در برخى مذاهب , مانند اسلام , جهانشناسى مذهبى در متن مذهب رنگ فلسفى يعنى رنگ استدلالى و تعقلى به خود گرفته است , در قرآن كريم و كلمات رسول خدا و اميرالمؤمنين و ساير ائمه اطهار ( ع ) به مقياس وسيعى در مسائل فكرى و اعتقادى از قبيل مبدء و معاد با تكيه بر عقل , استدلال و اقامه برهان شده است ( 1 ) از اينرو جهان بينى اسلامى در عين اينكه جهان بينى مذهبى است , نوعى جهان بينى عقلانى فلسفى است .
از مزاياى جهان بينى مذهبى كه جهان بينى علمى و جهان بينى فلسفى محض فاقد آنند , اينست كه علاوه بر جاودانگى و بر عموم و شمول , قداست بخش است , به اصول جهان بينى تقدس مى بخشد , و با توجه به اينكه ايدئولوژى بايد از حرارت ايمان برخوردار باشد و گرايش ايمانى به يك مكتب مستلزم حرمتى است در حد قداست , روشن ميشود كه يك جهان بينى آنگاه تكيه گاه يك ايدئولوژى واقع ميشود كه رنگ و صبغه مذهبى داشته باشد .
از مجموع بيانات گذشته نتيجه ميشود كه يك جهان بينى آنگاه ميتواند تكيه گاه عالى و بى نقص يك ايدئولوژى قرار گيرد كه وسعت و استحكام تفكر فلسفى و قدس و حرمت اصول مذهبى را داشته باشد .
تفاوت جهان بينى الهى و جهان بينى مادى در كجا است ؟ الهى چه مى گويد و مادى چه مى انديشد ؟ بحث الهى و مادى بر سر چه موضوع است ؟
1 - رجوع شود به مقدمه جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئاليسم و به كتاب سيرى در نهج البلاغه فصل توحيد و معرفت .