كند در نزديك كردن آن به خود، و خواستن آنرا شهوت گويند، و آنچه را منافى داند سعى كند در دور كردن آن از خود، و نخواستن آنرا غضب خوانند. پس اگر ارتكاب آن امر خلاف، مقتضاى عقل [عقل مؤخر] و شرع [شرع مقدم] باشد از راه وسوسه شيطان به وهم و خيال مدد جويد، يا به مكر و حيله و تكبر و عدوان متوسل شود تا بر عقل و شرع غالب شود و صاحبش را از فرمان ايشان بيرون آورد. شيطان اگرچه بر انسان بالاستقلال حكم نمىتواند كرد تا او را يكى از حكام بايد شمرد، ليكن به اغواء، ملايم را در نظرِ هوا ناملايم و ناملايم را ملايم مىنمايد و هوا حكم مىكند.
عادت قوتى است كه برمىانگيزد آدمى را بر كردن امرى كه ملايم عقل يا هواى او شده باشد، به تكرار و مؤانست، بعد از آنكه ملايم نبوده باشد يا ملايمت او زياده شده باشد، بعد از آنكه كمتر بوده باشد، خواه آن امر موافق مقتضاى عقل يا شرع باشد يا نه، مقبول خردمندان باشد يا نه، سودمند باشد يا نه. پيروى از آن را قوت مىدهد و زياده مىگرداند و ترك او آنرا ضعيف و كم مىكند تا به حدى كه برطرف شود و زايل گردد.
عرف دستورى است كه عامه مردم در ميان خود وضع كرده باشند و بر خود لازم و واجب ساخته كه به آن عمل نمايند، و مخالفت آن را قبيح شمرند، هرچند عمل به آن ناملايم طبع و دشوار باشد. هر يك در مخالفت آن از سرزنش ديگرى انديشد، و اين دستور مختلف مىباشد به اختلاف ازمنه و بلاد و طوايف، گاه موافق عقل و شرع و طبع مىباشد و گاه نه، گاه مقبول مردم فهميده مىباشد و گاه نه. آنچه موافق آن سه و