شهادت در راه خدا - صلح امام حسن (ع) پر شکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صلح امام حسن (ع) پر شکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ - نسخه متنی

راضی آل یاسین؛ مترجم: سید علی خامنه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهادت در راه خدا

شهادت بدانمعنائى كه سرچشمه ى زندگى و سازنده ى حيات است، آنست كه كسى در راه زنده كردن يك سنت نيك و پسنديده يا ميراندن يك سنت زشت و ناپسند، جان خود را نثار كند.

فداكاريهائى كه در راه خدا و در صحنه ى دفاع از نيكى و مبارزه با بدى انجام نمى گيرد، بهيچ وجه شهادت محسوب نمى گردد.

مثلا اگر كافرى در ميدان جنگ، مسلمانى را بقتل رسانيد آن مسلمان، شهيد است، همچنين اگر يكى از اهل بغى (بر هم زنندگان نظم و آرامش جامعه ى اسلامى) مسلمانى را در ميدان دفاع كشت، آن مسلمان شهيد است.

ولى اگر مسلمانى، مسلمان ديگرى را در يك كشمكش و نزاع شخصى يا بخاطر دفاع و حمايت از يك فكر مذهبى صحيح بقتل رسانيد، آن مقتول نه شهيد است و نه برنده ى يك افتخار، زيرا ارزش و احترامى كه تاريخ انسانيت به شهيد ارزانى ميدارد، در حقيقت بهاى جان اوست كه در راه مصلحت انسانها نثار شده است، بنابرين، حوادث شخصى يا فداكاريهاى كه منافى با مصلحت انسانها است، نميتواند حائز اين ارزش و احترام باشد.

نوع ديگرى از كشته شدن را هم مى شناسيم كه از لحاظ مفهوم، از شهادت دورتر و خون قربانى آن، از آن انواع ديگر پست تر و بى ارزش تر است و آن عبارتست از مرگ زعيم و رئيسى كه پيروان او و كسانى كه در كار او ذيحق و صاحبنظرند بر او شوريده و او را بقتل رسانند در هر اجتماعى، مصدر و منشأ قدرت آنكسى كه بنام ملت بر آنان حكومت مى كند يا كارى از كارهاى آنان را در دست دارد، همان مجموعه ى ملت است و اين همان پايه و مبنائى است كه قدرتهاى اجتماعى در اسلام بر آن قرار دارد و بر همين اساس بود كه مسلمان صدر اسلام خطاب به عمر بن خطاب مى گفت: اگر در تو كجى بيابيم با شمشيرها راستت خواهيم كرد.

اين كشته شدن را از آن نظر از مفهوم شهادت دور و بيگانه ميدانيم كه دستهاى بيغرضى كه به ريختن خون اينچنين كسى دراز گشته است، از آنجا كه بخاطر حق خود شوريده و با اين اجتماع و هماهنگى، رسا بودن حجت خود را اثبات كرد، در قضاوت مردم، عذرش موجه تر و عملش قابل قبول تر از مقتول است و هم از آن نظر كه - بگفته ى (قفال شافعى) - همان امتى كه او را به ولايت گماشته، اكنون بر او حد جارى مى سازد.

مثلا عثمان كه نفر سومين از سه شخصيت تاريخى بزرگ و مقتدر اسلام است، با شمشير شورشيانى كه در كار او ذيحق بودند از پاى در آمد و هرگز نه تاريخ و نه دوستان او موفق نگشتند كه شهادت را - به همان معنائى كه كلمه ى شهيد در ذهن مى نشاند - بنام او در تاريخ ثبت كنند.

اما آن برده ى سياه فقير كه تأثيرش در زندگى حتى به آن اندازه كه فكر و حافظه را بخود مشغول سازد نبود - جون آزاد شده ى ابوذر غفارى - چون در راه خدا كشته شده، شهيد به تمام معناى كلمه محسوب است و تاريخ ناگزير و ناچار او را تقديس مى كند.

به اين نتيجه مى رسيم كه شرط شهيد بودن يا لازمه ى محترم بودن شهادت، آن نيست كه مقتول از بزرگان باشد و همچنين لازمه ى (بزرگ بودن) يك شخص آن نيست كه به هر صورت و به هر گونه كه بقتل رسيد، شهيد محسوب گردد.

اينك اين موضوع را واگذاشته به دومين موضوع مى پردازيم و سپس در موارد لزوم، از آنچه گفته شد استفاده خواهيم كرد.

/ 65