اخلاق در قرآن کریم جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 2

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفسير و جمع بندى

در نخستين بخش از آيات،سخن از داستان حضرت خضر عليه السلام و حضرت موسى عليه السلام است،البته قرآن تعبير به «خضر»نكرده،بلكه تنها به عنوان «عبدا من عبادنا، بنده برگزيده اى از بندگان ما»از او ياد كرده است.
اين داستان را همه خوانندگان،كم و بيش شنيده اند.آنچه در اين جا براى ما اهميت دارد،اين است كه حضرت موسى عليه السلام در يك ماموريت ويژه اى،به دنبال فراگيرى بخشى از علوم، نزد حضرت خضر عليه السلام آمد،علومى كه با آنچه تا آن روز از طريق وحى دريافته بود، متفاوت بود.علومى كه مربوط به اسرار و حقايق مخفى جهان و زندگى انسان ها بود كه بايد پيامبر اولو العزمى همانند حضرت موسى عليه السلام لا اقل بخشى از آن رافرا گيرد تا ديدگاهايش در مسايل انسانى و اجتماعى كمى شفافتر گردد.
حضرت خضر در برابر درخواست حضرت موسى عليه السلام گفت:كه تو صبر و تحمل دربرابر كارهاى من ندارى،زيرا از عمق قضايا آگاه نيستى،ولى حضرت موسى عليه السلام قول داد كه صبر و تحمل و بردبارى را پيشه كند و از عجله و شتاب بپرهيزد.حضرت خضر عليه السلام با او شرط كرد كه اگر به دنبال من مى آيى،بايد هر چه را مى بينى،سكوت كنى، هر چند ظاهرا كار زننده اى باشد و بدان حكمتى دارد كه من به موقع،تو را از آن آگاه مى كنم. «فوجدا عبدا من عبادنا...-قال فان اتبعتنى فلا تسئلنى عن شى ء حتى احدث لك منه ذكرا» (1)
به اين ترتيب حضرت خضر عليه السلام اصرار داشت كه روح صبر و بردبارى را در برابرمسايل مختلف در حضرت موسى عليه السلام پرورش دهد و او را از«عجله و شتاب »
(مخصوصا عجله در قضاوت،آن هم در مورد كارهاى مردان بزرگ)باز دارد.
با اين قول و قرار،آنها به راه افتادند و در مسير خود ناچار بودند با كشتى از دريابگذرند.در ميان دريا حضرت موسى عليه السلام با تعجب ديد كه حضرت خضر عليه السلام مخفيانه كشتى را سوراخ مى كند.حضرت موسى عليه السلام از اين كار برآشفت و زبان به اعتراض گشود و هنگامى كه حضرت خضر عليه السلام پيمان خود را با او يادآورد شد،در مقام عذرخواهى برآمد.
باز به راه خود ادامه دادند،ناگهان حضرت خضر عليه السلام دست به كار عجيب ترى زد ونوجوانى را كه بر سر راه خود ديد،به قتل رسانيد،در اين جا،فرياد حضرت موسى عليه السلام بلندتر شد كه چرا انسان بى گناهى را كشتى،اين چه كار زشتى بود كه انجام دادى؟!
حضرت خضر عليه السلام بار ديگر،پيمان خود را يادآور شد.حضرت موسى عليه السلام دندان برجگر گذاشت و مجددا در مقام عذرخواهى برآمد و گفت:اگر بار سوم اعتراض كنم،حق دارى از من جدا شوى.

/ 265