5-تلقين و اعتماد به نفس در تحمل سختى ها اين نكته را نيز نبايد فراموش كرد كه تلقين،چه از سوى خود و چه از طرف ديگران،عامل مؤثرى در بر طرف ساختن اخلاق سوء و صافت زشت نفسانى است.اگرناشكيبايان هر روز به خود تلقين شكيبايى كنند و اطرافيان نيز در تلقين كوتاهى نكنند،بى شك آثار شكيبايى در آنان ظاهر مى شود. اين بحث را با دعايى از امام سجاد عليه السلام پايان مى دهيم:«اللهم اجعل اول يومى هذاصلاحا و اوسطه فلاحا و آخره نجاحا اعوذ بك من يوم اوله فزع و اوسطه جزع و آخره وجع، پروردگارا!آغاز روز مرا صالح و سعادت و وسط آن را رستگارى و پايانش را پيروزى قرار ده.پناه به تو مى برم از روزى كه آغازش بى تباهى و وسط آن ناله و فرياد و پايانش درد و رنج باشد». از اين تعبير استفاده مى شود كه جزع و فزع انسان را به درد و رنج مى كشاند و نه تنهااز درد انسان نمى كاهد،بلكه دردش را افزايش مى دهد.
فرق جزع و احساسات معقول
قلب انسان كانون عواطف و احساسات است.هر گاه عزيزى را از دست دهد،ناراحت گشته و اشكهايش جارى مى شود،اما نبايد هرگز اين گونه اظهار تاثر را با جزع وبى تابى و بى صبرى اشتباه كرد،زيرا قلب انسان در برابر حوادث ناگوار عكس العمل نشان داده و چشم انسان نيز كه دريچه قلب است،ممكن است از تاثيرات قلب متاثر گردد.بنابراين گريه و سوگوارى براى از دست دادن عزيزان يك امر طبيعى و انسانى است.
مهم آن است كه انسان در مصيبت،سخنى كه حاكى از ناشكرى و شكايت باشد،بر زبان نراند و حرف هايى كه دور از شان يك بنده مطيع پروردگار است،نگويد،خود زنى ننموده و گريبان ندرد.در اين رابطه پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله مى فرمايند:«ليس منا من ضرب الخدود و شق الجيوب و دعا بدعوى الجاهلية،كسى كه لطمه به صورت زند و يا گريبان چاك كند،يا(به هنگام مصيبت)سخنانى همانند مردم جاهليت بر زبان راند،از ما نيست ».
در حالت پيامبر صلى الله عليه و اله آمده است:هنگامى كه ابراهيم عليه السلام فرزند حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و اله،بدرود حيات گفت،پيامبر صلى الله عليه و اله گريه كرد، به گونه اى كه سيلاب اشك برسينه اش جارى شد،عرض كردند:اى رسول خدا!تو ما را از گريه نهى كردى،اما خودت گريه مى كنى؟فرمود:«ليس هذا بكاء و ان هذه رحمة و من لم يرحم لا يرحم،اين گريه نيست،اين رحمت و اظهار محبت است و كسى كه رحم و عاطفه نداشته باشد، به او رحم نخواهد شد(و مشمول رحمت حق نمى گردد)» (64)
همين موضوع به صورت مشروح ترى در كتاب «بحار الانوار»چنين نقل شده است: