انقلاب اسلامی و جمهوریت نظام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انقلاب اسلامی و جمهوریت نظام - نسخه متنی

علی ربانی گلپایگانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


با تاكيد اسلام بر عدالت اجتماعي، برابري تمامي اعضاي جامعه و ارج نهادن به شخصيت انسانها، جمهور مردم (خصوصااكثريت مردم ضعيف و حتي زنها) در كانون توجه قرار گرفتند و به دنبال آن، مفهوم حكومت جمهوري دستخوش تحول و تغيير جدي شد؛ به طوري كه از آن پس تا كنون، حكومتهاي جهان اسلام به نوعي تحت تاثير افكار و رهنمودهاي اسلام قرار گرفتند. بدين ترتيب دين اسلام، با اصول و قواعدي كه خاستگاه آسماني داشت، به عنوان محدوديتي براي حكومتهاي مطلق العنان ايران وارد عرصه سياسي اجتماعي ايران شد. اما يك نكته تاسف انگيز اين است كه انديشه توجه به نقش مردم، مساوات و آزادي در حكومت اسلامي، عملا نهادينه نشد. به جز در چند سال اول ظهور اسلام،مردم مسلمان، حكومت دلخواه و مطابق با باورهاي خود را لمس ننموده اند؛ اما نكته مهم اين است كه هيچ گاه از حكومتهاي جابرو استبدادي، رضايت نداشته اند. در هر صورت در مورد تاثيرانديشه هاي اسلامي در شئون مختلف زندگي سياسي ايرانيان، جاي ترديد نيست.

با توجه به فرهنگ سياسي شيعه و تاثير گسترده آن در ارزشها و باورهاي ملت ايران و نيز اجتماعي بودن احكام ومسائل مذهب شيعه، مي توان به عمق و ابعاد گسترده تاثير آن، برحوزه انديشه سياسي مسلمانان پي برد. البته چنانچه در عصر اول ملاحظه شد، اذهان و رفتار مردم ايران، در دوران قديم، به شدت تحت تاثير آئين زرتشت بود كه شاخصه مهم آن؛ پندار و كردارنيك، عدالت خواهي، آزاديخواهي و ظلم ستيزي بود كه اسلام نيزهمين عناصر را با تاكيد بيشتر و با تعاريفي عميقتر طرح نمود؛ولي به دليل عدم تحقق حكومت مورد نظر معصومين(ع) اين ارزشها ومفاهيم (آزادي، مساوات و عدالت) نيز در عالم نظر باقي ماندند؛در صورتي كه مي توانست راهكاري مفيدي براي شيوه حكومت جمهوري باشد.

اما نكته لطيف و پيچيده در زندگي سياسي مسلمانان، اين است كه هيچ گاه مبارزه با استبداد، ظلم ستيزي و آزاديخواهي دربدترين شرايط نيز خاموش نشد. اوج اين آزاديخواهي اسلامي، درقيام امام حسين(ع) متبلور شده است. در واقع، امام حسين(ع) وائمه معصومين(ع) فرهنگ عدم سازش با حكومت جور و مستبد وآزاديخواهي را «كونوا احرارا في دنياكم »[1] به پيروانشان مي آموزند. اين فرهنگ سياسي اگر چه در سالهاي اوليه صدر اسلام به واسطه عده قليل مسلمانان آزاديخواه، در صحنه زندگي سياسي اجتماعي مؤثر نيافتاد؛ ولي در سالهاي اخير به دليل آگاهيهاي سياسي كه شرط اول حكومت مردم سالار مي باشد، به همراه عاشورا واربعينهاي حسيني، تاثير معجزه آساي خود را در ايران به جاي گذاشت و نظام جمهوري اسلامي را نهادينه نمود كه در دوره چهارم به آن خواهيم پرداخت.

در هر صورت، اگر اساس جمهوريت را حضوررضايت آميز مردم در زندگي سياسي، رعايت نفع همگاني تفسير كنيم،در آن صورت مي توان در اسلام منابع و مآخذ بي شماري يافت كه مؤيدرابطه جدايي ناپذير ذات اسلام با معناي اصيل كلمه جمهوريت مي باشد. مفاهيمي مانند امت يا مراجعي مانند بيت المال واعمالي مانند خمس و زكات، به عنوان نحوه مشاركت مالي فرد درامور عمومي، و حتي كار ويژه حقيقي خليفه، گواهي بر ذات جمهوري جامعه اسلامي است؛ چرا كه گذشته از نظارت مردم و امر به معروف و نهي از منكر مردمي، براي كنترل قدرت سياسي، فرمانروا نيزبايد از درون «خودساخته » بوده و به دنبال منافع شخصي نباشد؛بلكه بايد همواره به مصالح عمومي بينديشد، و الا از عدالت وخلافت عزل مي شود.[2]

/ 12