بیشترلیست موضوعات انقلاب اسلامي و جمهوريت نظام سير مفهوم جمهوري در تاريخ انديشه سياسي ايران عصر جمهوري اسلامي توضیحاتافزودن یادداشت جدید بعدها اين عناصر مورد تفاسير متفاوت قرار گرفته است كه براساس منابع اسلامي شكل حكومت اسلامي چگونه است؟ و نقش مردم درآن به چه ترتيب است؟ كه از ميان تفاسير متعدد، ما دو نوع آن را؛ «مشروطه اسلامي » و «جمهوري اسلامي » مورد اشاره قرارخواهيم داد. انديشه دموكراسي و مخالفت با حكومت استبدادي در فرهنگ قديم ايران ناشناخته نبوده است، ولي اين انديشه به خاطر عوامل متعددي به منصه ظهور نرسيد. و علي رغم ورودانديشه اسلامي كه داراي دستمايه هاي گرانقدري درباره آزادي،مساوات، برادري و عدالت بوده است، به جز چند سال اول صدراسلام، حكومتها همان مسير سلطنت مطلقه را طي نموده اند و مردم،همچنان در حاشيه زندگي سياسي قرار گرفتند. اما درانقلاب مشروطه قانون اساسي حكومت مشروطه گامي ديگر در جهت جمهوريت بوده است. از جمله اصولي كه اين نكته را به صراحت بيان مي داشت، اصل 26 متمم قانون اساسي مشروطيت بود كه مي گويد: «قواي مملكت ناشي از ملت است ». در مشروطيت درباره مشاركت سياسي مردم و انديشه دموكراسي (كه به شدت تحت تاثير انديشه هاي اومانيستي در غرب بوده است) نزاعها و اختلاف نظرهاي شديدي درگرفت كه موجب جناح بنديهاي فكري سياسي متعددي شد كه عمدتا بر حول و محورموافقت يا مخالفت با ايدئولوژي مشروطيت شكل مي گرفتند. آنچه براي ما در اين موج مهم است، ورود مفاهيمي چون آزادي، مساوات،عدالت، قانون اساسي، حكومت مشروطه و... با تعاريف جديد به صحنه انديشه سياسي انديشمندان مسلمان ايراني بوده است كه بعضابه واسطه تعارض با برخي مفاهيم مشابه اسلامي، ذهن انديشمندمسلمان را به چالش مي كشاند و آنان را وامي داشت تا ديدگاه اسلام را در خصوص مفهوم جمهوري تبيين كنند. تلاش مجدانه مرحوم نائيني و آيه الله شيخ فضل الله نوري و... درباره مشاركت سياسي مردم،آزادي، حجيت راي اكثريت، قانون و... با تمسك به قواعد فقهي واصولي، شواهدي گويا بر اين قضيه است. اما اين انديشه همانندانديشه اسلامي در صدر اسلام، فقط در حد تصويب قانون اساسي درمجلس، مسكوت ماند و عملا با روي كار آمدن رضاخان، همچنان سنت حكومت سلطنت مطلقه تداوم يافت. جالب است كه ايده جمهوري به طور رسمي در اين دوره، اولين بار توسط رضاخان در زمستان سال 1302 طرح گرديد؛ ولي اين ايده پس از استقرار حكومت رضاخان، به سرنوشت حكومتهاي مطلقه گذشته دچار شد. در هر صورت نهضت مشروطيت موجب شد تا مفهوم جمهوي در صدر افكار و انديشه هاي سياسي جاي گرفته و بحثهايي؛ همچون كثرت گرايي، احزاب، شوراها، اتحاديه ها و انجمنهاي ملي مذهبي و... در صدر بحثهاي انديشمندان قرار گيرد. و كفه مردم در ترازوي حكومت و مردم سنگيني قابل ملاحظه اي يافت و هيچ جناحي تا در مقابل مردم و نقش سياسي اجتماعي مردم اعلام موضع مثبت نمي كرد، مقبوليت ومشروعيت لازم را نمي توانست كسب نمايد. عصر مشروطه كه دوره تحول انديشه سياسي و نظام سياسي ايران مي باشد، موجب شكل گيري نوع خاصي از انديشه سياسي فقهي شد كه بعضا ريشه در افكار وانديشه دوره قاجار و حتي عصر صفوي دارد. اما آنچه براي ما دراين تحقيق مهم است، موضع گيري و تفسير نخبگان فكري عصر مشروطه از لغت و اصطلاح مشروطيت مي باشد. اولين رويكرد به نظر ما،متاثر از آزاديخواهي سكولار است و لذا ميزان آزادي سياسي ونقش مردم نيز متاثر از فلسفه سياسي ليبرالي است. ديدگاه دوم،مشروطه را توطئه استعمار تلقي نموده و هر گونه تلاش براي ارزشهاو آرمانهاي مشروطيت را، نفي مي كند. اما دسته سوم (علماي مشروطه خواه) از جمله مرحوم نائيني، در مواجهه با انديشه مشروطيت در پي آشتي مفاهيم آن با دين بودند. نائيني در پي الزامات انديشه سياسي مشروطيت و دغدغه هاي ديني، ذهنيت دوگانه انديش خاصي را پيدا نمود كه منجر به تفسيرهاي كارآمد ازمفهوم مشروطه و آرمان مذهبي شده است.