سلمان و بلال

جواد محدثی

نسخه متنی -صفحه : 32/ 28
نمايش فراداده

هر كس چهل سال ، براى خدا و به حساب او اذان گويد، خداوند در قيامت او را برمى انگيزاند، در حاليكه براى او، عمل چهل صديق پارسا را كه مقبول درگاه حق باشد منظور نمايد.

گفتم : بيشتر بگو گفت : بنام خدا، از پيامبر شنيدم كه : هر كس بيست سال اذان گويد خداوند در حالى او را مبعوث مى كند كه همچون نور آسمان ، او را روشنائى باشد.


  • گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد بالله كز آفتاب فلك ، خوبتر شوى

  • بالله كز آفتاب فلك ، خوبتر شوى بالله كز آفتاب فلك ، خوبتر شوى

گفتم : خداى رحمتت كند، باز هم بگو گفت : پيامبر فرمود: هر كس ده سال اذان بگويد خداوند او را در بارگاه و درجه ابراهيم محشور مى كند.

گفتم : باز هم بيفزاى گفت : پيامبر فرمود: هر كس يكسال اذان بگويد خداوند در قيامت او را برمى انگيزد، در حاليكه تمام گناهانش بخشيده شده باشد، هر چند همپاى كوه احد باشد.

گفتم : باز هم بگو.

گفت : خوب ، پس حفظ كن و عمل نما و حساب كن ، از پيامبر شنيدم كه فرمود:

هر كس در راه خدا و از روى ايمان و به حساب خدا و به منظور تقرب به پروردگار، براى يك نماز اذان بگويد خداوند، گناهان گذشته اش را مى آمرزد و از خطاهاى آينده مصونش مى دارد و در بهشت او را با شهيدان قرار مى دهد.

گفتم : رحمت خدا بر تو. برايم بهترين چيزى را كه شنيدى بگو.

گفت : واى بر تو، اى جوان !بند دلم را بريدى !...

و گريه كرد . من هم گريستم . تا آنجا كه دلم برايش سوخت سپس گفت : بنويس : بنام خدا. از پيامبر شنيدم كه فرمود: در روز رستاخيز، چون خداوند همه را در يكجا گرد آورد، خداوند فرشتگانى را با پرچم ها و نشانه هائى همه از نور، بسوى اذان گويان مى فرستد، با مركب هائى زبرجد نشان و عطر آگين ، كه مؤ ذن ها بر آنها سوار مى شوند و شكوهمندانه بر آن مركب ها ايستاده و با رساترين صدا، اذان سر مى دهند.

دوباره بلال را گريه اى سخت ، فرا گرفت ، كه من هم با او همناله شدم . وقتى آرام شد گفتم گريه ات براى چيست ؟

گفت : مرا به ياد سخنانى انداختى كه از دوستم محمد (ص ) شنيده ام كه درباره اذان و پاداش اذان گويان و جايشان در بهشت عنبرين فرموده است .

آنگاه بلال به من نگاه كرد و گفت : اگر بتوانى كه اذان گو باشى و در حال مرگ ، مؤ ذن باشى و از دنيا بروى چنين كن ... (90) سخنان بلال براى آن مرد، طولانى است و همه درباره اوصاف بهشت و چگونگى نعمت هاى پروردگار براى بندگانش در آخرت ، كه ما به نقل همين مقدار، اكتفا مى كنيم .

وفات بلال ، آغاز حيات جاودان

چون بلال ، از ضعف شد همچون هلال بلال ، كه رخت هجرت به شام كشيده بود، تا زنده بود، هر سال به مدينه مى آمد، قبر رسولخدا (ص ) و دخترش زهراى اطهر (س ) را زيارت مى كرد و را اهلبيت پيامبر، ديدارى تازه مى كرد.

در سالهاى 19 20 هجرت ، بلال ، به مرض طاعون از دنيا رفت .

در آن هنگام ، از عمر بلال 63 سال گذشته بود.

پس از وفات ، در محلى بنام باب الصغير كه قبرستان معروفى است ، در كنار جمعى ديگر از اصحاب ، به خاك سپرده شد. (91) اينك ، بر قبر بلال ، قبه اى است و بنائى ساخته شده ، كه مزار اهل معرفت است و مسافران شام ، در نزديكيهاى دمشق ، براى عرض ادب و تكريم مقام پرجلال بلال ، به آنجا مى روند.