شكست رفته ايم .
پـس اگـر ايـمـان واقـعـى تـحـقـق پـيـدا كـنـد، بـدون شـك پـيـروزى و نـصـرت خـداونـد را بـه دنبال خواهد داشت ؛ چنان كه ضعف ايمان موجب شكست و ناكامى خواهد بود. به همين جهت در نبرد احد وقـتـى كـه عدّه اى از تيراندازان كه ماءموريت حفاظت از تنگه استراتژيك و حسّاسى را به عهده داشـتـنـد، بـر اثـر سـسـسـتـى ايـمـان (مـيـل بـه دنـيـا و جـمـع آورى غـنـايـم ) مـحـل اسـتـقـرار خـود را ترك كردند، كفّار فرصت بازگشت و حمله مجدد يافتند و موجبات شهادت بيش از هفتاد نفر از ياران پيامبر(ص ) فراهم شد.
هـر ايمان و اعتقاد سطحى مايه پيروزى به حساب نمى آيد، بلكه آن ايمان و ايده اى كه عميق و آگاهانه باشد؛ يعنى در اعماق روح وجان انسان نفوذ كرده باشد و او را به پايدارى و استقامت در بـرابـر نـامـلايـمـات فراخواند مايه پيروزى محسوب مى شود. قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد:
َّبـِىُّ حـَرِّضِ الْمـُؤْمِنينَ عَلَى الْقِتالِ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ يَغْلِبُوا مِاَتَيْنِ وَ اِنْ يَكُنْ مـِنْكُمْ مِاَئَةٌ يَغْلِبُوا اَلْفا مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ اَلاْ نَ حَفَّفَ اللّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ اَنَّ فـيـكـُمْ ضـَعـْفا فَاِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِاَتَيْنِ وَ اِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ اَلْفٌ يَغْلِبُوا اَلْفَيْنِ بِاِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصّابِرينَ)^(4) اى پـيامبر! مؤ منان را به كارزار ترغيب كن اگربيست نفر از شما پايدار باشند بر دويست تن از كـافـران چـيره مى شوند و اگر صد نفر از شما پايدار باشند بر هزار تن از آنان كه كفر مـى ورزند غالب مى شوند؛ زيرا آنان بطور عميق نمى انديشند؛ اكنون خدا بر شما تخفيف داد و دانست كه در شما ضعف است . پس اگر از شما صد تن صابر باشد بر دويست تن غالب شوند و اگر از شما هزار باشند به اذن خدا، بر دوهزار غالب شوند و خدا يار صابران است .
قـرآن كريم ، شكست كافران را معلول فقدان فهم عميق آنان دانسته و بطور ضمنى پيروزى مؤ منان را نيز نتيجه تفقّه دينى آنان شمرده است . واژه (فقه ) به معناى درك عميق و آگاهانه است و به مجتهد از آن رو (فقيه ) گويند كه مسائل اسلامى را بطور دقيق و عميق مى فهمد.
ايمان مؤ من اگر مبتنى بر ژرف انديشى و بينش عميق او در آيات الهى باشد، هيچ نيروى ديگرى مـعـادل آن نخواهد بود و همين اعتقاد صحيح بطور طبيعى صاحبش را به خُلق و خوى پسنديده مى آرايـد و او را شـجـاع ، بـاشـهـامـت ، پـرجـراءت ، پـايـدار و بـاوقـار مـى سـازد و بـه او آرامش دل و اطمينان خاطر مى بخشد.
چـنين كسانى يقين دارند كه چه كشته شوند و چه بكشند پيروزند، چرا كه مى دانند براى (چه ) مى جنگند و براى (كه ) پيكار مى كنند و در چه راه مقدّسى فداكارى مى نمايند و اگر در اين راه قربانى شوند حسابشان با (كيست )؟ امـّا تكيه افراد بى ايمان بر خواهشهاى نفسانى و ظواهر فريبنده دنياست كه شيطان آنها را در نـظـرشـان آراسـتـه است و پيداست دلهايى كه تمام هدفشان رسيدن به هوا و هوس است ، هنگام خـطـر، پايدارى و ثبات نخواهند داشت ؛ زيرا هيچ صاحب فكرى براى رسيدن به هوا و هوس از خطرات مهم استقبال نكرده و در راه مطامع مادى از جان خود مايه گذاشت و بسيار كم است كه دلى بـى ايـمـان تا پاى جان بر سر هواهاى نفسانى خود پايدار بماند. با توجه به اينكه قرآن ضعف كفّار را مربوط به عدم تدبر و تعمّق آنان دانسته و فرموده : (بِاَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ) و با توجه به آيه بعدى كه فرموده :
(وَ عَلِمَ اَنَّ فيكُمْ ضَعْفا ... وَاللّهُ مَعَ الصّابِرينَ) بخوبى فهميده مى شود كه استقامت و پايدارى مبتنى بر كمالات نفسانى و تعمّق در آيات الهى اسـت .
مـضـمـون آيـات ايـن اسـت كـه اگـر مـؤ منان از درجه بالايى از (ايمان و يقين ) برخوردار بـاشـنـد، يـك نـفـر از آنـهـا در بـرابـر ده نفر پايدارى مى كند و اگر ازايمان قوى برخوردار نـبـاشـنـد يـك نـفـر آنـهـا مـى تواند بر دو نفر كافر غالب شود. به عبارت ديگر آيات مذكور بـيـانـگـر ايـن اسـت كـه اگر مؤ منان در سطح بالايى از ايمان و يقين قرار داشته باشند و بر پـايه آن صبر پيشه كنند، صد تن از