صد درس اعتقادی از نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صد درس اعتقادی از نهج البلاغه - نسخه متنی

سید رضا حبوباتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


شمار" مسلمين "تا آنجا كه پس از ذكر احاديثى مى فرمايد" پس حق اين است كه شفاعت آن حضرت "صلى الله عليه و آله و سلم" ثابت است آن براى تمام امت از صلحاء و مومنين گناهكار كه صلحاء برسانيدن منافع و بالا بردن درجات، و مومنين گناهكار با سقاط عذاب و نجات از آتش. "و در تعميم و همگانى كردن شفاعت ايشان، مى فرمايد" شفاعت محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين به معناى اعم آن از براى جميع ما سوى الله از انبياء و مرسلين و ملائكه مقربين و عباد صالحين خدا و غير ايشان از موجودات ثابت است زيرا معناى اعم شفاعت سوال كردن از عطا كردن و افزون كردن است پس شفيع واسطه مى باشد براى رسانيدن نعمتها بسوى غير و دفع و دور كردن عذابها از اوست مساوى است كه آن در دنيا باشد يا آخرت، و شفاعت باين معنى براى ايشان صولات الله عليهم ثابت است بلكه مخصوص بايشان است بعلت قيام اجماع بر اين كه ايشان سبب غائى و نهائى اصل ايجاد، و فيض رساندن نعمتها از جانب خداى تعالى بسوى ممكنات هستند و در حق آن حضرت "صلى الله عليه و آله و سلم" وارد شده لولاك لما خلقت الافلاك "اگر تو نبودى افلاك را نمى آفريدم" پس اگر وجود آن حضرت "صلى الله عليه و آله و سلم" نبود چيزى از افلاك خلق نشده بود و چون افلاك منتفى و معدوم شد آنچه زير آنست از عناصر بسيطه و مركبه و مواليد سه گانه "نبات و حيوان و انسان" نبود پس چيزى از موجودات تحقق پيدا نمى كردد. پس نعمتى به چيزى از موجودات نمى رسد مگر اين كه ايشان صلوات الله عليهم سبب براى آن نعمت هستند بلكه انبياء و ملائكه از زيادى طينت ايشان آفريده شده اند. تا آنجا كه مى فرمايد: پس انبياء و ملائكه شفاعت احدى نخواهند نمود مگر بعد از اذن از جانب پروردگار و لكن سيد انبياء "صلى الله عليه و آله و سلم" از براى او شفاعت است در جميع اوقات و محتاج باذن نخواهد بود در شفاعت، بلكه اذن از براى آن بزرگوار حاصل است قبل از قيامت و قال تعالى و لسوف يعطيك ربك فترضى كه امام در
تفسير آن فرمود: شفاعت است، بخدا شفاعت است، بخدا شفاعت است. تا آنجا كه باز مى فرمايد: و اما شفاعت محمد و آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين پس ثابت است از حين موت، چه بسيار از كسانى باشند كه شفاعت ايشان در نزد معاينه موت چون در بالين او حاضر شوند شفاعت او نمايند كه برحمت الهى واصل شود و نقمتى از براى او نباشد و چه بسيار باشد كه شفاعت ايشان نمايند در برزخ قبل از رسيدن ايشان بروز قيامت و چه بسيار باشد كه شفاعت ايشان نمايند در هر يك از مواقف پنجاه گانه قيامت. الخ.

در الميزان علامه طباطبائى "ره" پس از نقل آيات نفى كننده و اثبات كننده شفاعت مى فرمايد: و از اين جا روشن مى شود كه آيات نفى كننده شفاعت اگر ناظر به روز قيامت باشد جز اين نيست آن را از غير خد بمعنى استقلال كه در تصرف او باشد نفى مى فرمايد و آيات اثبات كننده شفاعت، آن را براى خدا اصالتا اثبات مى كند و براى غير خداى تعالى باذن و تمليك او اثبات مى كند پس شفاعت براى غير خدا باذن او ثابت است.

در خاتمه به دو مطلب از علماء اهل سنت اشاره مى كنيم در بحار الانوار است كه نووى "كه از علماء سنت است" در شرح صحيح مسلم مى گويد: قاضى عياض "كه از علماء بزرگ اهل سنت است" گويد: مذهب اهل سنت آنست كه شفاعت عقلا امرى جايز و ممكن و بر حسب نقل و ادله سميعه بصراحت آيات و روايات صادقه واجب "يعنى مسلم و حتم" مى باشد و همانا اخبار در اين باره بحد تواتر است بدين معنى كه شفاعت در عالم آخرت براى گنه كاران از مومنين درست و از جمله مسلمات است و گذشتگان از نيكوكاران و كسانى كه بعد از آنها از اهل سنت بودند همگى بر ثبوت شفاعت اجماع كرده اند.

در محجه البضاء مرحوم فيض كاشانى از احياء العلوم ابو حامذ غزالى "كه از علماء اهل سنت است" نقل كرده: بدان كه چون محقق شد داخل شدن
آتش بر گروههائى از مومنين پس خداى تعالى بفضل خود مى پذيرد درباره ايشان شفاعت انبياء و صديقين را بلكه شفاعت علما و صالحين را و هر كسى را كه براى او نزد خداى تعالى قدر و شرفى بواسطه نيكى عملش باشد پس همانا براى او شفاعتى در اهلش و نزديكان و دوستان و آشنايانش مى باشد پس حريص شود بر اين كه كسب كنى و بدست بياورى براى خودت نزد خدا رتبه شفاعت را، و آن باين است كه انسانى را هرگز كوچك و حقير نشمارى زيرا خداى تعالى دوستانش را در ميان بندگانش پنهان كرده، شايد آن كسى كه تو بچشم حقارت باو نگريستى دوست خدا باشد، و معصيتى را هرگز كوچك نشمارى زيرا خداى تعالى غضبش را در نافرمانيهايش پنهان كرده، شايد غضب خدا در همان معصيتى باشد كه تو آن را كوچك شمردى، و طاعتى را كوچك شمردى، اگر چه كلمه پاكيزه يا لقمه غذائى يا نيت خوبى و مانند اينها باشد و شواهد شفاعت در قرآن و اخبار بسيار است خداى تعالى فرموده و لسوف يعطيك ربك فترضى تا آنجا كه مى گويد: اين شفاعت رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" است و براى يك يك از امت او از علماء و صالحين همچنين شفاعت هست. الخ

اما راجع به شفاعت قرآن كه حضرت امير "ع" بآن اشاره فرمودند در بحار الانوار و اصول كافى احاديث بسيارى درباره آن آمده كه بيك حديث اشاره مى كنيم در اصول كافى بسندش از جابر حضرت صادق "ع" روايت كرده فرمود: روز قيامت قرآن ببهترين صورت بيايد و بر مسلمين گذر كند آنها گويند: اين مراد از ماست، از آنان بگذرد و نزد پيغمبران آيد، آنها نيز گويند: او از ما است، از آنها نيز بگذرد و نزد فرشتگان مقرب آيد آنان هم گويند: او از ما است، تا اين كه بدرگان پروردگار عزت رسد و بگويد: پروردگارا فلان كس پسر فلانى را من در دنيا روزهاى گرمش را بشتنگى
كشاندم "يعنى روزه گرفت" و شبهايش را به بيدارى كشاندم "يعنى به عبادت كشاندم" و فلان كس پسر فلانى را نه روزهايش را به تشنگى بردم "نه روزه گرفت" و نه شبش را به بيدارى "و عبادت" پس خداى تبارك و تعالى فرمايد: آنان را ببهشت ببر و در جايگاههاى خودشان جاى دهد، پس قرآن برخيزد و آنان نيز بدنبالش بروند و بهر مومنى بگويد: قرآن بخوان و بالا برو، حضرت فرمود: پس هر كدام قرآن مى خوانند و بالا مى روند تا هر شخصى از ايشان بمنزلى كه براى او مقرر شده برسد و در آن فرود آيد.

بهشت


درجات متفاضلات، و منازل متفاوتات، لا ينقطع نعيمها، و لا يظعن مقيمها، و لا يهرم خالدها، و لايباس ساكنها.

در خطبه 84 مى فرمايد: بهشت داراى درجه و پايه هائى است كه بر يكديگر برترى دارد، و داراى منزلهائى است كه از هم امتياز دارد "زيرا مراتب كمال و معرفت انسانها تفاوت دارد" آسايش و خوشى آن منقطع و زايل نمى شود مقيم در آن كوج نمى كند و از آن جا بيرون نخواهد شد و جاويدان در آن پير نمى شود و ساكن در آن فقير نمى گردد "زيرا فقر و پيرى مستلزم رنج و ناتوانى است و اين دو در بهشت نيست".

در اين درس كه درباره بهشت است و درس بعدى كه درباره دوزخ است از جنبه هاى مختلف قابل بحث است و دانستن آنها هم بر هر مسلمانى لازم است از جمله بحث ها حقيقت بهشت و دوزخ و اين كه آن دو آيا آفريده شده اند يا در قيامت آفريده مى شوند كه ايمان به حقيقت بهشت و دوزخ جسمانى كه صريح آيات و روايات متواتره است واجب است و از ضروريات دين اسلام است و كسى كه مطلقا آن دو را انكار كند يا تاول كند كافر است و همچنين خلقت بهشت و دوزخ كه امروزه آفريده شده اند كه
آيات و روايات صراحت بر آن دارد و اجماع مسلمين است فقط قليلى از معزتله قائل شده اند كه بعد از اين يعنى در قيامت مخلوق خواهند شد و آيات زيادى دلالت بر وجود آنها در حال نزول قرآن مجيد دارد چنانچه درباره بهشت مى فرمايد اعدت للمتقين "مهيا شده براى پرهيزكاران" اعدت للذين امنوا "مهيا شده براى كسانى كه ايمان آوردند" اعد الله لهم جنات تجرى من تحتها الانهار "مهيا كرده خدا براى ايشان بهشتهائى كه مى رود از زير آنها نهرها" و لقد راه نزله اخرى، عند سدره المنتهى، عندها جنه الماوى "و بتحقيق ديد او را "جبرئيل را" بار ديگر نزد سده المنتهى كه درختى است از طرف راست عرش بالاى آسمان هفتم كه نزد آنست بهشت جايگاه و آرامگاه" و درباره جهنم هم مى فرمايد اعدت للكافرين "مهيا شده براى كافران "اعد الله لهم عذابا شديدا "آماده كرده خدا براى ايشان عذابى دردناك" آيات درباره آن بسيار است و احاديث هم از حد تواتر گذشته كه به دو سه حديث اشاره مى شود ابن بابويه بسند معتبر از ابوالصلت هروى روايت كرده كه گفت از حضرت امام رضا "ع" پرسيدم كه يابن رسول الله مرا خبر ده از بهشت و دوزخ كه آيا امروزه مخلوق شده اند؟ حضرت فرمود: بلى و رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" داخل بهشت شد و جهنم را ديد در آن شبى كه آن حضرت را بآسمان بردند، عرض كرد كه جماعتى مى گويند كه امروزه مقدر شده اند اما هنوز خلق نشده اند، حضرت فرمود: كه ايشان از ما نيستند و ما از ايشان نيستيم هر كه انكار كند خلق بهشت و دوزخ را تكذيب حضرت رسول را كرده است و تكذيب ما را كرده است و از ولايت ما بهره ى ندارد و مخلد در جهنم خواهد بود. الخ.

و از كتاب صفات الشيعه ابن بابويه "ره" از حضرت صادق "ع" روايت كرده: كه شيعه ما نيست كسى كه چهار چيز را انكار كند معراج رسول
الله "صلى الله عليه و آله و سلم" و سوال قبر و خلق بهشت و دوزخ و شفاعت را.

على بن ابراهيم قمى روايت كرده كه دليل بر اين كه بهشت و دوزخ مخلوق شده اند آنست كه حقتعالى مى فرمايد عندها جنه الماوى يعنى نزد سدره المنتهى است بهشتى كه ماواى مومنانست و سدره المنتهى در آسمان هفتم است پس بهشت نيز در آنجاست.

احاديث بسيارى هست كه غير مستقيم دلالت بر خلق بهشت و دوزخ دارد از جمله احاديثى كه نزول مائده و ميوه ها را از بهشت براى انبياء خصوصا پيغمبر ما "صلى الله عليه و آله و سلم" و اهل بيت آن حضرت از مائده هاى بهشت و نزول رطب و سيب و به و مانند آنها را بيان مى فرمايد و برخى از احاديث دلالت دارد بر اين كه خداى تعالى بهشت و آنچه در اوست از نور حسين "ع" آفريده، و همچنين احاديثى كه درباره نازل شدن حنوط بهشتى براى رسول خدا "صلى الله عليه و آله و سلم" است و احاديثى است درباره اين كه حجر الاسود را از بهشت خداى تعالى براى آدم نازل كرد، و از جمله آنها اخبارى است كه وارد شده درباره حسين "ع" كه چون حضرت كشته شد بهشت و آنچه در آنست و جهنم و آنچه در آنست بر او گريستند.

از جمله بحث هائى كه دانستن آن لازم است اين است كه لذتها و عذابهاى آخرت جسمى و روحى است بهشت و آنچه در آنست از نعمتها از حور و قصور و بناها و مسكنها و نكاحها و نهرها و درختان و ميوه ها و خوردنيها و آشاميدنيها، و جهنم و آنچه در آنست از عقربها ومارها و عذاب و حميم "آب جوشان" و زقوم "درختى در جهنم است كه ميوه بسيار تلخ دارد" و مانند آنها از محسوسات جسمانيه است كه مجرد مثال و خيال مانند عالم خواب نيست و از قبيل لذائذ و آلام "دردها و رنجهاى" عقليه هم نيست بلكه از ضروريات دين است كه در بهشت و دوزخ هم لذائذ و آلام جسمانيه است و هم لذائذ و آلام روحانيه از مقام قرب و رضوان خداى تعالى در
مراتب بهشت ها و دورى از رحمت خدا در دركات جهنم، كه درباره آنها در قرآن كريم نص صريح دارد كه قابل تاويل نيست كه متجاوز از هفتاد آيه درباره نعمتهاى محسوسه جسمانيه در بهشت آمده كه بيك آيه اشاره مى كنيم در سوره محمد "صلى الله عليه و آله و سلم"" آيه 18 مى فرمايد فيها انهار من ماء غير اسن و انهار من لبن لم يتغير طعمه و انهار من خمر لذه للشاربين و انهار من عسل مصفى و لهم فيها من كل الثمرات "در بهشت است جويها از آبى كه متغير نيست يعنى رنگ و طعم و بوى آن از حالت اصلى خود تغيير نيابد و جويها از شير كه طعم آن متغيير نيست و جويها از شراب كه لذيذ و خوشگوار و با طرب است براى آشامندگان و از بوى بد و مستى مبراست و جويها از عسل صاف كرده ى بى غش، و براى متقيان است در بهشت از هر ميوه ها كه نفس آرزوى آن كند" آيات بسيارى هم درباره عذابهاى حسيه جسميه آمده كه به چند آيه اشاره مى شود در سوره دخان از آيه 43 الى 49 مى فرمايد ان شجره الزقونم طعام الاثيم، كالمهل يغلى فى البطون، كغلى الحميم، خذوه فاعتلوه الى سواء الجحيم، ثم صبوا فوق راسه من عذاب الحميم، ذق انك انت العزيز الكريم "بدرستى كه درخت زقوم خوراك كسى است كه بسيار گنه كار است مانند چيزيست كه گداخته باشند بآتش چون مس و روى و طلا و نقره و غير آن يا مانند روغن زيتون گداخته كه بجوشد شجره ى زقوم در شكمهاى كفار مانند جوشيدن آب بى نهايت گرم، و احشاء و امعاى ايشان را پاره پاره كند و بگدازد پس خداى تعالى زبانيه ى دوزخ را امر كند كه بگيريد اين گنه كار تبه روزگار را، پس بكشيد او را بعنف و قهر بميانه دوزخ بعد از آن بريزيد بر بالاى سر او از عذاب آب گرم تا تمام ظاهر بدن او باين آب گرم گداخته شود همچنان كه باطن او از زقوم گداخته است بچش و بكش اين عذاب را بدرستى كه تو ارجمندى نزد قوم خود بزرگوار بزعم خود، مرويست كه ابو جهل لعين بحضرت رسول "صلى الله عليه و آله و سلم" گفت كه نيست ميان اين دو
كوه كه محيطند بمكه كسى كه ارجمندتر و بزرگوارتر از من باشد پس تو و خداى تو توانائى نداريد كه ضررى بمن رسانيد چون روز قيامت رسد حضرت عزت بر سبيل استهزاء و تهكم باو گويد كه اى عزيز و كريم بچش اين عذاب جحيم و عذاب اليم را".

از جمله بحث هائى كه اعتقاد بآنها لازم است اوصافى چند در آيات و اخبار از براى بهشت بيان شده كه اجمالا بآنها اشاره مى شود بهشت دار بقا و سلامت است و در آن باجماع امت مرگ نمى باشد و در آن كورى و كرى و پيرى و درد و بيمارى و افت و مرض و هم و غم نمى باشد و همچنين فقر و احتياج و واماندگى نيست و ره چه نفس خواهش كند و ديده از آن لذت برد آن براى انسان حاصل است و دار خلود است كه هرگز از آن بيرون نمى رود و منزل پاكان و نيكان است و در آن بغض و حسد عداوت و نزاع و جدال نمى باشد و هر كس بآنچه حق تعالى باو عطا كرده است راضى است و خلاصه آن بهشتى است كه نعمتهاى آن را خداوند رحيم غفور مهيا فرموده كه عقل از درك آن قاصر است كه نه بحواس ظاهره مى توان آن را درك كرد و نه بحواس باطنه، مگر بعنوان نمونه اجمالا اشاره ى بآن شود زيرا بهشتى كه در وصف آن حقتعالى بفرمايد و فيها ما تشتهيه الا نفس و تلذ الاعين "و در آنست آنچه نفوس انسانيه بآن ميل نمايد و آنچه چشمهاى خلايق بآن لذت بيابد" جائى كه نعمتهاى دنيا را كه قرآن كريم را قليل و كم شمرده و مى فرمايد متاع الدنيا قليل و الاخره خير "متاع دنيا اندكى است كه و آخرت بهتر است" در حالى كه ما نمى توانيم متاع دنيا را كه كم است شماره كنيم كه در آيه ديگر مى فرمايد و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها "و اگر بشماريد نعمت خدا را احصا و شماره نتوانيد كرد" پس آنچه را نفوس ناطقه ميل نمايند و آنچه را چشمهاى خلايق بآن لذت يابد و از نعمت هاى دنيا بهتر باشد چگونه مى توانيم آنها را درك نمائيم كه در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه و فيها ما
تشتهيه الانفس آمده: از انواع نعمتهاى آشاميدنى و خوراكى و لباسها و بوئيدنيها و غير آنها و تلذ الاعين يعنى بنظر كردن بآنها چشمها لذت يابد كه خداوند باين دو لفظ جمع فرموده آنچه را كه خلايق اگر تماما اجماع كنند بر اين كه آنچه در بهشت از انواع نعمتهاست وصف كنند نتوانند بر آنچه اين دو لفظ آن را برشته تحرير درآورده بيافزايند.

و همچنين در سوره سجده آيه 17 مى فرمايد فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قره اعين جزاء بما كانوا يعملون "پس نمى داند هيچ نفسى آنچه پنهان داشته شده براى پهلو تهى كنندگان از خوابگاه و انفاق نمايندگان بجهت خشنودى خدا از روشنى چشمها يعنى چيزى كه بدان چشمها روشن گردد جهت پاداش بسبب آنچه عمل مى كردند".

در تفسير مجمع است كه در حديث قدسى صحيح از پيغمبر "صلى الله عليه و آله و سلم" روايت شده كه فرمود: همانا خداى تعالى مى فرمايد: براى بندگان صالحم مهيا كردم چيزى كه چشمى نديده و گوشى نشنيده و بر قلب بشرى خطور نكرده. بنابر اين محققان برآنند كه مناسبتر آنست كه از اين نعمت مخفى سخن نگويند زيرا آيه كه مى فرمايد هيچ نفسى نمى داند آنچه پنهان داشته شده براى ايشان از روشنى چشمها، و حديث قدسى هم مى فرمايد بر قلب بشرى خطور نكرده، دو گواند بر آن كه كسى نمى تواند آنها را دريابد چطور توان آن را دريافت و وصف كرد، بهشتى كه ميزبان آن حضرت پروردگار جلت عظمته و ميهمانهاى آن انبياء و ائمه و شهدا و بندگان صالح و مومنين و موحدين، و سكنه ى آن ملائكه مقربين هستند مگر بهمان بياناتى كه خداوند تبارك وتعالى در قرآن كريم بيان فرموده، و مقدارى از آن را پيغمبر اكرم "صلى الله عليه و آله و سلم" و ائمه طاهرين "ع" پرده از آن برداشته اند و بمقدار فهم ما بيان كرده اند كه از آن جمله كلام اميرالمومنين "ع" در ابتداى همين درس است كه بهشت داراى درجه و پايه هائى است كه بر يكديگر برترى دارد، و داراى منزلهائى است كه
از هم امتياز دارد. كه پيرامون اين دو جمله مختصر مطالبى را مى گوئيم همچنان كه بين مردم در طاعتهاى ظاهريه و اخلاقهاى پسنديده باطنيه تفاوت آشكار وجود دارد همچنين در آنچه جزا و پاداش داده مى شوند تفاوت آشكار وجود دارد، پس اگر طالب بالاترين درجات هستى پس بايد كوشش كنى كه احدى در طاعت خداى تعالى بر و سبقت نگيرد كه خدا ترا امر كرده بسرعت گرفتن و سبقت جستندر طاعت كه در يك آيه فرموده و سابقوا "و سبقت و پيشى گيريد" و در يك آيه فرمود سارعوا "بشتابيد" جاى بسى تاسف است كه در آنجائى كه خداى تعالى ما را امر به پيشى گرفتن به آمرزش و بهشت فرموده ، ما ديگران را كه از ما پيشى گرفته اند مى بينيم و بر ما گران نيست و ناراحت نمى شويم اما اگر نزديكان و همسايگان خود را ببينيم كه در ثروت و خانه مجلل بر ما سبقت گرفته اند بر ما سنگين و ناراحت كننده است و مى كوشيم از جهت ثروت و خانه ى مجلل از آنها پيشى گيريم كه اگر اين حالت در ما عكس شود و آن دو جاى خود را در وجود ما عوض كنند بالاترين درجات بهشت براى ماست.

دوزخ


و اتقوا نارا حرها شديد، و قعرها بعيد، و حليتها حديد، و شرابها صديد.

در سخنان 119 خود مى فرمايد: و بپرهيزيد از آتشى كه گرمى آن سخت و ژرفى آن بسيار و زيور آن آهن و آشاميدنى آن زرداب و خون جراحت است.

همچنان كه در درس قبل گفته شد موضوع جهنم از جنبه هاى مختلف قابل بحث است كه اصل جهنم و عذابهاى روحى و جسمى آن از ضروريات دين است كه صراحت آيات قرآنيه بر آنها دلالت دارد و اصل

/ 41