دارد و با گذشتن از (سدّ عطش)است كه مى توان به (سرشارى معنوى)و (غناى وجودى)دست يافت .
درسـت در هـمين جاست كه (كشف عرفانى)به سراغ شاعر مى آيد و پرده از چشم او برمى دارد و مـى بيند كه (فرات)به دنبال زلاليى مى گردد كه در وجود (سقّاى كربلا) موج مـى زنـد، و بـا بـرداشـت هـاى (سـطـحـى)شاعرانى كه مساءله را به صورت (وارونه)عرضه مى كنند، كنار نمى آيد:
مـى بـيـند حتّى مركبى كه با اين حقيقت (زلال)و (ملموس)در ارتباط است ، به اين واقعيّت پـى بـرده اسـت و عـلى رغمِ عطش شديدى دارد از نوشيدن آب ، سر باز مى زند، چرا كه لذّت (سرشارى)را حس كرده است .
راضيه خليل زاده به (كشف)ديگرى نايل آمده و از (گريه زمزم)در (گلوى سقّا) خبر مى دهـد، در حالى كه (شقايق)كه نماد (شهادت)است براى سقّا بيتابى مى كند و بر سينه خود مى كوبد:
عريانى بدن مطهّر آقا ابا عبداللّه در زير آفتاب سوزان كربلا آن هم به مدّت سه روز، از صحنه هاى تكان دهنده عاشورا است و شاعران در تبيين اين ماجرا، اغلب از زبان عاطفى و مـاتـمى سود جسته اند، ولى مى توان از منظر ديگرى نيز به اين صحنه نگاه كرد و به (كشف تازه) اى نايل آمد:
جـعـفـر رسول زاده (آشفته)از به خاك افتادن (هفتاد و دو آسمان)در برابر نگاه مهربان (خورشيد) به (كشف تازه) اى نايل آمده است :
(آب شـدن) ، از نـهـايت (شرمندگى)حكايت دارد و محمّدرضا سهرابى نژاد (م . پاييز) از آب شدن (آب) ! خبر مى