اندیشه سیاسی فیض کاشانی

علی خالقی

نسخه متنی -صفحه : 148/ 17
نمايش فراداده

‌ جانشين وى گرديد. وى سن كمى داشت، ولى فرمان‏روايى قدرتمند و پرتوان بود و عزم و اراده خود را، به خصوص با فتح قندهار براى جلوگيرى از انحطاط قدرت صفويه نشان داد و تلاش كرد تا از انحطاط و ضعفى كه دامنگير دولت صفوى شده بود، جلوگيرى كند.1 ولى با وجود تلاش‏هاى او به منظور حفظ مرزهاى كشور از دستبرد دشمنان خارجى و پىگيرى سياست‏هاى نياى همنام خود در داخل، موفقيت چندانى به‏دست نياورد.

صفى ميرزا يا شاه سليمان، پس از مرگ شاه عباس در سال 1077 ه··. ق بر تخت نشست و قريب سى سال در اين مسند باقى ماند. وى در امر كشوردارى، كفايت نداشت و در نتيجه، كنترل امور به دست اطرافيان وى افتاد و زوال و انحطاط صفويه كه پس از شاه عباس كبير آغاز شده بود، در اين زمان شدت بيش‏ترى يافت. پس از درگذشت شاه سليمان در سال 1106 ه··. ق فرزند او حسين ميرزا به حكومت رسيد كه به‏دليل هم‏عصر نبودن با فيض از بررسى حكومت وى صرف‏نظر مىكنيم.

سياست‏هاى مذهبى دولت صفوى و رابطه فيض با پادشاهان آن

پادشاهان معاصر فيض نيز مانند اسلاف خويش در حمايت از مذهب و علماى مذهب كوشا بودند. شاه عباس اوّل كه فيض كاشانى حدود سى سال اوّل زندگى خود را در دوران پادشاهى او گذرانده است، به سياست مذهبى نياكان خود پاىبند بود و با علاقه به ترويج و تقويت مذهب تشيع مىپرداخت. وى برخلاف اسلاف خويش، سعى داشت تا بر همه امور مملكتى نظارت كند؛ لذا تلاش مىنمود برخى از امورى را كه پيش‏تر در

1. ر.ك: راجر سيورى، ايران عصر صفوى، ترجمه كامبيز عزيزى، صص 230 و231.