انقلاب اسلامی و جمهوریت نظام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انقلاب اسلامی و جمهوریت نظام - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

واژه دموكراسي مركب از «دموس » (Demos) به معناي مردم و كراتئين (Kratein) به معناي حكومت كردن است كه مراد از آن، مشاركت قاطبه مردم در «امور عمومي (Respublica) است كه دقيقا همين معنا در درون واژه جمهوري نيزنهفته است. پس در بادي امر، اين دو واژه با هم پيوند ذاتي دارند و سه عنصر «مشاركت عامه مردم »، «رضايت اكثريت مردم »و «رقابت عموم مردم در كسب قدرت » به آن معنا مي بخشند. اماآنچه به بحث ما مرتبط مي باشد، اين است كه چه چيزي مورد رضايت اكثريت بايد باشد تا در چارچوب آن، يك نظام حكومتي بر اساس حقوق و تكاليف معيني به رتق و فتق امور مردم بپردازد؟

درحقيقت، اين سؤال پاسخ روشني ندارد. به طور مشخص تر، پرسش اين است كه كدام مردم، براي نيل به چه اهداف و غاياتي، در چه شرايط مادي و روحي، با كدام ابزار و شيوه و بر مبناي كدام ملاك و معيار مي توانند با اراده و اختيار و با رضايت همگاني، برخود حكومت كنند؟

اينجاست كه مشكلات و ابهامهاي جمهوريت ودموكراسي، در نظر و عمل آشكار مي گردد. در دنياي واقعي، مردم عملا نه قادر به اعمال اراده خود هستند و نه اكثريت، چندان انگيزه و تمايلي نسبت به آن دارند. در نتيجه، يك اقليت ممتازاست كه به هر دليل، به عرصه سياست و حكومت كشيده مي شود واراده خود را از مجراي تدابير و شگردهاي تبليغاتي و قانوني،موجه و مشروع جلوه داده و به ديگران القاء و تحميل مي كند.[7] اما گاهي از دموكراسي معنا و مفهوم ديگري اراده مي شود كه باجمهوري، نسبت تساوي ندارد. و لذا دچار ابهامهاي خاص خودمي شود. از اين منظر، دموكراسي به معناي مجموعه ارزشها وباورهايي تلقي مي شود كه حكومتها مي بايست بر پايه آن استوارباشند.

بنابر اين تعريف، جمهوري به شكل، غالب و روش حكومت ارتباط دارد و دموكراسي به محتوا[8] و هنجارها و ارزشهاي(آزادي، برابري، عدالت و...) حكومت مرتبط مي گردد. و به همين دليل جمهوريهايي كه دموكراتيك هستند، در واقع از درون قالبهاو هنجارهاي دموكراسي پديد آمده اند. در نتيجه، شكل و صورت حكومت جمهوري، به تبع ارزشها و محتواي آن، متكثر خواهد شد؛چرا كه به تعداد فرهنگها، تمدنها، اقوام و مذاهب، قرائتها، برداشتها و بينشهاي متفاوت از اصول دموكراسي و ارزشهاي مربوطبه آن، حكومت جمهوري وجود دارد.

بنابراين، هرگز نمي توان يك شيوه حكومتي واحد را براي همگان تجويز نمود و ملتهاي گوناگون را بدون توجه به باورهاي حاكم بر آنان، آنها را مجبور به اطاعت از آن نمود. بر همين اساس، جرج كنان مي گويد: «هيچ دليلي وجود ندارد كه تصور شود اقدام به تاسيس و گسترش نهادهاي دموكراتيك، بهترين راه و روش براي بسياري ازمردمان باشد» به عقيده بسياري، الگوهاي دموكراتيك فقط براي محدودي از كشورها با ويژگيهاي تاريخي و اجتماعي معين، تناسب دارد. با وجود آنكه اين ادعا چندان قانع كننده نيست؛ ولي رگه هايي از واقعيت در آن نهفته است كه قابل انكار نيست.[9]

اگراز ابهامها و تناقضهاي موجود در معنا و مفهوم جمهوري (چه درنظر و چه در عمل) بگذريم، به مشتركات و معاني اي مي رسيم كه اكثر انديشمندان بر آن توافق دارند. واژه جمهوري (Republic) در اساس از (Respublica) لاتين گرفته شده (در مقابل Resprivata ؛ قلمرو خصوصي) كه به قلمرو عمومي اشاره دارد. نكته اصلي در بحث جمهوريت، توجه به «مردم » است؛ اما مردمي كه دريك اتفاق و تجميع با انگيزه و با دلايل مختلف، گردهم مي آيند.[10]

در پايان اين بخش به عنوان جمع بندي، به چند جمله از مديسون،در كتاب مشهورش به نام (the Federalist) اشاره مي كنيم؛ يك نظام جمهوري، حكومتي است كه تمامي اقتدارات خود را به طورمستقيم يا غير مستقيم از عامه مردم برمي گيرد و از سوي اشخاصي اداره مي شود كه مقام و قدرت خود را از رضايت مردم و در يك مدت محدود به دست مي آورند؛ آن هم تا هنگامي كه با مردم خوش رفتاري مي كنند.[11]

/ 12