عقل گرایی در تفاسیر قرن چهاردهم

شادی نفیسی

نسخه متنی -صفحه : 249/ 42
نمايش فراداده

سخن محمد فريد وجدى درباره معجزه، نمودى ديگر از اين طرز تفكر است. او بر اين باور است كه در اين دوران، عقل بشرى به كمال خود و نوع بشر به رشد خود رسيده است. و ادعا مى كند كه ديگر نه معجزه و نه امور غريب ثمربخش نيستند؛ چراكه با افزايش مباحث علمى، شك ها و ترديدها نيز فزونى يافته است.

پس اگر حادثه اى از اين دست، روى دهد، نخست فاعل آن را به حقه و تدليس متهم مى سازند. و اگر مبرا بودن او مشخص شود، به تحليل معجزات او با انواع دلايل مى پردازند.(57)

ابتلا و عقوبت دنيوى موضوعات قرآنى ديگرى بودند كه با پيشرفت علوم و تكنولوژى و تسلط هرچه فزون تر بشر بر طبيعت با نگرش جديد مورد بحث قرار گرفتند. در كشورهاى غيرمسلمان، كه به كفر و فسق مبتلا بودند، به واسطه پيشرفت علوم، از تلفات و خسارات ناشى از بلاهاى طبيعى كه به عقوبت هاى آسمانى براى كفر و فسق بندگان تعبير مى شدند، هر روز كاسته مى شد.

آيا اين جسارت وجود دارد كه كسى بگويد كه علم، قدرت خداوند را در عذاب كردن بندگان عاصى اش به مخاطره مى افكند يا اين كه در برداشت خود از عذاب الهى و اعمال قدرت خداوندى بايد بازنگرى كنيم؟

عبدالقادر المغربى احساس مسلمانان را به خوبى منعكس مى سازد:

اگر ما به معناى كامل كلمه، مسلمان حقيقى هستيم ... پس چرا خداوند به قول خود بر ما عمل نكرده است؟ خداوند در قرآن به مؤمنان و نيكوكاران وعده داده است كه آنان روى زمين توفيق خواهند يافت ...

چرا خداوند به ما توفيق عطا نكرد، اما در عوض به ديگرانى كه مؤمن نيستند توفيق عنايت كرده است؟

علت چيست كه ما در همه جا شكست خورده ايم و به انقياد دشمنان درآمده ايم؟(58)

بازنگرى در تفسير عذاب هاى دنيوى، در بحث از بلا، نعمت و امدادهاى غيبى، برآمده از اين دگرگونى در ذهنيت ها و پالايش نگرش ها به رابطه بين خدا، انسان و جهان است.

در اين جا شايسته است بيفزاييم كه آن چه تاكنون برشمرديم همه وجوه تمدن مغرب زمين نبود كه موجب دلمشغولى مسلمانان شد. برخى جنبش ها و شخصيت هاى برجسته آن ديار نيز مورد توجه قرار گرفتند. مدعيان اصلاح اجتماعى در جوامع مسلمانان، برخى از آن چه را كه درصدد تحققش بودند، در اهداف و اقدامات اين گروه ها مشاهده مى كردند. (59) تمجيد از نهضت پروتستان در اصلاح رابطه انسان با خدا، از جمله اين موارد است.(60)

كواكبى تصريح مى كند كه:

مسلمانان به نهضتى چون نهضت پروتستان در مسيحيت نيازمندند تا اذهان آنان را از خرافات پاك كند و اسلام را به خلوص اوليِ خود بازگرداند.

او مردانى چون پطرس كبير، ناپلئون، بيسمارك و گاريبالدى را مى ستايد تا تأثير رهبريِ درست را در اصلاح احوال ملت ها آشكار سازد.(61)

اثرى كه مصلحان بزرگ مسيحيت اروپا، بخصوص لوتر و گالون در بيدارى افكار و بسيج نيروها و استعدادهاى معنوى جامعه راكد قرون وسطايى مغرب زمين گذاشته اند، چندان عميق و پردامنه است كه به عقيده من آن را مى توان مقدمه اى واجب بر نهضت علمى و فكرى و اجتماعى اروپا و زمينه سازى لازمى براى رشد تمدن جديد دانست ...(62)

آداب زندگى و معاشرت، موقعيت زن(63) و فعاليت هاى اجتماعى و روحيه مشاركت و همكاريِ جمعى در غرب،(64)

جلوه هاى ديگرى بود كه برخى را شيفته خود كرد تا بدان جا كه از ديدگاه آنان اروپاييان در خط انبيا معرفى مى شوند، حمام رفتن صبحگاه آنان به منزله وضو و غسل قلمداد مى گردد، خواندن سرمقاله صبح به منزله نماز، خواندن مقالات و اطلاعات در حكم تعقيبات نماز، روزنامه نيمه روز خواندن و به اخبار راديو گوش دادنشان، صلوة الوسطى و كتاب خواندن بعد از ناهار در حكم تعقيبات نماز ظهر شمرده مى شود.

خوابيدنشان همان هشت ساعت خواب شرعيِ مؤمنان است، كه عبادت هم هست، و به قمارخانه و ميخانه و رقاصخانه رفتنشان بسيار اندك و غيرقابل ملاحظه به شمار مى آيد. ورزش و تئاتر و موزه رفتن شبانه شان هم در حكم امور مستحبه قرار داده مى شود.(65)

در خاتمه لازم است به نكته اى ضرورى اشاره كنيم:

مباحث نظرى و گرايش هاى روانى، به رغم آن كه در مقام مطالعه و تحقيق، از هم تفكيك مى شوند و ظاهراً رابطه اى منطقى با هم ندارند، اما درواقع در يك فرد و بلكه يك ملت، كاملاً با هم درآميخته اند و رابطه اى تنگاتنگ و ناديدنى بين آنها برقرار است.