صد درس اعتقادی از نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صد درس اعتقادی از نهج البلاغه - نسخه متنی

سید رضا حبوباتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


البعث "مانع و حائل بين دو چيز است مابين دنيا و آخرت از وقت مرگ تا هنگام برانگيختن" و در تفسير صافى از على بن ابراهيم قمى روايت كرده كه برزخ امر بين دو امر است كه آن ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است و از كافى از حضرت صادق "ع" روايت شده كه "فرمود" وليكن من بخدا قسم مى ترسم بر شما در برزخ، گفته شد: برزخ چيست؟ فرمود: قبر از زمان مرگ او تا روز قيامت. و در مجمع البحرين آمده: برزخ حائل بين دو چيز است و برزخ كه در فرمايش امام "ع" است كه مى ترسم بر شما هول برزخ را، آن مابين دنيا و آخرت است از وقت مرگ تا برانگيختن، كسى كه مرد محققا داخل برزخ شده. اصل وجود برزخ بين دنيا و آخرت، و ثبوت آن از جمله ضروريات و بديهيات در نزد مسلمين است كه آيات قرآنيه بر او دلالت دارد و احاديث هم از حد تواتر گذشته، كه بچند آيه وء حديث اشاره مى شود. در سوره بقره آيه 150 مى فرمايد و لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات بل احياء و لكن لا تشعرون "مگوئيد كسانى را كه كشته مى شوند در راه خدا كه مردگانند بلكه زندگانند وليكن نمى دانيد" كه در تفسير مجمع اقوالى را درباره بل احياء نقل كرده كه قول اول را مى فرمايد صحيح است و جميع مفسرين هم آن را صحيح مى دانند و آن اين است كه ايشان زندگان حقيقى هستند "در عالم برزخ" تا قيامت برپا شود زيرا خطاب بمومنين است و مومنين مى دانستند كه شهداء بر حق و هدايتند و روز قيامت زنده مى شوند پس جايز نبود كه بايشان گفته شود و لكن لا تشعرون از جهت اين كه ايشان آن را مى دانستند و بآن اقرار داشتند و اين كه زنده شدن را در اين آيه بشهداء مخصوص كرد از جهت بشارت است كه در سوره آل عمران بآن اضافه فرموده يستبشرون بنعمه من الله و فضل و ان الله لا يضيع اجر المومنين "شادمانى مى كنند بنعمتى از خدا و فضلى و بدرستى كه خدا مزد گروندگان را

ضايع نمى كند" و الا همه مومنين در برزخ زنده مى شوند كه در سوره مريم آيه 62 و 63 مى فرمايد جنان عدن التى وعد الرحمان عباده بالغيب انه كان وعده ماتيا لا يسمعون فيها لغوا الا سلاما ولهم رزقهم فيها بكره و عشيا "بهشتهاى اقامت كردنى كه وعده كرد خداى بخشنده بندگانش را بغيب "و حال آن كه غايب بود آن بهشتها از ايشان" بدرستى كه باشد وعده ى او بجاى آورده شده نشنود در آنها لغوى مگر سلام، و براى ايشان است روزيشان در آن بهشتها بامداد و شبانگاه" كه مرحوم طبرسى مى فرمايد: مفسرون گفته اند در بهشت خورشيد و ماه نيست تا براى ايشان صبح و شب باشد "يعنى اين بهشت دنيا و عالم برزخ است" و در بحار الانوار از تفسير على بن ابراهيم قمى نقل كرده كه ولهم رزقهم فيها بكره و عشيا فرمود: آن در بهشتهاى دنياست قبل از قيامت و دليل آن فرمايش خداست بكره و عشيا صبح و شب در آخرت، در بهشت خلد نمى باشد صبح و شب در بهشتهاى دنياست كه ارواح مومنين بسوى آن ها منتقل مى شوند و در آن بهشتها خورشيد و ماه طلوع مى كنند.

و درباره ى آل فرعون در سوره مومن آيه 49 و 50 مى فرمايد و حاق بال فرعون سوء العذاب النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعه ادخلوا ال فرعون اشد العذاب "و احاطه كرد بكسان فرعون بدى عقوبت، بر آتش عرضه مى شوند بامداد و شبانگاه، و روزى كه بر پا مى شود قيامت داخل كنيد كسان فرعون را در سخت ترين عقوبت" در بحار الانوار از تفسير على بن ابراهيم قمى نقل كرده النار يعرضون عليها غدوا و عشيا فرمود: آن در دنيا قبل از قيامت است زيرا در قيامت صبح و شب نمى باشد براى اين كه صبح و شب بواسطه خورشيد و ماه است و در بهشت خلد و جهنم آن، خورشيد و ماه نيست بعد فرمود: مردى بامام صادق "ع" عرض كرد: چه مى فرمائيد در
فرمايش خداى عزوجل النار يعرضون عليها غدوا و عشيا حضرت فرمود: مردم درباره آن چه مى گويند؟ گفت مى گويند كه آن در جهنم هميشگى است و ايشان معذب نمى شوند در آنچه بين آنست، فرمود: ايشان از سعداء هستند "چنين مى گويند؟" پس گفته شد بآن حضرت فدايت گردم پس اين چگونه است؟ فرمود: جز اين نيست اين در دنياست اما در جهنم هميشگى پس آن فرمايش خداست و يوم تقوم الساعه ادخلوا ال فرعون اشعد العذاب.

و در بحار از تفسير نعمانى بسندش از اميرالمومنين "ع" روايت كرده فرمود: و اما رد بر كسانى كه ثواب و عقاب در دنيا را بعد مرگ قبل از قيامت انكار مى كنند خداى تعالى مى فرمايد يوم يات لا تكلم نفس الا باذنه فمنهم شقى و سعيد فاما الذين شقوا ففى النار لهم فيها زفير و شهيق خالدين فيها مادامت السموات و الارض "پس اما آنان كه بدبخت شدند پس در آتشند براى ايشان است در آن فرياد سخت و ناله ى زار، جاودانيان در آن هستند تا آسمان و زمين باقى است" و اما الذين سعدوا ففى الجنه خالدين فيها مادامت السموات و الارض الا ما شاء ربك "و اما آنان كه نيك بخت شدند پس باشند در بهشت، جاودانيان در آن هستند تا آسمانها و زمين قبل از قيامت، پس چون قيامت شد آسمانها و زمين تبديل مى شوند "و رد مى كند قول منكرين را" مثل فرمايش خداى تعالى و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون "و از عقب ايشان حايلى است تا روزى كه برانگيخته شوند" و آن امر بين دو امر است كه آن ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت است و مانند آنست فرمايش خداى تعالى النار يعرضون عليها غدوا و عشيا و يوم تقوم الساعه "بر آتش عرضه مى شوند بامداد و شبانگاه و روزى كه برپا مى شود قيامت" و صبح و شب در قيامتى كه آن خانه هميشگى است نمى باشد و در دنيا مى باشد و خداى تعالى
درباره اهل بهشت "برزخ" فرمود و لهم رزقهم فيها بكره و عشيا "و براى ايشان است روزيشان در آن بهشتها بامداد و شبانگاه" و بامداد و شب از روز و شب در بهشت دنيا مى باشند قبل از روز قيامت كه خداى تعالى فرموده لا يرون فيها شمسا و لا زمهريرا "نه بينند در آن "بهشتها" آفتابى و نه سرمائى" الخ.

در بحار الانوار از محاسن برقى بسندش از ابراهيم بن اسحاق جازى روايت كرده گفت بامام صادق "ع" عرض كردم: ارواح مومنين كجا هستند؟ فرمود: ارواح مومنين در غرفه هائى در بهشت هستند كه مى خورند از طعام آن و مى آشامند از آشامدينى آن، و در آن جا همديگر را زيارت مى كنند و مى گويند : پروردگارا قيامت را براى ما برپا بدار تا آنچه بما وعده دادى براى ما وفا كنى، گفت عرض كردم: ارواح كفار كجايند؟ فرمود: در غرفه هاى آتش "يا در آتش" مى خورند از طعام آن و مى آشامند از آشاميدنى آن و در آتش همديگر را زيارت مى كنند و مى گويند: پروردگارا براى ما قيامت را برپا مدار تا آنچه وعده كردى ما را براى ما وفا كنى.

اما كيفيات و احوال عالم برزخ يك بحث مفصلى است كه چون بحث ما درباره اعتقاد بآن است از آن خود دارى مى شود فقط بيك نكته ضرورى آن اشاره مى كنيم كه طبق احاديث بسيار، ارواح در عالم برزخ باجساد و قالبهاى مثاليه تعلق مى گيرند كه شبيه جسد دنيائى است اما بسيار لطيف، كه تعلق بآن اجساد مجرد توهم و خيال نيست مانند عالم خواب، بلكه عالم برزخ عالم حقيقى است كه روح انسان بعد از سوال قبر بجسد و قالب مثالى كه بر صفت و چگونگى جسد دنيائى اوست تعلق مى گيرد كه روح سعدا متنعم بنعمتهاى حقيقيه الهيه هستند و روح اشقياء معذب بانواع عذابهاى واقعيه هستند همچنان كه گفته شده، كه روح مومنين در وادى السلام نجف هستند و روح اشقياد در بيابان برهوت كه يكى از بيابانهاى يمن است و
ممكن است اين قالب مثالى از زيادى جسد دنيائى گرفته شده باشد كه ثواب و عقاب او موافق عدل الهى باشد و الله عالم.

نفخ صور


فينفخ فى الصور، فتزهق كل مهجه، و تبكم كل لهجه

در خطبه 186 مى فرمايد: و دميده مى شود در صور، پس هر جانى از تن بيرون رفته و هر زبانى لال مى گردد "مرگ همه را فرا مى گيرد".

يكى از علائم قيامت نفخ صور است كه در قرآن كريم در چند آيه صراحتا از آن خبر داده و روايات اهل بيت عصمت "ع" هم درباره آن بسيار آمده. در سوره نمل آيه 87 و 88 مى فرمايد و يوم ينفخ فى الصور ففزع من فى السموات و من فى الارض الا من شاء الله و كل اتوه داخرين، و ترى الجبال تسحبها جامده و هى تمره مر السحاب صنع الله الذى اتقن كل شى ء انه خبير بما تفعلون "و روزى كه دميده شود در صور پس هراسان شود هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است مگر كسى كه خدا خواهد و همه آيند او را ذليلان، و مى بينى كوهها را پندارى آنها را ساكن و آنها مى روند بروش ابر، صنع خداست كه هر چيزى را در كمال اتقان و استحكام ساخته كه علم كامل او به افعال همه ى شما خلايق محيط است و بآنچه مى كنيد آگاه است".

در سوره ى زمر آيه 67 مى فرمايد و نفخ فى الصور فصعق من فى السموات و من فى الارض الا من شاء الله ثم نفخ فيه اخرى فاذا هم قيام ينظرون" و دميده شود در صور پس بى هوش شوند "يعنى بميرند از شدت صيحه اى كه از آن صور بيرون آيد" هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است مگر آن كه خدا خواهد "كه آن جبرائيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل است" پس "بعد از چهل سال" دميده شود در صور نفخه ى ديگر پس ناگاه
ايشان بپاى ايستاده باشند و از قبور خود برخاستگان در حالتى كه نگرند از اطراف و جوانب خود مانند متحيران و مبهوتان يا انتظار كنشد كه با ايشان چه كنند و بچه امر مامور شوند" در سوره كهف آيه 99 مى فرمايد و نفخ فى الصور فجمعنا هم جمعا "و دميده شود در صور پس جمع كنيم ايشان را جمع كردنى" و در سوره طه آيه 102 مى فرمايد يوم ينفخ فى الصور و نحشر المجرمين يومئذ زرقا "روزى كه دميده مى شود در صور و حشر كنيم مجرمان را روزى چنين با ديده هاى كبود "كه نشانه جرمشان خواهد بود" در سوره مومنون آيه 103 مى فرمايد فاذا نفخ فى لاصور فلا انساب بينهم يومئذ و لا يتسائلون "پس چون دميده شود در صور پس نسبها ميانشان نباشد روزى چنين و از يكديگر نپرسند" كه چند آيه ديگر در اين باره هست و احاديث هم درباره نفخ صور بسيار است.

اما صور چيست؟ درباره صور اختلاف است همچنان كه مرحوم طبرسى در مجمع مى فرمايد: كه آن شاخى است كه در آن اسرافيل "ع" مى دمد دو دميدن، در نفخه ى اولى همه ى خلاقى بميرند و در نفخه ى دومى همه زنده شوند پس نفخه ى اولى براى انتهاى دنيا باشد و نفخه ى دومى براى ابتداى آخرت، و حسن گفته كه صور جمع صورت است مانند سور كه جمع سوره است پس معنى اين است روزى كه دميد شود روح در صورت، پس بدرستى كه خدا صورت بندى مى كند خلق را در قبور همچنان كه تصوير كرد ايشان را در رحمهاى مادران، سپس مى دمد در ايشان ارواح را همچنان كه دميد در حالى كه ايشان در رحمهاى مادران خود بودند، و گفته شده كه سه نفخه است كه اسرافيل در صور مى دمد نفخه ى اول نفخه ى فزع و هراس است و نفخه ى دوم نفخه ى صعق و بيهوشى است كه بيهوش مى شود هر كه در آسمانها و زمين است بواسطه آن نفخه، پس مى ميرند. و نفخه ى سوم برخاستن براى پروردگار
عالميان است پس محشور مى شوند بواسطه آن مردم از قبرهايشان، و مويد قول اوال روايت ابو سعيد خدرى است از پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" روايت كرده: كه چگونه بطيب و خوش حالى توان گذرانيد كه صاحب صور، صور را در دهن گرفته و گوش فرا داشته، و منتظر آنست كه مامور شود بدميدن، تابى تاخير در آن بدمد.

آنچه را كه طبرسى "ره" و مجلسى "ره" انتخاب كرده اند همان قول اول است كه دو نفخه است. و همچنين مرحوم آقا سيد اسماعيل طبرسى نورى در كفايت الموحدين مى فرمايد: و در روايات بسيار آن كه حقتعالى اسرافيل را كه ملك عظيمى است آفريد و با او صور عظيمى آفريد يعنى بوقى كه يك طرف آن در مشرق و طرف ديگر در مغرب است و از روزى كه خلق شده آن صور در دهان اوست و منتظر فرمان الهى است كه هر وقت فرمان از جانب حضرت رب الارباب در رسد در صور بدمد و مستفاد از كثير از آيات و اخبار آن كه نفخه ى صور دو مرتبه خواهد بود يكى نفخه ى صعق كه همه خلايق به آن نفخه مى ميرند و نفخه ى دوم نفخه ى بعث است كه باين نفخه همه ى خلايق زنده مى شوند و بين اين دو نفخه مدتى طول كشد و در بعضى از اخبار آن كه بين دو نفخه چهل سال طول كشيد. الخ.

در بحار الانوار و تفسير صافى از على بن ابراهيم قمى از حضرت سجاد "ع" روايت شده كه سولا شد از دو نفخه چقدر بين آن دو فاصله است؟ فرمود: آنچه خدا خواهد، گفته شد بآن حضرت پس بخر بده مرا يابن رسول اله چگونه در آن دميده مى شود؟ فرمود: اما نفخه اول، پس بدرستى كه خدا امر مى كند اسرافيل را پس بسوى دنيا پائين مى آيد و با اوست صور، و براى آن صور يك سر است و دو طرف دارد و بين هر يك از دو طرف آن مابين آسمان و زمين است پس چون كه اسرافيل را ديدند
در حالى كه بسوى دنيا "يا بسوى زمين "فرود مى آيد و با او صور است گويند بتحقيق خدا اذن داده در موت اهل زمين و اهل آسمان، پس اسرافيل به محوطه يا نزديكى بيت المقدس فرود مى آيد و رو بكعبه مى كند پس چون اهل زمين او را ببينند گويند: خدا در موت اهل زمين اذن داده، پس مى دمد در آن دميدنى، پس خارج مى شود صدا از طرفى كه نزديك زمين مى باشد پس باقى نمى ماند در زمين صاحب روحى مگر بيهوش شده و مى ميرد و خارج مى شود صدا از طرفى كه نزديك آسمانهاست پس باقى نمى ماند در آسمانها صاحب روحى مگر بيهوش شده و مى ميرد مگر اسرافيل، پس خداوند به اسرافيل مى فرمايد: اى اسرافيل بمير، پس اسرافيل مى ميرد، پس درنگ مى كنند در آن حال آنچه خدا خواهد سپس امر مى كند خداوند آسمانها را پس موج زند و امر فرمايد كوهها را پس روان شوند و آن فرمايش خداى تعالى است يوم تمور السماء مورا، و تسير الجبال سيرا "روزى كه موج زند آسمان موج زدنى، و روان شوند كوهها روان شدنى" يعنى گسترده مى شود و يوم تبدل الارض غير الارض "روزى كه تبديل كرده مى شود زمين بغير اين زمين" يعنى بزمينى كه گناهان بر روى آن انجام نگرفته باشد و زمين آشكارى كه بر آن كوهها و نباتات نيست همچنان كه آن را گسترانيد اول مرتبه، و بر مى گرداند عرش را بر آب همچنان كه اول مرتبه مستقل بود بعظمت و قدرت او "يعنى بدون حمل كننده" حضرت فرمود: نزد آن حال خداوند جبار ندا مى كند بصداى بلند كه مى شنوند ناحيه و كرانه هاى آسمانها و زمينها لمن الملك اليوم "براى كيست پادشاهى و فرمانروائى امروز؟" پس جواب نگويد او را جواب دهنده اى، پس در آن وقت خداى جبار ندا مى كند در حالى كه جواب دهنده براى خود است لله الواحد القهار "براى خداى يكتا است كه شكننده جميع منازعان و مدعيان در پادشاهى
است" و من چيره شدم تمام خلايق را و ميراندم ايشان را، بدرستى كه منم الله كه الهى جز من يكتا نيست شريك و وزير براى من نيست و من آفريدم خلقم را بيد قدرت خود و ميراندم ايشان را بمشيت و اراده ام و من زنده مى گردانم ايشان را بقدرتم، حضرت فرمود: پس خداى جبار مى دمد نفخه ديگر در صور پس خارج مى شود صدا از يكى از دو طرفى كه نزديك آسمانهاست پس باقى نمى ماند در آسمان احدى مگر زنده مى شود و برمى خيزد همچنان كه بود و حمله عرش بر مى گردد و بهشت و دوزخ حاضر مى شوند و خلايق براى حساب برانگيخته مى شوند، راوى گفت پس ديدم حضرت على بن الحسين عليهماالسلام در آن وقت گريه شديدى مى كرد. در تفسير صافى از تفسير على بن ابراهيم قمى در زير آيه ما ينظرون الا صيحه واحده تاخذهم و هم يخصمون گويد: آن در آخر الزمان است صيحه كرده مى شود بر ايشان صيحه ى و حال آن كه ايشان در بازارهاشان داد و ستد مى كنند پس تمامشان در مكانهاشان مى ميرند احدى به منزلش بر نمى گردد و بوصيتش وصيت نمى كند. و از حضرت صادق "ع" روايت كرده: چون خدا اراده كرد كه خلق را برانگيزد چهل روز آسمان بر زمين مى بارد پس بندها و عضوهاى بدنها جمع شوند و گوشتها برويد، و فرمود: جبرائيل نزد رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" آمد دست آن حضرت را گرفت و بسوى بقيع خارج كرد پس رسيد به قبرى پس صدا زد صاحب قبر را گفت قم باذن الله پس مردى از آن خارج شد كه موى سر و ريش او سفيد بود خاك را از سرش پاك مى كرد در حالى كه مى گفت الحمد الله و الله اكبر پس جبرائيل گفت برگرد باذن خداى تعالى، سپس به قبر ديگر رسيد گفت قم باذن الله پس مردى سياه صورت از آن خارج شد در حالى مى گفت اى دريغ و افسوس اى هلاكت، سپس جبرائيل باو گفت برگرد به آنچه بودى در آن باذن خداى عزوجل،پس
گفت اى محمد "صلى الله عليه و آله و سلم" اين چنين روز قيامت محشور مى شوند، مومنان اين قول را مى گويند و ايشان آنچه ديدى مى گويند.

احاديث در اين باره بسيار است كه مرحوم مجلسى پس از نقل برخى از آنها مى فرمايد: اما صور، ايمان بآن واجب است بنابر آنچه در نصوص صريحه وارد است و تاويل كردن آن باين كه جمع صورت است "كه گفته شد" آن خارج شدن از ظاهر آيات بلكه صريح آيات است زيرا متعرض آن نشده در نفخه ى اول و ابا دارد از آن همچنين مفرد بودن ضمير در فرمايش خداى تعالى ثم نفخ فيه اخرى و طرح كردن براى نصوص صريحه حاجتى نيست و بتحقيق حضرت سيد الساجدين صلوات الله عليه در دعاى سوم از صحيفه كامله گويد: و اسرافيل صاحب صور كه چشم گشوده و بر هم نمى نهد منتظر دستور و فرمان تو ا ست تا بدميدن در صور افتادگان گرد گور را آگاه گرداند.

مطلبى كه بايد در انتهاى بحث بگويم اين است كه بعضى شبهه مى كنند كه وقتى همه مردند فرمايش خداى تعالى كه مى فرمايد لمن الملك اين خطاب از او براى معدوم است و كلام براى معدوم از حكيم واقع نمى شود كه مرحوم مجلسى مى فرمايد: شبهه دفع مى شود باين كه خطاب گاهى از حكيم صادر مى شود بدون اين كه غرض فهماندن مخاطب يا آگاه ساختن چيزى باشد بلكه براى حكمت ديگر است همچنان كه آن شايع است بين عرب از خطاب مكانها و تپه ها و جاها براى ظاهر كردن شوق يا حزن يا غير آن، پس شايد حكمت اينجا لطف است براى متكلفين از جهت خبر دادن بآن قبل از واقع شدنش براى اين كه ايشان را بترك دنيا و فريب نخوردن به پادشاهى و دولت آن بخواند و بدانستن يكتا بودن صانع بواسطه بپايان كار نگريستن و غير آن از مصالح كه براى مكلفين است.

/ 41