4-«حكيم رياضي»آقا ميرزا محمد حسين سبزواري - آشنایی با حوزه فلسفی- عرفانی تهران (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با حوزه فلسفی- عرفانی تهران (2) - نسخه متنی

عباس طارمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4-«حكيم رياضي»آقا ميرزا محمد حسين سبزواري

آقا ميرزا محمدحسين سبزواري از شاگردان ملاهادي سبزواري، مطابق آنچه از وي نقل شده كه حاجي سبزواري يك درس خصوصي علاوه بر دروس ديگر داشته،6 ايشان احتمالاً از خواص استاد بوده اند.

همانطور كه حاجي براي پذيرفتن شاگرد امتحان مي گرفته است و سپس گزينش مي كرده، براي راه يافتن به درس خصوصي اش جامعيت و قابليت لازم بوده كه در حكيم متأله آقا ميرزا محمد حسين موجود بوده است.

حكيم الهي آقا ميرزا محمد حسين جامع علوم رياضي، طبيعي، نجوم و حكمت بوده، ساليان درازي در مدرسه عبدالله خان حوزه تهران بطور تمام وقت به تدريس دروس طب وحكمت طبيعي ورياضي وفلسفه الهي مشغول بوده است وطلاب بسياري نزدوي تلمذ مي كرده اند.

صاحب «طرائق الحقايق» درباره حوزه پر رونق آقا ميرزا محمدحسين در مدرسه عبدالله خان و جامعيت وسعي ايشان در پرورش شاگردان آورده است كه:

«آقا ميرزا محمد حسين سبزواري قرني در مدرسه عبدالله خان واقع در بازار پشت مسجد شاه تهران تدريس آقا ميرزا محمدحسين، حكيم چهارم از حكماي اربعه تهران معروف به «حكيم رياضي» است و در زمره كساني است كه از سبزوار و حوزه فلسفي حاج ملاهادي سبزواري به تهران هجرت نموده است.

مي نمود. آن اوقات «من الصباح الي المساء» دسته دسته طلاب هر فني از طب و رياضي و حكمت طبيعي و الهي مي آمدند و مستفيض مي شدند.»7

حكيم چهارم از حكماي اربعه تهران معروف به «حكيم رياضي» است و در زمره كساني است كه از سبزوار و حوزه فلسفي حاج ملاهادي سبزواري به تهران هجرت نموده است.

صدرالافاضل دانش شيرازي (1268-1350 ه.ق) در گزارشي از اساتيد خويش، حكيم آقا ميرزا محمد حسين را جزو اساتيد هيئت و نجوم ذكر مي نمايد:

«اساتيدي كه در نزد آنها تحصيل علوم كرده ام:... استادان رياضي حساب، جناب قندهاري شيخ عبدالنبي نوري، جناب آقا ميرزا حسين خراساني، هيئت و نجوم، آقاميرزاحسن طارمي،شيخ ابراهيم زنجاني،آقاميرزاحسين سبزواري،شيخ محمدمنجم شوشتري، ميرزاعلي منجم..»8

همانطور كه ملاحظه شد «حكيم رياضي» به آقا ميرزا حسين نيز خوانده مي شده است. از شاگردان ديگر حكيم الهي آقا ميرزا محمدحسين سبزواري كه خود داراي حوزه فلسفي بوده اند عبارتند از:

1- حاج فاضل رازي تهراني9.

2- ملامحمدهيوجي زنجاني (متوفي 1270 ه.ق)10.

3- شيخ عبدالحسين رشتي.

بيشتر اساتيد طبقات تالي از شاگردان حكيم الهي آقا ميرزا محمد حسين بوده اند.

بغير از چهار حكيمي كه مشغول تدريس حكمت و عرفان در تهران بوده اند؛ اساتيد ديگري در اين دوره- جداي از شاگردان متقدمِ طبقه اولِ حكماي اربعه- به تدريس پرداخته اند كه به برخي از آنان اشاره مي شود. لازم بذكر است كه شاگردان متقدم طبقه اول و طبقات تالي در مقالات بعدي انشاءاللّه خواهد آمد.

1- ملااسماعيل سبزواري (1295 ه.ق: وفات)

«جناب ملا اسماعيل سبزواري از اعاظم شاگردان فيلسوف اعظم حاج ملاهادي سبزواري بود. در آن اوقات در مدرسه مرحوم شيخ عبدالحسين به تهران منزل داشت وطالب مردي كامل بود. چنانچه در وصاياي حاجي به تلاميذ يكي اين سخن معروف است كه همواره در طلب باشيد و بالاخره آن بزرگوار دست ارادت به مرحوم منور عليشاه داد و در حدود نود و پنج (1295 ه.ق) ارتحال بدار بيزوال نمود. اسفار رابه آن نيكويي كسي درس نگفته بعد از استادش»11.

2- حاج سيدحسن حكمي

«خلف حاج نصراللّه به دارالخلافه تهران در علوم عقلانيه كافه مدرّسي مسلم بود و بر غالب اقران متقدم.»12

3- ميرزاابوالقاسم شيرازي

«مقيم تهران است و در معقول و منقول تدريس مي فرمايد»13. ميرزاابوالقاسم، ميرزا اعتماد السلطنه است بجهت نوشتن «مرآة البلدان» درسال 1293 ه.ق بطوريكه وي گويد: «ميرزا جعفر قراچه داغي و ميرزا ابوالقاسم شيرازي را كه ميرزاهاي خودم هستند همراه آوردم بجهت نوشتن كتاب «مرآة البلدان»14.

4- ميرزا محمد حسين خراساني

«مقيم دارالخلافه از قدماء مدرسين تهران است و در كتب عليا و وسطي تدريس مي فرمايد.»15

صدرالفاضل دانش شيرازي، حكيم خراساني را از اساتيد رياضي و حساب خويش مي شمارد.

5- حاج مولي حاج محمد تهراني

«جامع المعقول و المنقول بود و از كافه فنون و عامه صناعات ربطي عظيم داشت و در مدرسه دوستعلي خان نظم الدوله تدريس مي كرد. وقتي كه استاد الحكماء و المتالهين حاج مولي هادي سبزواري «اسرارالحكم» را به نام گرامي اين شاهنشاه اسلام پناه (ايّده الله) تصنيف كرد عزيمت ملوكانه بر آن بود كه اين كتاب را با اين جناب مذاكره فرمايند. باري در مراجعت از حج نيابتي نظام الدوله مشاراليه بين الحرمين به رحمت حق فايز گرديد و منصب تدريس آن مدرسه وراثةً بر برادرش ملا محمد صادق قرار گرفت.»16

اين ملا محمد صادق استادِ مرحوم محمد قزويني بود و مرد بسيار بسيار متقي و متدين و با ورع. پسرش نيز همشاگردي مرحوم قزويني بود. وي در سال 1314 وفات نموده و فرزندش بنام شيخ محمود در سال 1344 درگذشته است.17

6- ميرزا شمس الدين حكيم الهي ثاني

(1252-1336 ق در تهران)

تحصيلات ميرزا شمس الدين پسر ميرزا محمد جعفر حكيم الهي لواساني (1215-1298 ق در تهران) در سبزوار، نزد حاجي ملاهادي سبزواري بوده و در سنه 1276 از سبزوار به تهران مراجعت نمود. در علم كلام و حكمت و رياضي مهارت تام داشت. وي پدر مرحوم ميرزا فضل الله حكيم الهي ثالث است.

وي در قحطسالي 1336 پس از طي هشتاد و اندي از مراحل عمر، جهانرا بدرود گفت و در صفائيه جنب چشم علي بخاكش سپردند.

پدر ميرزا شمس الدين، ميرزا جعفر (محمدجعفر) حكيم الهي پسر ميرزا حسنعلي لواساني، فاضلي كامل و عارفي واصل بود، خوش محاوره و بديع المحاضره، هشتاد و سه سال به عزت زيست و در شب يكشنبه بيست و دوم ماه صفر سال هزار و دويست و نود و هشت يكساعت پيش از طلوع فجر وفاتش در رسيد به تهران و حسب الوصيه كالبدش را در وادي السلام نجف اشرف بخاك سپردند. همانطور كه قبلاً آمد ميرزا جعفر حكيم الهي از شاگردان حاج ملاهادي سبزواري بوده كه به تهران هجرت مي نمايد.18

7- ميرزا محمدعلي قايني

«فيلسوفي معتبر و بالخصوص در هندسه و نجوم استادي مسلم بود.»19

ميرزا محمدعلي قايني فرزند محمد اسمعيل و خود از علما و فلاسفه عصر خويش بوده. از گاهنامه سيد جلال الدين تهراني سال 1311، ص 188 چنين برمي آيد كه وي تأليفاتي دارد: اول، «حاشيه بر كتاب تنقيح المناظر» كمال الدين فارسي در شرح كتاب «مناظر» ابن هيثم در مناظر و مرايا. دوم، كتاب «شفق و فلق».

اين حكيم رياضي منجم در نزد ملاعلي محمد اصفهاني (متولد 1215 ه.ق) درس خوانده و چندين نفر نزد وي درس خوانده اند:

1- نواب سلطان اويس ميرزا معتمدالدوله ثاني فرزند حاجي معتمدالدوله فرهادميرزاي قاجار(1254-1311 ق. تهران).

2- سلطان عبدالعلي ميرزا احتشام الدوله فرزند ديگر حاجي معتمدالدوله (متولد 1274 ه.ق) كه در عرفان ملقب به «ظهور علي» و در شعر تخلص «عبدي» داشته در 1312 ه.ق وفات نموده است. صاحب الاثر و الاثار درباره اش آورده است:

«اميرزاده اي با فضيلت و علم است حقا، و در عربيت صاحب ملكه و اقتدار است صدقا. هم خط را خوش مي نويسد و هم شعر را خوب مي گويد و «عبدي» تخلص مي كند. در حكمت متعاليه و فنون رياضي و كتب عرفا و متصوفه، سالها بر استادي العصر و رئيسي البلد ميرزا محمدعلي قايني و ميرزا محمد رضا قمشه اي عليهماالرحمه، شاگردي كرده است.»20

3- ميرزا عبدالله بن محمد رياضي مازندراني متوفي سال 1311 ه.ق.

حكيم ميرزا علي محمد قايني بخش مهمي از عمر خويش را در اصفهان و تهران مصروف كرد.

سال 1305 به دارالخلافه (تهران) از سراي سپنج رحلت گزيده، در مشهد امامزاده يحيي مدفون گرديد.21

8- حاج ميرزا عبدالباقي اعتضاد الاطباء

«درفن طب وتدريس كتب اساتيدسلف وبعضي از علوم عقلانيه مسلم صناديدِاساتيدِ دارالخلافه تهران مي باشد.»22

9- حكيم الهي ميرزا اسدالله سبزواري

«در مدت اقامت در تهران شخصي موسوم به ميرزا اسدالله سبزواري كه شاگرد مرحوم حاجي ملاهادي سبزواري بود به من درس مي داد و اصول فلسفه متداول درايران رابه من مي آموخت ومن ازجلسات درس اونيز براي آشنايي به فلسفه رايج در ايران خيلي استفاده مي كردم».23

ادوارد براون، گوينده سخنان فوق الذكر، بمدت يكسال در ايران از 4 اكتبر 1887 تا 28 سپتامبر 1888 بوده است و نهايت سعي اش بر آن بوده كه بيشترين اطلاعات و علوم را از دانشمندان ايراني فراگيرد و براي فراگيري فلسفه اسلامي دست نياز بسوي حكيم الهي و عارف همداني ميرزا اسدالله سبزواري دراز كرده، بطوريكه گويد:

«واضح است كه من با اين بضاعت قليل، آن هم در دوره كوتاهي كه در ايران بودم، نمي توانستم كه به عمق فلسفه حاجي ملاهادي سبزواري پي ببرم و بفهمم كه او چه مي گويد. مع الوصف براي اينكه دست خالي برنگشته باشم از معلم خود ميرزا اسدالله سبزواري درخواست كردم كه هر طور مي تواند بطرزي ساده و به شكلي كه من بفهمم نظريات استاد مرحوم خود را بيان كند. در اينجا اظهارات او را راجع به نظريه استادش از نظر خوانندگان مي گذرانم:

بر طبق نظريه صوفيه24، هستي عبارت است از «الوجودُ، حقيقةٌ واحدةٌ بسيطةٌ و له مراتب متفصله» يعني هستي حقيقتي است واحد و در همه جا هست و داراي درجاتي است كه هردرجه بترتيب از درجه ديگر بالاتراست.

شاعر مي گويد:




  • كرديم تصفح ورقا بعد ورق
    جز ذات حق و صفات ذاتيه حق
    حقا كه نخوانديم و نديديم جز او



  • مجموعه كون را به قانون سبق
    حقا كه نخوانديم و نديديم جز او
    حقا كه نخوانديم و نديديم جز او



تمام دنيا عبارت از مظهر و يا تصوير25 حق است. جهان عبارت از آينه اي است كه حق خود را در آن آئينه مشاهده مي نمايد و در آئينه مزبور صفات و قدرت هاي مختلف او تجلي مي كند.

/ 8