و ما را به روايت پانزدهم معرّفى كن قرآن بخوان تا طبل هلهله از هاى و هوى بيفتد خيزران عاجزتر از آن است كه عصاى دست شكست هاى بزك شده باشد شاعران بيچاره شاعران درمانده شاعران مضطر با نام تو چه كردند؟ تاريخِ زن آبرو مى گيرد وقتى پلك صبورى مى گشايى و نام حماسى ات بر پيشانى دو جبهه نورانى مى درخشد:
زينب !(346) اگر شعر آيينى ، ريشه در غدير و عاشورا داشته باشد كه ـ دارد ـ و اگر جريان (بدعت) و (انـحـراف)از سـقـيـفه نشاءت گرفته باشد ـ كه گرفته است ـ بايد به سيميندخت وحيدى حق داد كه بگويد اگر عشق ، (بذر سرخ عاشورا) را در (غدير) افشاند، به خاطر آن بـود كـه در (كـربـلاى زخـم)سـيـر السـتـى داشـت و از حاصل اين بذر افشانى ها با خبر بود:
در شعر آيينى ، سر و كار ما با ذوات مقدّسى است كه خداوند به طهارت آنان گواهى داده است و در شعر