نفر بودند كه مى توان اين افراد را از ميانشان نام برد:
خدام بن خالدين عبيد بن زيد، ثعلبه بن حاطب ، هلال بن اميه ، معتب بن قشير، ابو حبيبه بن ازغر، عبادبن حنيف ، جاريه عامر، فرزندان مجمع و زيد، بنتل بن حارث ، بجادبن عثمان ، و ديعه بن ثابت و...
وقتى اين گروه منافقين چنين مسجدى بر سرپا كردند (مسجد ضرار). حضور رسول خدا صلى الله عليه و آله آمدند، آن هم در حالى كه آن حضرت عازم غزوه تبوك بود، آنها به عرض رساندند: ما به منظور رعايت حال بيماران و نيازمندان و با توجه به اينكه گاهى شبها بارانى و سرد مى گردد مسجدى را بنياد كرديم و دوست مى داريم شما نيز به اين مسجد تشريف بياوريد و در آنجا با ما نماز گزاريد. آن حضرت فرمود: من اكنون عازم سفر هستم آنگاه كه از سفر بازگشتم به خواست خدا نزد شما آمده و براى شما در اين مسجد اقامه نماز خواهم كرد. وقتى آن حضرت از غزوه تبوك مراجعت كرد آيه زير و آياتى كه پس از آن قرار دارد نازل گرديد:
والذين التخذوا مسجدا ضرارا و كفرا و تفريقا بين المؤ منين و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و ليحلفن ان اردنا الا الحسنى و الله يشهد انهم لكاذبون (56) و آنانكه به منظور گزند و زيان رسانى و كفرورزى و ايجاد تفرقه ميان مؤ منين و تمهيد كمينگاه براى كسانى كه قبلا با خدا و رسول او به محاربه و نبرد برمى خواستند مسجدى را بنا و انتخاب كردند و سوگند آوردند جز خيرخواهى نظر ديگرى نداشتيم ، خدا گواهى مى كند كه تحقيقا آنان دروغگويانى بيش نيستند.
اين آيه تا آيه 110 سوره توبه در جهت افشاء نيات پليد منافقين - در پشت سنگر مسجد ضرار نازل شد. منافقين اين مسجد را به منظور آسيب رساندن به مسجد قبا و تقويت كفر بنياد كردند، و هدف آنها در بناى مسجد ضرار اين بود كه مى خواستند ميان افراد با ايمانى كه در مسجد قبا گرد هم مى آمدند تفرقه ايجاد كنند، و سنگر و كمينگاهى براى ابوعامر راهب كه از پيش در حال محاربه با خدا و رسول به سر مى برد - تدارك ديده باشند.
خداوند متعال در طى اين آيات به پيامبرش اعلام كرد كه اگر چه آنها سوگند ياد مى كنند و مى گويند: ما در بناى اين مسجد جز خيرخواهى و دلسوزى نسبت به ضعفاء هدف ديگرى در سرنداريم ، و آن هدف اين است كه مى خواهيم مسجدها رو به فزونى گذاشته و در دسترس نيازمندان قرار داشته باشد و معابدى كه مردم خداى را در آنها بندگى كنند و به خانه هاى افراد با ايمان نزديك باشد! آرى خدا به پيامبرش اعلام كرد كه اين منافقان در اين ادعا و سوگند خود دروغ مى گويند.
رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از بازگشت از غزوه تبوك و نزول اين آيات به عاصم بن عوف و جلانى و مالك بن رخشم - كه به سوى اين مسجد مى رفتند (مسجدى كه اهل آن ستمكاران و خائنان هستند)؛ فرمود: اين مسجد را درهم كوبيده و ويرانش سازيد، و همه مصالح قابل احتراقش را بسوزانيد و خاكسترش را به باد دهيد. گويند رسول خدا صلى الله عليه و آله عمار بن ياسر و وحشى را ماءمور چنين كارى ساخته بود. آن دو نيز مسجد ضرار را به آتش كشيدند، و سرانجام آن حضرت دستور داد كه مسجد مزبور را به عنوان كناسه و زباله دانى مورد استفاده قرار داده تا مردارها و زباله ها را بدآنجا برند.
مرحوم طبرسى در ذيل و ارصادا لمن حارب الله و رسوله مى نويسد: آنكه براى نبرد با خدا و رسولش در كمين نشست ابو عامر راهب بود. آنگاه مى گويد: داستان ابو عامر چنان بود كه در دوره جاهليت ، پيشه اش رهبانيت بوده و پلاس در بر مى كرد. وقتى نبى اكرم صلى الله عليه و آله وارد مدينه شد نسبت به آن حضرت حسادت مى ورزيد، و اتحاد و همبستگى گروههاى مختلف اسلامى را دچار تزلزل ساخته و آنها را از هم مى پراكند. ابو عامر پس از فتح مكه به طائف گريخت و چون ديد مردم طائف ايمان آوردند به صوب روم رهسپار گرديد و دوباره آشكارا به آيين نصرانيت درآمد. رسول اكرم صلى الله عليه و آله ابوعامر را فاسق و به عنوان فردى گرفتار جرمهاى سنگين ملقب و معنون فرمود (57).
مى نويسند: زياد بن سميه كه والى بصره بود از ابى الاسود دئلى (م - 69 ه .ق ) درخواست كرد تا قاعده و راه و رسمى براى اصلاح زبان عربى و به ويژه روشى براى قرائت صحيح قرآن وضع نمايد و به وى يادآور گرديد كه :
ان هذه الحمراء قد كثرت و افسدت من السنه العرب (اختلاط عجم و تازيان رو به فزونى نهاده و زبان تازى را به تباهى كشانده است )، سپس به وى گفت : چقدر به جا و به مورد است روش و قاعده اى فراهم آورى تا مردم بتوانند بدان وسيله زبان و لغت خود را اصلاح نموده و كلام الهى را با اعراب و نشانه هاى حركات و سكون