ریشه های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی قیام امام حسین (ع)

حسین عبدالمحمدی

نسخه متنی -صفحه : 139/ 91
نمايش فراداده

و نوشيدن شراب علناً انجام مى گرديد.)(567) بـا سـلطـنـت يـزيـد بـن مـعـاويـه بـدعـت هـا و گـمـراهى ها آشكار گرديد. و قرآن كريم و سنّت پـيـامبر(ص) به فراموشى سپرده شد. به همين جهت امام حسين (ع) در نامه خود به مردم بصره مى فرمايد: (اَنـَا اَدْعـُوكـُمْ اِلى كـِتـابِ اللّهِ وَ سـُنَّةِ نـَبـِيِّهِ فـَاِنَّ السُّنَّةَ قـَدْ اُمـيـتـَتْ وَالْبـِدْعـَةَ قـَدْ اُحْيِيَتْ...)(568) من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش (ص) دعوت مى كنم . زيرا در شرايطى واقع شده ايم كه ديگر سنّت پيامبر(ص) (يكسره )در شرايطى واقع شده ايم كه ديگر سنّت پيامبر(ص) (يكسره ) از ميان رفته و جاى آن را بدعت فرا گرفته است .

در اين مجال به اختصار، درباره يزيد بن معاويه و اوضاع عصر او مطالبى را متذكّر مى شويم .

   

انحراف آشكار در خلافت اسلامى

فـلسـفـه رهبرى و زعامت در اسلام بر پايه (رهبر براى مردم ، نه مردم براى رهبر) مبتنى است . لذا رهـبـر جـامـعـه اسلامى بايد در حق مردم خيرخواهى كند و آنها را مانند اجزا و عناصر شخصيّت خود تلقّى نمايد؛ و از تقواى كامل و درك وظايف خطير رهبرى برخوردار باشد تا جامعه اسلامى را چـنـان كـه شـايـسته است به سعادت رهنمون گردد. تاءثير رهبران اجتماعى در اصلاح جامعه به حدّى بالاست كه پيامبر(ص) فرمود: (دو گـروه از امـّت مـن هـسـتـند كه اگر فاسد شدند امّت من فاسد مى شوند و اگر به صلاح و نـيـكـى گـرايـش داشـتـند امّت من اصلاح گشته و صالح مى شوند و آنها عبارتند از دانشمندان و مجريان و مديران .(569) و على (ع) فرمود: (ملّت اصلاح نمى شوند مگر واليان امور اصلاح شوند.)(570) براى انجام دستور پدرش كه گفت : (تَلَقَّفُوها يا بَنى عَبْدِ شَمسٍ تَلَقُّفَ الْكُرَةِ فَوَاللّهِ ما مـِنْ جـَنَّةٍ)داد و نـه تـنـهـا خـيـرخـواهـى بـراى امـّت اسـلامـى نـكـرد بـلكـه بـهـتـريـن اصـحـاب رسـول خـدا(ص) را به شهادت رساند و بدعت هاى زيادى در دين ايجاد كرد و با معرّفى يزيد بـه عـنوان وليعهد خود، همه مقدّسات دينى را به سخره گرفت . اين كار معاويه آن قدر زشت و نـاپـسـنـد بـود كـه شـخـصـى همانند زياد بن ابيه كه خود از فاسقان روزگار است نيز به او اعتراض ‍ كرد.

او پـس از دريـافـت نـامـه مـعـاويـه مـبـنـى بـر اخـذ بـيـعـت بـراى يـزيـد، مـردى را كـه بـه فـضـل و فـهم او اعتماد داشت نزد خود خواند و به او گفت : من مى خواهم تو را بر موضوعى امين گـردانـم كـه بـر صـفحات نامه بر آن موضوع اعتماد نكردم ! آنگاه گفت : نزد معاويه به شام بـرو و بـه او بـگـو اگـر مـا مردم را براى بيعت با فرزندت دعوت كنيم آنها به ما چه خواهند گـفت ؟ با آنكه يزيد با سگ ها و بوزينه ها بازى مى كند و لباس هاى الوان مى پوشد و به نـوشيدن خمر معتاد است و با آلات موسيقى روز را به پايان مى رساند!! چگونه مى توان مردم را بـه بـيـعـت بـا چـنـين كسى دعوت كرد با آنكه در ميان اجتماع مانند حسين بن على ، عبدالله بن عـبـاس ، عـبدالله بن زبير و عبدالله بن عمر هستند؟! ولى اگر تصميم دارى براى يزيد براى خـلافـت بـيـعـت بـگـيـرى امـر كـن فـرزنـدت را يـك سـال يـا دو سال مانند آن چهار تن رفتار كند و اخلاق و روش آنها را در پيش گيرد. تا ما بتوانيم از اين راه امر را بر مردم مشتبه سازيم و از آنها براى او بيعت بگيريم .)(571)