى روند براى رفع كـسـالت و خـسـتـگـى و بـه دسـت آوردن نشاط و ديدن آيات خدا در جهان هستى . خلاصه اينكه هر كارى كه انجام مى دهند به نحوى در راستاى ذكر خدا و اطاعت اوست و از كارهايى كه در راستاى ذكـر خـدا و اطـاعـت او نـبـاشد، اعراض مى كنند. (149) همانطور كه امام على عليه السلام فرمود:
(كُلُّ قَوْلٍ لَيْسَ فيهِ لِلّهِ ذِكْرٌ فَهُوَ لَغْوٌ) (150) هر كلامى (يا كارى ) كه در آن ذكر خدا نباشد، لغو است .
زكات در اين آيه يعنى انفاق مالى ، چون در اينجا زكات با نماز آمده است بدون شـك ، آن هـم انـفـاق مـال و بـخـشيدن آن به فقر است ، نه زكات واجبى كه بعد در مدينه حكم آن نازل شد، زكات دادن و از مال خود به فقرا بخشيدن . لازمه ايمان است ، زيرا انسان به سعادت نمى رسد مگر آنكه در اجتماع سعادتمندانه اى زندگى كند و زكات دادن سبب مى شود كه طبقات مـخـتـلف مـردم در بـهره مندى از مزاياى زندگى در سطوحى نزديك به هم قرار داشته باشند و بـديـن وسـيـله رسيدن جامعه به سعادت ميسّر باشد.
نبايد از ياد برد كه انسان نمى تواند در جامعه اى كه همه در تنگدستى و بدبختى هستند، احساس آسايش و خوشبختى كند. (151)
عفّت از ويژگيهاى برجسته و ارزشمند مؤ منان است كه قرآن كريم بارها بـدان