(مـنـاقـب هفت معدن)(با رديف هاى : گوهر، لعل ، ياقوت ، عقيق ، پيروزه ، مرواريد و مرجان) (98)،
(مـنـاقـب هـفـت گـل)(مـردَّف بـه رديـف هـاى : نـرگـس ، لاله ، گل ، نيلوفر، سنبل ، سمن و توسن) (99)
در مـنـاقـب حـضـرت ولىّ عصر ـ ارواحناه فداه ـ از آثار ممتاز آيينى در قلمرو شعر پارسى است و ابن
حسام با رديف قرار دادن اين كلمات دشوار و استفاده هنرمندانه از آنها، مهارت خود را در آفرينش آثار
مناقبى در حوزه شعر آيينى به اثبات رسانيده است .
ابـن حـسـام در رثـاى شـهـداى كـربـلا نـيـز قـصـايـد فـاخـرى دارد كـه بـه نقل ابيات منتخبى از
آنها، بسنده مى كنيم :
قنديل آفتاب ـ كزو عرش راضياست ـ
انوار لامعات مصابيح مرقدش
از نكْهَت عمامه عنبر شمامه اش
دعوت بر آستان مزارش ، اجابت ست
كرب و بلاى پرده نشينان اهل بيت
بر نرگس پر آب و لب تشنه حسين
جايى كه سنگ خاره ، بر او ناله مى كند
لب تشنگان ، چو دست تظلّم برآورند
روز قضا، كه باب تو دعوىِّ خون كند
ابن حسام اگر چه به حسّان نمى رسد
شايد كه بر كتابه فردوس بركشند
رمزى كه ، در كتابت اين نظم دلگشاست (100)
تاب شعاع روضه مظلوم كربلاست
چون پرتو لوامع مشكات كبرياست
باد بهشت ، لَخلَخه آميز و عطرساست
كان همچو آسمان به صفت قبله دعاست
در كربلا بجوى ، كه هم كرب و هم بلاست
دريا و كوه و انجم و افلاك ، در عزاست
آب فرات ناله كنان گر رَوَد، رواست
ترسم كه آب ، خون شود از شرم بازخواست
يك تار موى جعد تو را روضه ، خونبهاست
حسّان صفّت به مدحت تو، منقبت سراست
رمزى كه ، در كتابت اين نظم دلگشاست (100)
رمزى كه ، در كتابت اين نظم دلگشاست (100)
اين شاعر توانا، در قصيده شيواى ديگرى ، گوشه هايى از پرده اندوهبار كربلا را به تصوير مى كشد: