اندیشه سیاسی فیض کاشانی

علی خالقی

نسخه متنی -صفحه : 148/ 26
نمايش فراداده

‌ صلاحيت آن‏را نداشته و تنها از راه تغلب و زور به‏دست آورده باشند. وى از اين نوع سياست، به سياست «دنيويه» يا «عرفيه» و «ضروريه» ياد مىكند كه به اعتقاد وى، در صورت عدم دسترسى به سياست شرعى، از اين نوع سياست گريز و چاره‏اى نيست.

جايگاه سياست

براساس آن‏چه درباره تعريف و انواع سياست از منظر فيض آورده شد، مىتوان چنين نتيجه گرفت كه سياست از نظر وى، فعلى است كه به تسويس و تربيت انسان مىپردازد تا او را به صلاحيت كمالىاش رسانده و زندگى او را تدبير كند و او را به سوى خير و سعادت رهنمون سازد؛ بنابراين، سياست هم‏چنان‏كه فيض از قول غزالى نيز نقل كرده، از اشرف افعال انسانى در تنظيم زندگى اجتماعى او است و به‏واسطه آن، تأليف و استصلاح خلق و ارشاد آن‏ها به سوى خير و سعادت دنيوى و اخروى حاصل مىگردد.1

فيض، سياست را يكى از حُكّام پنجگانه حاكم بر انسان (عقل، شرع، عرف، طبع و عادت) دانسته و معتقد است سياست در ميان اين حكّام پايين‏تر از همه قرار دارد، ليكن بر همه آن‏ها حكم مىراند و غالب و مستولى است. به اعتقاد وى، از ميان اين حكّام جايگاه عقل از همه بالاتر است:

[عقل] هرگاه كامل باشد مقدم است بر ساير حكّام، تا او باشد، ديگرى را حكم نمىرسد؛ پس اگر ديگرى به خلاف او حكم كند نبايد شنيد، چرا كه او اشرف و

1. المحجة البيضاء فى تهذيب الإحياء، ج 1، ص 39.