آشنايي با حوزه فلسفي / عرفاني تهران - آشنایی با حوزه فلسفی- عرفانی تهران (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با حوزه فلسفی- عرفانی تهران (2) - نسخه متنی

عباس طارمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آشنايي با حوزه فلسفي / عرفاني تهران

نويسنده: عباس طارمي

الحمدلله الذي اشرق بشروق نور الوجود هياكل عوالم الغيب و الشهود و السلام عل سراج المنير في غمرات بحار قوسي النزول و الصعود.1

پيوند و پيوست مكاتب علمي و تلاش پيوسته جويندگان دانش در حوزه هاي مشخص، در طول تاريخ بيانگر حفظ هويت علمي و شاخصه علمي و فرهنگي يك جامعه است كه بنيادهاي تعليم و تعلم آن است. از اينرو شناخت اين ريشه ها به شناخت هر چه بيشتر تمدن و فرهنگ اسلامي و سنتهاي علمي گسيخته از آن كمك خواهد كرد.

تكاپو و تلاش علمي، بيانگر نوزايي در عصري است كه رخوت و سستي اجتماعي و جمود و خشك انديشي فكري و اخباريگري از خصوصيات آن است.

تهران شهر هزار حكيم و فيلسوف2، از هنگام هجرت حكماوعرفاازاصفهان وسبزواربه آن، جلودار عرصه فلسفه و عرفان و ميراثبَرِ هزارسال همت و حميت علمي است.

فقر و جهل و بي عدالتي گسترده و دامنگير، و جمود و تعصب برخي از متوليان امور و جور حاكمان ولايات بر مردم و قائله هاي فرقه اي و مذهبي و قومي و عدم درك نقش تاريخي از تعالي حكمت و عرفان در بستر زمان، كه بسيار جلوتر از روابط سياسي و اجتماعي حاكم در عهد شاهان قاجار و قبلِ آن حركت مي كرد، موجب آزار و اذيت روحي و فكري حكما و عرفايي است كه ظريفترين مباحث وجودشناسي و دقايق رموز و حياتي را مورد مداقّه قرار مي داده اند.

تهران از دو سده قبل آبستن حوادثي بوده كه حاكي از فضاي بهتري براي حكيمان و عارفان است. آشنايي با مظاهر نوين فرهنگ ديني از انديشمندان و مصلحان ديني و آشنايي با مظاهر جديد فرهنگ و تمدن غرب، و آزادي نسبي مردم و رشد آگاهيهاي عمومي و درخواست رسانه هاي جمعي و مراكز دادرسي حقوق و وجود برخي از فرهيختگان و شاهزادگان عهد قاجار كه از حكماء و عرفا حمايت مي كردند و همچنين دفاع فقهاي عظام در مقابل دين نمايان و متعصبان خشك انديش از حكيمان و عارفان و در نتيجه كمك به نشر و توسعه مدارس فلسفي و عرفاني در تهران، موجب مهاجرت جمعي از فلاسفه الهي و عالمان معارف ربوبي به تهران گرديده و موجب رونق علوم طبيعي و رياضي و حكمي و عرفاني شده است. چنانكه صاحب «افضل التواريخ» آورده:

«در دوره ناصري كه هزار حكيم و فيلسوف در تهران بود سه استاد كامل داشتند: يكي مرحوم آقا محمدرضا قمشه اي، مرحوم آقا علي و يكي مرحوم آقا ميرزا ابوالحسن جلوه بودند.»3

دولت آبادي نيز پس از سيري در اصفهان و تهران و خراسان و عراق و حجاز و مصر در برابر نشر و توسعه مدارس علوم طبيعي و رياضي و فلسفي تهران اظهار اعجاب نموده، و خودش در خلال سالهاي 1309 تا 1310 ه.ق.، به مَدرس فلسفي ميرزاي جلوه در مدرسه دارالشفاء رفته، تلمذ مي نمايد.

«تدريس حكمت و دروس طبيعي و الهي و رياضي كه در ديگر بلاد ايران تقريبا منسوخ شده، درتهران داير و طلاب برغبت تحصيل مي نمايند و معروفترين در اين وقت ميرزا ابوالحسن جلوه، آقا علي حكيم و آقا محمدرضا قمشه اي هستند.»4

گرچه بخاطر برخي حوادث همچون انقلاب مشروطه و بيتوجهي متوليان امور و ناروائيها و بي عدالتيها مدارسي از رونق افتاده، يا خراب شده، يا خالي از طلاب گشته؛ اما با تلاش حاملان حكمت و راسخان در علم، چراغ حكمت متألهه از دو سده پيش تاكنون در اين حوزه روشن نگاهداشته شده است.

در اين ميان گرچه مدرسه دارالشفاء پس از چهل سال حوزه گرم فلسفه و مدرس عالي حكمي ميرزاي جلوه با مهاجرت طلاب در وقايع مشروطه بسردي مي گرايد، ولي مدرسه مروي، مدرسه صدر، مدرسه سپهسالار قديم و جديد، مدرسه منيريه، مدرسيه شيخ عبدالحسين و مدرسه كاظميه و غيره به حيات خود ادامه داده، شاگردان موسسين حوزه فلسفي و عرفاني تهران و حكماي اربعه و شاگردانشان به تعليم فلسفه و عرفان در اين حوزه و حوزه هاي ديگر علمي ايران مي پردازند.

در اين مقاله به شرح حال آقا ميرزا حسين سبزواري و برخي از حكما و عرفاي ديگري كه در زمان حكماي اربعه بوده اند مي پردازيم:

عده اي از شاگردان فيلسوف متأله، حاج ملا هادي سبزواري (اعلي الله مقامه) پس از تلمذ نزد استاد در سبزوار، به تهران مهاجرت مي نمايند كه از آن جمله عبارتند از:

1- آقا ميرزا محمدحسين سبزواري، حكيم چهارم از حكماي اربعه تهران معروف به «حكيم رياضي»

2- ميرزا اسدالله سبزواري، معلّم فلسفه ادوارد براون

3- حاج ملا اسماعيل سبزواري، مدرس «اسفاراربعه» در تهران.

4- ميرزا شمس الدين حكيم الهي ثاني (هجرت به تهران از سبزوار: 1276 ه.ق).

5- ميرزاجعفرحكيم الهي لواساني (متوفي 1298 ق).

حاج ملاهادي سبزواري در زمان حكماي اربعه، صاحب حوزه فلسفي صدرايي در سبزوار بوده كه حدود چهار صد شاگرد فاضل در محضر او به فراگيري حكمت الهي مشغول بوده اند.برخي به درس «اسفار»، برخي به درس منظومه و برخي به درس «شواهدالربوبيه»اش مي رفته اند.

حكيم وارسته حاجي سبزواري در نزد خواص و عوام و همچنين نزد شاه قاجار و رجال ديگر احترام خاصي داشته است. بطوريكه صاحب «الاثروالاثار»آورده است كه:

فيلسوف اعظم دوران و حكيم علي الاطلاق در تمام ايران اين بزرگوار بود. وي در دوران اين پادشاه چنانست كه ملاصدراي شيرازي در عهد شاه عباس كبير.

هر حكيم متأله و عارف متصوف و مرتاض متشرع كه در عصر ما هست انتسابش به آستان اوست. در اين مائه گذشته حكمت و معقول را اين مرد فرد بهمانطور تأسيس كرد كه شيخ مرتضي فقه و اصول را.

مردم از وي كرامات چند نقل مي كنند.

در سفر اول موكب همايوني به خراسان در سبزوار با اين شهريار مرحمت شعار ملاقاتي حكيمانه كرد... تصنيفات بسيار دارد كه بعضي مكرر به طبع رسيده.

تفصيل زندگاني شخصي او را در سفر ثاني موكب منصور به خراسان خود بلاواسطه از دو پسر دانشورش آقا محمد اسمعيل و آقا عبدالقيوم (سَلَّمها الله) و از عيال كرمانيه اش كه در وراء پرده نشسته بود و تقرير مي نمود به شرح شنيدم و در ترجمه سبزوار از مجله ثالث «مطلع الشمس» گنجانيدم.

در اشعار «اسرار» تخلص مي كرد. مولي كاظم سبزواري متخلص به «سر» در تاريخ فوت استادش «اسرار» گفته:




  • اسرار چو از جهان به در شد
    تاريخ وفاتش ار بپرسند
    گويم كه نَمردُ زنده تر شد



  • از فرش به عرش ناله بر شد
    گويم كه نَمردُ زنده تر شد
    گويم كه نَمردُ زنده تر شد



تاريخ ولادتش «غريب» و مدت عمرش «حكيم».5

/ 8