1 ـ هـيـچ گـاه و به هيچ كس ، به جد يا شوخى دروغ نگوييم ، گر چه ممكن ـ و گاهى لازم ـ مىشود كه سخنان راست را نگوييم !(37)
2 ـ چـنـان كـه دروغ مـخـالف بـا ايـمـان و اعتقاد به وجود و صفات خداوند هست ، آن را توهين بهشخصيت خود نيز بدانيم !
3 ـ هرگز ديگران را بدون دليل به دروغگويى متهم نكنيم ، و نيز آنان ـ به ويژه كودكان ـ رابه دروغگويى وادار ننماييم .
4 ـ نوشتن و انتشار مطالب دروغ ، گزارش كذب ، شايعه سازى و شايعه پراكنى و مانند آن رانيز ممنوع بدانيم .
5 ـ راسـت گـويـان را تـشـويـق كـنـيـم و از آنـان در بـرابـر دروغـگـويـان حـمـايـت كنيم .
همچنيندروغگويان را از منكر دروغگويى نهى نماييم .
6 ـ هـمـواره بـا كـردار صـحـيـح خـويـش ، گفتار و افكارمان را تصديق كنيم و در ظاهر و باطن ،صادق باشيم .
1 ـ دامـنـه امـانـت ، بسيار گسترده است . جان ، بدن ، زن و فرزند، خانه و ثروت ، پست و مقام ،عـلم و اطـلاعـات ، دين و قانون ، انقلاب و ولايت و... امانتهايى هستند كه همگى موظف به رعايت آنهستيم .
2 ـ در اداى امـانـت هـيـچ گـونـه اسـتـثنايى وجود ندارد و حتماً بايد به صاحبش مسترد گردد. امامصادق (ع ) فرمود:
(امـانـت را بـه صـاحـبـش بـرگـردانـيـد گـر چـه [صـاحـب امـانـت ،]قاتل حسين بن على (ع ) باشد!) (38) 3 ـ اسـلحـه ، لوازم انـفـرادى ، زمـان و مـكـان مـاءمـوريـت ، خـبـر و گـزارش مـاءمـوريـت ، اطلاعاتگـونـاگـون پـايگاه و... همه امانت هايى است كه بايد محترم شمرده شود و فقط در اختيار اهلشقرار گيرد.
4 ـ تشكيلات نظامى ، نظام جمهورى اسلامى ، اركان نظام ـ بويژه مقام معظم رهبرى و ولايت فقيه، حـضـور و پـشـتيبانى مردم ، صندوق آرا و انتخابات و مانند آن نيز از امانت هاى خدايى است كهبايد محترم شمرده شوند.
5 ـ هـمـواره تـاءيـيـد كننده مسؤ ولان امين باشيم ، به آنان راءى بدهيم و از اين طريق همه را بهامانت دارى تشويق كنيم چنان كه با زبان نيز امر به اين معروف خواهيم كرد.
6 ـ در مـورد امـانـت هـايـى چـون زن و فـرزنـد و پدر و مادر، دقت بيشترى بكنيم ، حقوقشان را ادانـمـايـيـم ، حرمت سالخوردگان را نگه داريم ، و فرزندانمان را خوب تربيت كنيم و اطلاعات وتـجـربـيـات صـحـيـح خـود از اسـلام و انـقـلاب را بـه آنـانمنتقل كنيم .
7 ـ نـعـمـت بـى هـمـتـاى مـكـتـب و اهـل بـيـت ، مـهـم تـريـن امـانـت الهـى در نـزد مـاسـت و بـايـد بـاعـمـل و فـكـر و زبـان از آنـها حمايت كنيم و سيره و سخن بزرگان معصوم را در زندگى ، اسوهقرار دهيم .
تـضـادمـنافع ، برترى طلبى ، تنگ چشمى ، محدوديت نعمت ها و ثروت ها و... انگيزه هايى استكه از روزهاى نخستين زندگى بشر، طعم شيرين صلح و همزيستى مسالمت آميز را در ذائقه انسانهـا تـلخ كـرده و آنـان را ـ كـه بـر اثـر خـلقـت و طـبـيـعـت ، هـمـزاد، هـمـراه و هـم هـدف هـسـتـند ـ درمـقـابـل هم قرار داده است ... . ازسوى ديگر آدمى زادگان ، هيچ چاره اى جز زندگى آدم گونه دركنار يكديگر ندارند و همزيستى ، همكارى ، هميارى و غمخوارى با سرشت آنان عجين شده است .
شـريـعـت جـاويـداسـلام ، براى پايان دادن به برادركشى و نجات انسان از ورطه خودمحورى ،بـهـتـرين طرح زندگى را در قالب برادرى و اخوّت ، ارائه داد؛ همان برادرى كه از ايمان به خـدا سـرچـشمه مى گيرد.
و براى اجراى اين طرح ، ابتدا وضعيت سابقشان را به آنان يادآورىكرد:
(وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْد اءًا فَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً...) (39)
نـعـمـت خـدا را بـر خـويـشـتـن بـه يـاد آوريـد كـه دشـمـن يـكـديـگـر بـوديـد و او مـيـاندل هاى تان ، الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد.
آن گاه فرمود:
(اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ فَاَصْلِحُوا بَيْنَ اَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ) (40)
تـنـهـا مـؤ مـنـان بـرادر يـكديگرند. پس ميان دو برادر خويش را آشتى دهيد و تقواى الهى پيشهسازيد شايد مشمول رحمت (خدا) واقع شويد.