صد درس اعتقادی از نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صد درس اعتقادی از نهج البلاغه - نسخه متنی

سید رضا حبوباتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


جوان را به دار المساكين فرستاده و يكصد و پنجاه هزار مجرم بزندان انداخته و يكهزار و پانصد نفر را كشته و دو هزار نفر را بخودكشى واداشته و دويست هزار زن را بيوه نموده و يك مليون طفل را بى پدر گذارده است.

چون اساس احكام اسلام بر هوشيارى و حفظ عقل سليم وضع شده و از كار باطل كننده عقل شديدا نهى كرده بنابر اين خمر را كه شديدترين كارهاى باطل كننده عقل است كه انسانيت را تهديد نموده و سعادت را ريشه كن مى كند حرام نموده، و چون طبع حيوانى مردمان هميشه ميل بلذتهاى شهوت داشته و اعمال شهوانى بين ايشان آشكارتر از حق و حقيقت است و مردم بخوردن آن عادت كرده بودن و ترك آن مشقت داشت بنابر اين خداوند آن را بتدريج در چهار آيه بيان فرمود كه طبق حديث كافى اول آيه اى كه نازل شد در سوره بقره ايه 216 بود كه مى فرمايد يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما "مى پرسند ترا اى محمد "صلى الله عليه و آله و سلم" از حكم شراب و قمار بگود در اين هر دو گناهى بزرگ است و منافعى هم در آنها براى مردم هست و گناه آن دو بزرگتر است از نفع آنها" اگر چه اين آيه صراحت در حرمت دارد كه اثم در لغت بمعنى گناه آمده كه در المنجد اثم را معنى كرده عمل ما لا يحل "انجام داد چيزى را كه حلال نبود" و در آيه 31 سوره اعراف كه چهارمين آيه بحسب نازل شدن است اثم را حرام فرموده قل انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم "بگو اى پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" جز اين نيست كه حرام كرده است آفريدگار من زشتيها را و آنچه از افعال و اقوال قبح آن بزرگ است آنچه پيدا و آشكار است از آن و آنچه نهانست و نيز حرام گردانيده اثم را" و گفته شده كه خمر در لغت اثم ناميده شده كه شاعر هم مى گويد:




  • شربت الاثم حتى ضل عقلى

    كذاك الاثم يصنع بالعقول



  • كذاك الاثم يصنع بالعقول
    كذاك الاثم يصنع بالعقول




آشاميدم خمر را تا ضايع شد و رفت عقلم، اين چنين است عمل خمر با عقلها.

آيه دوم كه بر حرمت خمر نازل شده همچنانكه در حديث كافى است در سوره مباركه مائده آيه 92 مى فرمايد يا ايها الذين امنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلازم رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون "اى گروه مومنان جز اين نيست كه خمر و قمار و بت پرستى و تيرهائى كه طلب قسمت خود بآنها مى كنيد "كه در جاهليت رسم بود" همه اينها پليد و از عمل شيطان است پس اجتناب و دورى كنيد از اين پليديها، باشد كه رستگار شويد" در آيه اول بطور ملايمت منع از خمر فرمود و چون ترك نشد در اين آيه در تحريم آن تاكيد بيشترى فرمود كه آن را با انما كه تاكيد و حصر است شروع فرمود و آنرا رجس يعنى پليدى و نجاست نام گذاشته و بعمل شيطان معرفى فرمود و بعد از همه انيها با صيغه امر اجتنبوه كه اقتضاى وجوب مى كند فرمود كه واجب است از آن اجتناب و دورى كنيد.

آيه سوم در سوره مائده آيه 93 متصل بآيه قبل است كه مى فرمايد انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوه و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكر الله و عن الصلوه فهل انتم منتهون "جز اين نيست كه مى خواهد شيطان آن كه افكند در ميان شما دشمنى و خصومت را در خوردن خمر و باختن قمار و باز دارد شما را از ياد خدا و از نماز خواندن پس آيا هستيد شما باز ايستادگان" اين آيه تاكيدش از آيه قبل بيشتر است زيرا در اين آيه مقدارى از آثار شوم آن را بيان فرموده، يكى آن كه موجب عداوت و دشمنى مى شود دوم مانع از نماز مى شود كه فرق بين اسلام و كفر است چهارم آن را با استفهام كه معناى آن
نهى است و بجهت مبالعه در وعيد و تهديد است خاتمه داده يعنى باز ايستيد از اين امور بعد از آن كه بر معايب آن مطلع شديد. مثل اين كه شما چند مرتبه فرزند خود را از عملى نهى مى كنيد و در مرتبه آخر مى گوئيد آيا اين عمل را ترك مى كنى؟ يعنى اين دفعه اگر انجا دهى شديدا ترا تنبيه مى كنم.

آيه چهارم هم در ضمن ترجمه آيه اول بيان شد كه آيه 31 سوره اعراف مى باشد كه علاوه بر اينكه صراحتا حرمت آن را بيان فرموده آن را با انما كه تاكيد و حصر است شروع فرمود.

اما از نظر احاديث هم در حرمت و مضرات و عذاب اخروى آن از حد تواتر گذشته كه بچند حديث اشاره مى شود.

در وسائل الشيعه اسحاق بن عمار گفت از امام صادق "ع" پرسيدم از شخصى كه يك مرتبه خمر آشامديه؟ فرمود: هشتاد تازيانه زده مى شود "زيرا" كم و زياد آن حرام است. در بسيارى از احاديث آمده كه شارب الخمر دو مرتبه كه حد زده شد مرتبه سوم كشته مى شود، و در بعضى احاديث هم آمده كه مرتبه چهارم كشته مى شود كه مرحوم شيخ حر عاملى آن را حمل كرده بر جايز بودن براى امام كه قتل را تا مرتبه چهارم تايخر بياندازد فقهاء هم فتوا داده اند كه هر گاه دوبار اجراى جد بعمل آيد حد بار سوم اعدام است كه بيك حديث اشاره مى شود بسند صحيح از امام صادق "ع" روايت كرده كه فرمود رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمودند: كسى كه خمر بيآشامد او را تازيانه بزنيد و اگر مرتبه دوم هم خورد باز تازيانه اش بزنيد و اگر مرتبه سوم خورد او را بكشيد. در علل الشرايع بسندش از مفضل بن عمر روايت كرده كه گفت بامام صادق "ع" عرض كردم: چرا خدا خمر را حرام كرد؟ فرمود: خدا خمر را حرام كرد بواسطه ى فعل و فسادى كه در خورنده آن بوجود مى آيد زيرا خمر در دائم الخمر موجب رعشه در اعضاء او مى شود
و نور "صورت" او را مى برد و جوان مردى او را ويران مى كند و او را بر مى انگيزد كه بانجام دادن كارهاى حرام و ريختن خونها و انجام دادن زنا جرات پيدا كند و اعتمادى باو نيست كه چون مست شود به محارم خود تجاوز كند و درك آن را نكند و نفهمد، و آشاميدن آن زياد نمى كند مگر هر بدى را. و در همان كتاب بسندش از اسماعيل بن يسار روايت كرده كه گفت: مردى از امام صادق "ع" از آشاميدن خمر پرسيد كه آيا آشاميدن خمر بدتر است يا ترك نماز؟ فرمود: آشاميدن خمر بدتر از ترك نماز است مى دانى چرا؟ گفت: نه، فرمود: او در حالى مى گردد كه خداى تعالى را نمى شناسد و كسى كه او را آفريده نمى شناسد. در عقاب الاعمال رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمود: هر كسى در اين جهان شراب نوشد و ميگسارى كند خداوند در جهان ديگر جام آشاميدنى از زهر افعيها و مارهاى سياه و گژدمها براى نوشانيدن بدو آماده سازد كه چون بدهان برد پيش از آن كه بنوشد تمام گوشت صورتش در آن جام ريزد و چون بياشامد همه ى گوشت و پوست بدن او چون مردارى گنديده از هم بگسلد و اهل محشر از پليدى او در زحمت باشند تا اين كه امر شود او را بآتش برند، و باده نوش و باده ساز و باده گير همه در آتش خواهند سوخت، و فروشنده، و خريدار، و باربر، و تحويل دار، و خورنده ى قيمت آن همه در ننگ و گناه آن يكسان باشند آگاه باشيد هر كس آن را به يهودى و نصرانى يا مجوسى يا هر كس ديگر از مردمان بخوراند گناه او با خورنده آن مساوى خواهد بود متوجه باشيد هر كس آن را براى ديگرى بخرد يا بفروشد خداوند از او نپذيرد نه نمازى و نه روزه اى و نه حجى و نه عمره اى، مگر اين كه توبه كند و دست از آن باز دارد و چنانچه پيش از توبه بميرد بر خداوند حق و سزاوار است كه بهر جرعه اى كه در دنيا نوشيده شربتى از چرك و كثافات جهنم باو بنوشاند سپس رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم"
فرمود: آگاه باشيد كه خداوند شراب را بخصوص و هر مست كننده ى ديگر را از هر نوع كه باشد حرام كرده است توجه داشته باشيد هر مسكر و مست كننده ى حرام است .

از تفسير روح البيان از على "ع" روايت شده: هر گاه قطره ى شراب در چاهى بيفتد و بعدا در آن محل مناره ى بنا كنند در آن مناره من هرگز اذان نخواهم گفت، و همچين هر گاه قطره ى شراب ميان دريائى بيفتد و آن دريا خشك شود و گياه در محل آن روئيده شود من حيوانات خود را در آن گياه زار نخواهم چرانيد . و از امالى مفيد از حضرت صادق "ع" روايت شده فرمود: با شراب خوار مجالست و هم نشينى نكنيد و اگر مرد جنازه او را تشييع نكنيد بدرستى كه شراب خوار مى آيد در روز قيامت با صورت سياه در حالتى كه چشمش برگشته سياهيش بجاى سفيدى رفته، كناره هاى دهانش بطرف بيرون برگشته، آب دهانش بسينه اش مى ريزد زبانش از پشت گردن بيرون آمده "باين شكل منحوس وارد صحراى محشر مى شود".

صله رحم


و صله الحرم فانها مثراه فى المال و منساه فى الاجل

در خطبه 109 مى فرمايد: برترين وسيله تقرب بسوى خدا "يكى از آنها" صله ى رحم است كه آن سبب افزايش مال و طول عمر است.

يكى از ضروريات دين صله رحم است كه آيات قرآنيه صراحت بر آن دارد و احاديث هم درباره آن از حد تواتر گذشته كه بچند آيه و حديث اشاره مى شود. در سوره بقره آيه 77 مى فرمايد و اذ اخذنا ميثاق بنى اسرائيل لا تعبدون الا الله و بالوالدين احسانا و ذى القربى "و ياد كنيد چون

فرا گرفتيم در تورات عهد و پيمان فرزندان يعقوب را و گفتيم بايشان كه مپرستيد مگر خداى را و بر پدر و مادر و بر خويشان نيكوئى كنيد نيكوئى كردنى" احسان فوق عدل است زيرا عدل اين است كه حق خود را مى گيرى و حق ديگرى را مى دهى بدون كم و زياد، اما احسان اين است كه حق ديگرى را بيشتر مى دهى و حق خود را كمتر مى گيرى، پس در اين آيه خداوند مى فرمايد بخويشان خود احسان كنيد يعنى ايشان را برتر از خود بدانيد و بايشان مهربانى كنيد و دعاى خير و انفاق نيكو را در حق ايشان مراعات كنيد. در سوره بقره آيه 172 مى فرمايد و اتى المال على حبه ذوى القربى "و بدهد مال خود را بر دوستى آن مال يعنى با آن كه دوست مى دارد از آن مى گذرد و در راه خدا مى دهد خويشان خود را" در سوره رعد آيه 25 مى فرمايد و الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امر الله به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك لهم اللعنه و لهم سوء الدار "و آنان كه مى شكنند پيمان خداى را از پس محكم كردن آن باعتراف و قبول، و مى برند آنچه خداى امر فرموده است پيوند بآن را، و تباهى مى كنند در زمين، براى ايشان است دورى از رحمت و بدى سرائى كه دوزخ است يا بدى عاقبت در دنيا و آخرت".

در عيون اخبار الرضا بسندش از حضرت رضا "ع" روايت كرده فرمود كه رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" فرمودند: كسى كه براى من يك چيز را ضمانت كند من براى او چهار چيز را ضمانت مى كنم صله كند رحمش را پس خدا او را دوست دارد و براى او در رزقش وسعت دهد و در عمرش بيافزايد و او را داخل بهشتى كه ودعده داده بنمايد. در بحار الانوار از امالى طوسى بسندش از داود رقى روايت كرده گفت نزد امام صادق "ع" نشسته بودم آنگاه ابتداء از جانب خودش بمن فرمود: اى داود هر آينه بتحقيق اعمال شما روز پنجشنبه
بر من عرضه شد پس در آنچه بر من عرضه شد عمل ترا ديدم كه با پسر عمت فلانى صله كردى پس آن عمل مرا مسرور كرد زيرا من مى دانم كه صله تو براى او سرعت كننده تر است بر نابودى عمر او، و بريدن اجل او. داود گفت: براى من پسر عم عناد كننده و پليدى بود "و در روايت ديگرى ناصبى و پليدى بود" كه از او و از عيال او مرا بدى حال مى رسيد پس چك و حواله اى براى نفقه او قبل از بيرون آمدنم بسوى مكه دادم پس چون بمدينه برگشتم امام صادق "ع" بآن مرا خبر داد. در بحار الانوار از عبدالله بن طلحه روايت شده گفت شنيدم امام صادق "ع" مى فرمايد: كه مردى نزد پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" آمد عرض كرد: اى رسول خدا همانا براى من اهلى است كه ايشان را صله مى كنم و ايشان مرا اذيت مى كنند و تصميم گرفتم ايشان را ترك كنم رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" باو فرمود: آنگاه خدا همگى شما را ترك مى كند عرض كرد: چكار كنم؟ فرمود: عطا مى كنى كسى را كه محرومت كرده، و صله مى كنى كسى را كه از تو بريده، و عفو مى كنى از كسى كه ترا ظلم كرده، پس چون آن را انجام دادى خداى عزوجل بنفع تو بر عليه ايشان ظهير است ابن طلحه گويد عرض كردم بحضرت صادق "ع" ظهير چيست؟ فرمود: يار و مددكار و پشتيبان است. در بحار از عده الداعى و كافى روايت كرده پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم " فرمود: سفارش مى كنم كسانى را كه حاضرند از امتم، و كسانى را كه غائبنداز ايشان و كسانى كه در صلبهاى مردان و رحمهاى زنانند تا روز قيامت باين كه صله رحم كنند اگر چه رحم او بفاصله يكسال راه باشد زيرا بزيارت ايشان رفتن و نامه و هدايا بسوى ايشان فرستادن جزء دين است "يعنى از امورى است كه خدا در دين و قرآن كريم امر بآن فرموده" و فرمود: روز قيامت امانت و رحم در دو طرف صراط مى باشند پس چون صله كننده براى رحم و ادا كننده براى امانت بر صراط گذرد بسوى بهشت رود و چون
خائن بامانتت و قطع كننده براى رحم بر صراط گذرد هيچ عملى با وجود اين دو گناه سودش نبخشد و صراط در آتش جهنم سرنگونش كند.

در اصول كافى امام صادق "ع" فرمود: صله رحم خلق را نيكو و دست را با سخاوت و نفس را پاكيزه و روزى را زياد كند و اجل را تاخير اندازد. در همان كتاب امام باقر "ع" فرمود: صله رحم اعمال را پاك كند و بلا را دور نمايد و اموال را بركت دهد و عمر را بتاخير اندازد و طولانى كند و روزيش را وسعت دهد و در ميان خانواده محبوبش سازد پس بايد از خدا پروا كرد و صله رحم نمود. در همان كتاب جهم بن حميد گويد بامام صادق "ع" عرض كردم: خويشاوندانى دارم كه دين مرا ندارند آيا آنها بر من حقى دارند؟ فرمود: آرى، خويشاوندى را چيزى قطع نكند، و هر گاه همدين تو باشند دو حق براى ايشان است حق خويشاوندى و حق اسلام. در همان كتاب امام صادق "ع" فرمود: صله رحم حساب روز قيامت را آسان كند و عمر را طولانى نمايد و از مرگ بدنگه دارد و صدقه دادن در شب خشم پروردگار را خاموش كند. در همان كتاب بسندش روايت كرده كه يكى از اصحاب ما گويد كه بحضرت صادق "ع" عرض كردم: برادران و عمو زادگانم خانه ام را بر من تنگ كرده و از همه ى آن خانه مرا بيك اطاق آن پناهنده كرده اند و من چنانچه در اين باره اقدام كنم آنچه د دست آنهاست مى گيرم؟ گويد: آن حضرت فرمود: صبر كن زيرا خداوند برايت گشايشى فراهم كند، گويد: من منصرف شدم، و در سال صد و سى و يك و بائى آمد بخدا قسم همگى آنها مردند و يك نفر از آنها باقى نماند گويد: "بقصد آن حضرت" بيرون آمدم پس چون بر او وارد شدم فرمود: حال اهل خانه ات چطور است؟ عرض كردم: بخدا قسم همه آنها مردند و يك نفر از آنها زنده نماند، فرمود: اين براى آن كارى بود كه بتو كردند و براى آن آزارى كه بتو رساندند و قطع
رحمى كه كردند نابود شدند، آيا مى خواستى كه زنده باشند و بر تو تنگ بگيرند ؟ عرض كردم: آرى بخدا سوگند "يعنى لان تنها شدم و اقوامى ندارم" در بحار از امالى صدوق بسندش از حضرت صادق "ع" روايت كرده كه فرمود: كسى كه دوست دارد كه خداى عزوجل از او سكرات و سختيهاى مرگ را بكاهد پس بايد با نزديك و خويش خود صله كند و بپدر و مادر خود نيكى كند پس چون چنين كرد خدا بر او سكرات مرگ را آسان و سبك كندو در زنده بودنش فقر هرگز باو نرسد. احاديث درباره صله رحم و قطع رحم جدا بسيار است ولى مطلبى كه بايد دانست اين است كه رحم كيست؟ در مفردات راغب گويد: رحم، رحم زن است و از آن استعاره شده رحم براى خويشى براى خارج شدن ايشان از يك رحم. در بحار الانوار مرحوم مجلسى مى فرمايد: علماء اختلاف كرده اند در رحمى كه صله آنها لازم است گفته شده: رحم و خويش پيوستگى ميان دو شخص است و اتصال بين دو خويش است در حالى كه يك رحم آن را جمع مى كند، و گفته شده: رحم عبارتست از خويشى شخص از جهت دو طرف، پدرانش و هر چه بالا روند و اولاد او، و هر چه پائين آيد "يعنى پدر و پدر و جد هر چه بال روند، و فرزند و نوه و نتيجه و نبيره و هر چه پائين آيد" و آنچه متصل بدو طرف مى شود از برادران و خواهرها و اولاد ايشان و عموها و عمه ها، و گفته شده: رحمى كه صله آن واجب مى باشد هر خويشى بين او نفر است كه اگر يكى از آنها مرد باشد با هم نتوانند ازدواج كنند پس اولاد عموها و اولاد خاله ها را داخل نمى شود، و گفته شده: آن عام است در هر صاحب رحمى از صاحب ارحام در حالى كه بنسب معروف باشند چه حرام باشد ازدواج آنها چه حرام نباشد و اگر چه دور باشند كه مرحوم مجلسى مى فرمايد: اين نزديكتر به صواب و درستى است بشرط اين كه در عرف از
نزديكان باشند و الا همه ى مردم به آدم و حوا منتهى مى شوند. و شهيد ثانى "ره" فرمود: اصحاب اختلاف كرده اند در اين كه خويشان چه كسانى هستند زيرا نصى كه در تحقيق آن وارد شده باشد نيست پس اكثر آن را بعرف محول كردند و ايشان كسانى هستند كه عادتا بنسب شناخته شده باشند و در آن وارث و غير وارث مساوى است. پس از نقل اين اقوال مجلسى "ره" مى فرمايد: چون اختلاف در رحم را شناختى پس بدانكه شكى در خوبى صله ارحام و لازم و واجب بودن آن فى الجمله نيست و براى آن درجات متفاوتى است كه بعضى از آن درجات برتر از ديگر درجات است و كمترين آنها سخن گفتن و سلام و ترك دورى كردن است كه باختلاف قدرت مالى و احتياج بآن اختلاف پيدا مى كند "كه اگر صله كننده ثروتمند باشد و رحم او حاجتمند، بسخن گفتن و سلام و ترك دورى كردن، صله رحم نكرده مگر باو رسيدگى كند" پس برخى از صله ها واجب است و برخى از آنها مستحب است و فرق بين آن دو مشكل است و احتياط اشكار است "كه همه اقوام را صله كند" و كسى كه بضعى از خويشان را صله كند و دورترها را صله نكند و كسى كه به برخى از آنها كه سزاوار است يا قدرت بر آن را دارد اكتفا كند آيا او صله كننده است يا قاطع رحم؟ در آن نظر است و تميز بين مراتب واجبه و مستحبه در نهايت اشكال است و خدا بحقيقت حال داناتر است و احتياط طريق نجات است.

شيخ شهيد "ره" در قواعدش فرموده: هر رحمى صله مى شود براى اين كه دليل از كتاب "قرآن" و سنت "احاديث پيغمبر و اهل بيت "ع"" و اجماع "اتفاق علماء" بر ترغيب "برغبت آوردن" در صله ارحام است و كلام در آن در چند جاست. اول رحم چيست؟ ظاهر اين است كه آن شناخته شده بخويشاوندى اوست اگر چه دور باشد و اگر چه برخى از آنها تاكيد شده تر از

/ 41