شیوه نویسندگی و نگارش

احمد احمدی بیرجندی

نسخه متنی -صفحه : 91/ 15
نمايش فراداده

اشتقاق چيست؟

اشتقاق دانشى است كه در آن از چگونگى بيرون آوردن كلمه اى از كلمه ديگر گفت و گو مى شود.

موضوع دانش اشتقاق مفردات كلام از لحاظ مزبور است; به طورى كه ميان دو لفظ در معنا و تركيب تناسبى يافت شود و بين كلمه مشتق و مشتق منه در حروف اصلى موافقت وجود داشته باشد.

اسمهاى مشتق از لفظ فعل, اينها هستند: مصدر, اسم مرّه, اسم نوع, اسم مكان, اسم زمان, اسم آلت, اسم فاعل, اسم مفعول, صفت مشبهه, افعل التفضيل و امثله مبالغه.

مصادر فعل ثلاثى قياسى نيستند, بلكه سماعى اند.

مصدرهاى غير ثلاثى قياسى هستند مانند: فعّل كه از تفعيل گرفته شده: فرّح از تفريح گاهى وزن تفعِله دارد, مانند: وَسّع از توسِعه و قدّم از تقدمه اگر مهموز اللام باشد بر وزن تفعِله مى آيد مانند: وَطأ از توطِئه واگر معتلّ اللام باشد به صورت تفعِله مى آيد:زكّى تزكيه و اگر اجوف باشد بر وزن تفعيل مانند: تجويف و تقويم و مانند اينها.

اين مصادر و مشتقّات آنها در زبان فارسى فراوان به كار رفته است و دانستن خويشاوندى آنها با يكديگر و نيز معانى مصادر آنها به املاء و انشاء و فهم مطالب كمك زيادى مى كند.

مصادر ميمى چه آنها كه بر وزن مَفعَل مى آيند مانند: مَنظَر, مَضرَب, مَرمَى و چه آنهايى كه به وزن مفعِل مى آيند مانند: مَجِىء ـ مَرجِع ـ مَسِير ـ مَصِير ـ مَشِيب ـ مَرفِق و مَقِيل و نيز: موعِد ـ مورد ـ موجِل و چه مصادر ميمى كه از ثلاثى مزيد بر وزن مضارع مَجهول با ابدال حرف مضارعه به ميم مضموم ساخته مى شوند مانند: مُنحَدَر, مُصطَبَر, ومُزدَحم.

و نيز اسم مرّه مانند: ضربه اَخذَه و نيز از ثلاثى مزيدها كه بر وزن مصدر آن به زياد كردن تاء در آخر آنها ساخته مى شوند مانند: التفاتةً ـ انطلاقةً.

همه از مشتقاتى هستند كه در زبان فارسى وجود دارد و بايد با آنها و ريشه و خويشاوندى و پيوند آنها با يكديگر آشنا شد.

در زبان فارسى نيز اشتقاق وجود دارد.

تمام مصدرها و افعال و صفات مشتق و… از دو ريشه هر فعل ساخته مى شوند مانند: دو ريشه رو ـ رفت, كه اولى را ريشه اول يا ريشه امر يا مضارع مى گويند و دومى را ريشه ماضى مى گويند.

از ريشه امر فعلهاى مضارع اخبارى و التزامى مانند: مى روم… و روم… يا بروم فعل امر رو… يا برو صفت فاعلى يا اسم فاعل رونده صفت مشبهه روا اسم آلت روروك و اسمهاى مركب پياده رو ـ سواره رو و… اسم مصدر: روش, ساخته مى شود. از ريشه دوم يا ماضى, فعلهاى ماضى ساده و ماضيهاى ديگر و اسم مفعول صفت مفعولى, مصدر, اسم مصدر, اسمهاى مركب و… ساخته مى شود.

مانند: رفتم, رفته ام, رفته بودى, رفته, رفتن, رفتار, آبرفت و….

اما تفاوت مشتقّات در زبان عربى و فارسى دراين است كه چون شناختن خويشاوندى كلمات عربى با حروف غير فارسى در نوشتن, ايجاد اشكال مى كند و بايد محصّل مثلاً: منثور را از منصور و مأمول را از معمول به قياس عبارت و جمله و معانى و موارد استعمال آنها باز شناسد و به ريشه هر دو واقف شود تا از بى املائى بر كنار ماند, بدين جهت بايد با درس عربى و اشتقاق بويژه, آشنايى پيدا كند.

اما شناختن مشتقات زبان فارسى اگر ضرورت دارد ولى در نوشتن آنها ظاهراً اشكالى از جهت املاء پيش نمى آيد.

مشكل ديگر در املاء فارسى نوشتن صحيح كلمات متشابه است كه چون براى فارسى زبانها حروف آنها يكسان تلفّظ مى شود تنها از سياق عبارت و قياس در جمله مى توان به معانى آنها پى برد مانند:

اثاث =اسباب و وسائل خانه/ اساس: پايه.

ابلغ = رساتر ـ بليغ تر/ ابلق = سياه و سفيد.

اثرات = نشانه ها/ عثرات = لغزشها.

اَثل = شوره گز/ اصل = ريشه و گوهر.

آثم = گنهكار/ عاصم = نگهبان.

اريكه = تخت/ عريكه = خوى و منش.

عرض = پهنا ـ اظهار كردن / ارض = زمين.

اين مشكل وقتى بيش تر مى شود كه كلمات عربى در كنار كلمات فارسى مى نشيند مانند: عرض و ارض و ارز (ارزش ـ اسعار بانكى).

بحار (به كسر اول) درياها/ بَهار (فصل اول سال).

بَحر = دريا / بَهر = براى ـ قسمت ـ نصف گره.

بهاء = روشنى/ بها = قيمت.

ضَخم = كلفتى / زخم = جراحت.

ضمين = عهد ه دار, ضامن/ زمين (فارسى) = ارض.

راضى = خشنود/ رازى (منسوب به رى) اهل رى.

داعى = دعاگو ـ دعوت كننده/ دايى = برادر مادر.

بِحِل: بخشيدن / بِهِل (فارسى) = رها كن ـ واگذار.

مطلب ديگر كه آشنايى با آن به املاء و اشتقاق كلمات عربى معمول در زبان فارسى كمك مى كند: ابدال است مانند: صلح كه در باب افتعال تبديل به اصطلاح و ضرب كه در همين باب تبديل به اضطراب و صنع كه در باب افتعال تبديل به اصطناع مى شود و دعا, ذكر و زاد كه وقتى به باب افتعال برده مى شود تبديل به ادّعاء, اذّكار و ازدياد و ذخر كه تبديل و اذّخار و صَك كه تبديل به اصطكاك مى شود و مانند اينها كه فعلاً تنها, اشاره اى كافى است.

در زبان فارسى نيز ابدال وجود دارد چنانكه وام به صورت: ابام, افام, بام, فام, و نيز حرف اضافه با به صورت: ابا, فا, وا و نيز كلمه: پيروز, فيروز, فام (رنگ) به صورت بام و پام نيز تبديل شده و در كتابهاى لغت و لهجه ها گاه ديده مى شود. مشكلات ديگرى نيز در املاء فارسى وجود دارد كه از آنها سخن خواهيم گفت. ان شاء الله….