بود كه باقى و جاويد باشد و آنكه سعادت حقيقى آن است و آنكه آن حاصل نمىشود مگر به گردانيدن رغبت از شهوات و لذات اين جهان؛ پس تمييز كند ميان كارهايى كه در آخرت سودمند باشند و كارهايى كه در آنجا سود ندهند يا ضرر رسانند، و به مثوبات آن اميدوار گرداند و به عقوبات اين بيم كند و اين، صادر نمىشود مگر از عقول كليه كامله كه معصوماند از خطا و زلل».1
2. فيض به تَبَع غزالى، سياست را از منظرى ديگر به مراتب مختلفى تقسيم كرده و آن را به معناى استصلاح خلق و ارشاد آنها به سوى طريق مستقيم مىداند و به اعتقاد وى، منجى در دنيا و آخرت را مىتوان از حيث سائسين به چند نوع يا مرتبه تقسيم كرد:
اين نوع سياست كه از نظر فيض سياست «انسان كامل» است، كاملترين نوع سياست مىباشد، زيرا هم اجتماع ضرورى انسانها را حفظ مىكند و هم به تقويت جنبه عالى زندگى انسان مىپردازد.2
به اعتقاد فيض، اين نوع سياست تنها به اصلاح جمعيت نفوس جزئيه و نظام اسباب معيشت آنها مىپردازد تا در دنيا باشند و بس؛ از اينرو وى اين نوع سياست را سياست دنيويه و ضروريه ناميده و تنها حافظ اجتماع ضرورى انسانها مىداند.3
از نظر فيض، علما سه طايفهاند:
«[يكي] آنانند كه علم ظاهر دانند و بس و ايشان، مانند چراغند كه خود را سوزند و ديگران را افروزند [اين دسته از علما را] صلاحيت رهبري
1. آيينه شاهى، صص 160 و 161. 2. علماليقين، ج 1، ص 378. 3. آيينه شاهى، صص 160 و 161.