نگاهی کوتاه به زندگانی حضرت زینب (سلام الله علیها)

سید هاشم رسولی محلاتی

نسخه متنی -صفحه : 51/ 19
نمايش فراداده

ييعنى چگونه تن به اين ننگ و پستى مى دهى كه فرزند عزيز فاطمه (س) و پسر پيغمبر خدا را در پيش روى تو بكشند و تو كه ادعاى مسلمانى مى كنى و خود را انسان مى دانى و از نظر قرابت و ارتباط با آن حضرت نيز هر دو از تيره قريش و از شهر مكه و اهل حجاز هستيد هيچ گونه دفاعى از او نمى كنى؟ و اين گونه بى تفاوت هستى؟ ابن سعد كه تا به آن ساعت سرمست پيروزى و مغرور امارت و رياست بر لشكر پسر زياد بود و جز چاپلوسى و اظهار ذلت و خوارى چيز ديگرى نديده بود و در فكر بود تا هر چه زودتر غايله پايان پذيرد و به حكومت رى ـ كه همه اين ننگها را براى رسيدن به آن بر خود خريده بود ـ برسد و پيوسته خوابهاى طلايى رفتن به استان رى و تكيه زدن بر تخت حكومت و فرمانروايى آن خطه را مى ديد چنان از اين جمله كوتاهى كه در آن موقع حساس از دهان دختر شجاع اميرالمؤمنين (ع) خارج شد يكه خورد و چون پتك محكم و آهنينى بر مغز او كوبيده شد و افكار طلايى و پايه هاى كاخ غرور او را در هم فرو ريخت كه ناخواسته و بى اختيار به گريه پرداخت و سيلاب اشك از ديدگانش فرو ريخت و بر محاسنش سرازير شد و براى آن همه تيره روزى و بدبختيى كه براى خود خريدارى كرده بود زار زار شروع به گريستن نمود اما صورت خود را از بانوى قهرمان كربلا برگرداند تا زينب آثار شكست او را در چهـره اش نبيند و احياناً هدف جمـلات ديگرى از سخنان كوبنده و ملامـت آميز دختر فداكار و با شهامت زهرا (س) ـ كه همچون تيرهاى كارى بود ـ قرار نگيرد!

اما دختر على (ع) از پاى ننشست و نگاهى به سمت آن قوم بى شرم كرده و صدا زد: (اَما فيكُم مُسلِمٌ; آيا در ميان شما مسلمان نيست؟)

بارى زينب (س) با همين يكى ـ دو جمله كوتاه چنان تزلزلى در اركان لشكر دشمن و روحيه آنها افكند كه تا پايان عمر ننگينشان اثر گذارد و بلكه به نقل پاره اى از تواريخ از همان جا گروهى را به فكر قيام برضد بنى اميه و حكومت دست نشانده آنها در كوفه انداخت و خود را از معركه كنار كشيده و بعداً به (توّابين)

معروف شده و به دستيارى مختار حكومت عبيداللّه بن زياد را در كوفه سرنگون كردند.

بلكه مى توان گفت: همان مرثيه هاى زينب بر بالين برادرش و همان رو كردن به سوى مدينه و سخن گفتن با جدش رسول خدا (ص)

و مادرش و بلكه طرز رفتار و كردارش در عصر روز عاشورا و صبح روز بعد جنبه تبليغى داشت و كاملاً حساب شده و دقيق بود و با همان سخنان و اعمال خود زمينه انقلاب برضد ستمگران را در ميان مردم فراهم كرده و از اين فرصتى كه پيش آمده بود حداكثر استفاده را براى به ثمر رساندن قيام مقدس امام (ع)

نمود. چنانكه مادرش فاطمه (س) نيز از چنين فرصتها و وسايل گاهى استفاده مى كرد و انحرافاتى را كه پيش آمده و ظلمهايى را كه به او شده بود به گوش فريب خوردگان دستگاه خلافت غاصبانه مى رسانيد.

براى نمونه بد نيست برخى از مرثيه هايى را كه در تاريخ نقل شده در اين جا براى شما بياوريم:

از مرحوم سيد بن طاووس(ره) در كتاب لهوف نقل شده كه از حميد بن مسلم روايت مى كند: عصر عاشورا زنان را از خيمه ها بيرون ريختند و آن خيمه ها را آتش زدند در اين وقت زنان صيحه مى زدند و چون چشمشان به كشتگان افتاد لطمه به صورت زدند.

راوى گويد: به خدا سوگند دختر على (ع) را فراموش نمى كنم كه در مرثيه برادرش حسين (ع) با صوتى حزين و دلى غمگين مى گفت:

(يا مُحَمَّداهُ! صَلَّى عَلَيْكَ مَلائِكَةُ الْسَّماءِ! هِذا حُسَيْنٌ مَرَمَّلُ بالدِّماءِ