***** صفحه 11 *****
دين، و بيان حقايق آن، به اهل بيت عليهم السلام ارجاع داده است (مانند: حديث ثقلين و حديث سفينه و امثال آن،) دقت كافي به عمل آوريم، هيچ شكي باقي نمي ماند كه منظور از واجب كردن مودت اهل بيت، و آن را اجر رسالت قرار دادن، تنها اين بوده كه اين محبت را وسيله اي قرار دهد براي همين كه مردم را به ايشان ارجاع دهد، و اهل بيت مرجع علمي مردم قرار گيرند!
پس به طوري كه گفتيم، مودتي كه اجر رسالت فرض شده چيزي غير از خود رسالت و دعوي ديني و بقا و دوام آن نيست!
در نتيجه، برگشت معناي آيه به اين مي شود كه من از شما اجري درخواست نمي كنم، چيزي كه هست، از آنجا كه خداي تعالي مودت به عموم مؤمنين را كه قرابت من هم از ايشانند، بر شما واجب فرموده، من مودت شما را نسبت به اهل بيتم اجر رسالتم مي شمارم!
خداي تعالي فرموده:
" اِنَّ الَّذينَ آمَنوُا و عَمِلوُاالصّالِحاتِ سَيَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمنُ وُدّاً !"
كساني كه ايمان آورده و اعمال صالح كردند( كه اهل بيت عليهم السلام در اين وادي راهنمايان سايرينند،) خداي رحمن به زودي محبتشان را در دلها مي اندازد.
و نيز فرموده: " مؤمنين و مؤمنات دوستان يكديگرند! "
ضمناً اين اجر مودت در عين حال نفعي است كه عايد خود بشر مي گردد، نه عايد عترت!
مستند:آية 56 سورة احزاب " اِنَّ اَللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلّوُنَ عَلَي النَّبيِّ ...!"
الميزان ج32 ص221
صلوات بر محمد و آل محمد
" خدا و فرشتگان او بر پيامبر اسلام درود مي فرستند. شما هم، اي كساني كه ايمان آورده ايد، بر او صلوات بفرستيد! و آن طور كه بايد تسليم شويد! "
صلاة خدا بر پيغمبر به معناي انعطاف او به وي است، به وسيلة رحمتش، البته انعطافي مطلق ( چون در آية شريفه صلات را مقيد به قيدي نكرده است.)
صلات ملائكة خدا بر پيامبر به معناي انعطاف ملائكه است به پيامبر، به اين كه او را تزكيه كنند، و برايش استغفار نمايند.
صلات مؤمنين بر پيامبر، انعطاف ايشان است به وسيلة درخواست رحمت براي او!
در اينكه خداي تعالي، قبل از امر به مؤمنين( كه برپيامبر صلوات بفرستند،) نخست صلوات خود و ملائكة خود را ذكر كرد، دلالتي هست بر اين كه صلوات مؤمنين بر آن جناب پيروي خداي سبحان و متابعت از ملائكة اوست!
از طريق شيعه و سني روايات بسياري رسيده در اين كه طريقة صلوات فرستادن مؤمنين بر آن جناب اين است كه از خدا بخواهند بر " او" و " آل او" صلوات بفرستد.
***** صفحه 12 *****
نحوة صلوات فرستادن
در روايات اسلامي در " در منثور" آمده كه مردي از رسول خدا"ص" پرسيد:
- ما سلام كردن به تو را فهميديم كه چگونه است، بفرمائيد كه صلوات را چگونه بفرستيم؟
فرمود بگو:
- اللهم صَلِّ علي محمد وعلي آل محمد, كما صَلَّيتَ علي آل ابراهيم, انك حميدٌ مجيد!
- اللهم بارِك علي محمد و علي آل محمد, كما بارَكتَ علي ابراهيم, انك حميد مجيد!
( اين روايت در مآخذ اهل تسنن در " در منثور" است كه از عبدالرزاق، ابن ابي شيبه، احمد، عبد بن حميد، بخاري، مسلم، ابوداود، ترمذي، نسائي، ابن ماجه، ابن مردويه، از كعب بن عجزه روايت كرده است. )
سيوطي در " در منثور" غير از اين حديث هيجده حديث ديگر آورده كه همه دلالت دارند بر اين كه بايد " آل محمد" را نيز در صلوات اضافه كرد و گفت:
- اللهم صلّ علي محمد و آل محمد !
(اين روايات را صاحبان سنن و جامع حديث از عده اي از صحابة رسول الله"ص" از آن جمله: ابن عباس، طلحه، ابوسعيد خدري، ابوهريره، ابومسعود، كعب بن عجزه، و علي عليه السلام نقل كرده اند، و روايات شيعه نيز در اين زمينه از حد شمار بيرون است!)
معنا و ضرورت صلوات
در معني صلوات از حضرت ابي الحسن عليه السلام در كتاب ثواب الاعمال نقل شده كه از آن جناب سؤال شد كه معناي صلوات خدا و صلوات ملائكه و صلوات مؤمنين بر رسول الله"ص" چيست؟ فرمود:
" صلوات خدا رحمت خداست!
صلوات ملائكه تزكية ايشان وي راست!
و صلوات مؤمنين دعايشان براي اوست! "
در كتاب خصال، از اميرالمؤمنين عليه السلام آمده كه فرمود:
- صلوات را بر محمد و آل او بفرستيد، كه خداي تعالي دعاي شما را هنگامي كه نام محمد را ببريد و حق او را رعايت كنيد، مستجاب مي كند.
پس وقتي مي خوانيد:
" اِنَّ اَللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلّوُنَ عَلَي النَّبيِّ ...!"
***** صفحه 13 *****
چه در نماز آن را بخوانيد و چه در غير نماز، صلوات را بفرستيد!
مستند:آية 3 سورة كوثر " اِنــّا اَعطـَـيناكَ الْكـوُثَر . . . ! "
الميزان ج40 ص 409
فاطمة زهرا "س" كوثرعطيه خدا
" ما به تو كوثر عطا كرديم،
به شكرانه اش نماز براي پروردگارت بخوان، و نحر كن!
بدانكه دشمن تو نسلش منقطع است! "
خداي منان در اين سوره منتي بر رسول خدا"ص" نهاده به اينكه به آنجناب "كوثر" عطا فرموده است. اين بدان منظور است كه آنجناب را دلخوش سازد.
در اين مورد كلمة " اعطاء " را به كار برده، و آن را به خود نسبت داده تا عظمت اين عطيه را برساند!
اين جمله از اين دلالت خالي نيست كه فرزندان حضرت فاطمة زهرا "س" ذرية رسول خدا"ص" هستند، و اين خود يكي از خبرهاي غيبي قرآن كريم است!
همانطور كه مي بينيم خداي تعالي بعد از درگذشت آن حضرت بركتي در نسل آنجناب قرار داد، به طوري كه در همة عالم هيچ نسلي معادل آن ديده نمي شود، آن هم با آن همه بلاها كه بر سر ذرية آن جناب آوردند، و گروه گروه از ايشان كشتند!
بحثي در معني كوثر
در معنا و تفسير كلمة " كوثر" و اينكه كوثر چيست، اختلاف عجيبي بين مفسرين وجود دارد. در مجمع البيان كوثر به معناي " خير كثير" تفسير شده است.
سايرين به شرح زير آن را تفسير كرده اند:
1- نهري است در بهشت،
2- حوض خاص رسول خدا"ص" در بهشت يا در محشر،
3- اولاد رسول خدا"ص"،
4- اصحاب و پيروان آن جناب است تا روز قيامت،
5- علماي امت او،
6- قرآن و فضايل بسيار آن است،
7- مقام نبوت است،
8- تفسير قرآن است،
9- تخفيف شرايع و احكام است،
10- اسلام است،
***** صفحه 14 *****
1- توحيد است،
2- علم و حكمت است،
3- فضايل رسول خدا"ص" است،
4- مقام محمد است،
5- نور قلب شريف رسول خدا"ص" است.
. . . از اين قبيل اقوال ديگركه برخي از مفسرين نقل كرده اند، بالغ بر 26 قول است.
صاحبان دو قول اول استدلال كرده اند به بعضي روايات، ولي بقيه اقوال هيچ دليلي ندارند جز حرف زدن بي دليل!
به هر حال، اينكه در آخر سوره فرموده: " دشمن تو مقطوع النسل است!" با در نظر گرفتن اين كه كلمة " ابتر" در ظاهر به معناي " اجــــاق كور" است، چنين دست مي دهد كه منظور از كوثر تنها و تنها كثرت ذريه اي است كه خداي تعالي به آنجناب ارزاني داشته، و بركتي است كه در نسل آنجناب قرار داده است.
و يا مراد هم " خير كثير" است، و هم " كثرت ذريه"، چيزي كه هست كثرت ذريه يكي از مصاديق خير كثير است، و اگر منظور مسئلة ذريه به استقلال يا به طور ضمني نبود، آوردن كلمة " اِنَّ " در جملة " اِنَّ شانِئَكَ هُوَ الاَبتَر - بدانكه محققاً دشمن و شماتت گوي تو اجاق كور است! " فايده اي نداشت، زيرا كلمة " اِنَّ " علاوه بر تحقيق، تعليل را هم مي رساند، و معنا ندارد كه بفرمايد ما به تو حوض داديم، چونكه بدگوي تو اجاق كور است، و يا بي خير است!؟
روايات هم بسيار زياد رسيده كه سورة مورد بحث در پاسخ كسي نازل شده كه رسول خدا"ص" را به اجاق كور بودن زخم زبان زد، و اين زخم زبان هنگامي بود كه قاسم و عبدالله دو فرزند رسول الله"ص" از دنيا رفتند.
در بعضي از تواريخ آمده كه شماتت كننده عاصي بن وائل بوده است، ولي برخي نيز نام وليدبن مغيره، ابوجهل، عقبه بن ابي معيط، و كعب بن اشرف را ذكر كرده اند، ولي معتبر همان است كه مي گفت: عاصي بن وائل بوده است، چون در احتجاج حضرت امام حسن "ع" عليه عمروبن عاصي پسر عاصي، به نقل از مرحوم طبرسي مفصل در اين باره احتجاج شده است.
***** صفحه 15 *****
مستند:آية 8و9 سورة دهر " وَ يُطعِموُنَ الطَّعامَ عَلي حُبِّهِ مِسكيناً وَ يَتيماً وَ اَسيراً ! "
الميزان ج39 ص357
ابرار و وصف آنها در قرآن
سياق اين آيات، سياق سرودن يك داستان است، داستان مردمي از مؤمنين كه قرآن نامشان را ابرار خوانده، و از پاره اي كارهايشان، يعني وفاي به نذر، و اطعام مسكين و يتيم و اسيرشان خبر داده است، و ايشان را مي ستايد و وعدة جميل شان مي دهد!
معلوم مي شود كه سبب نزول اين آيات هم همين داستان بوده كه در تاريخ اسلام ثبت شود. اين داستان در خارج واقع شده است، نه اينكه بخواهد يك قصة فرضي را جعل كند و آنگاه آثار خوب آن را شمرده و كساني را كه آنچنان عمل كنند وعدة جميل دهد.
نكتة مهمي كه از لحاظ تاريخي بايد بدان توجه داشت اين است كه اين آيات يكي از سه طايفه اي را كه به وسيلة ابرار اطعام شده اند، اسير دانسته است. اين خود شاهد بر اين است كه آيات مزبور در مدينه نازل شده است و داستان بعد از هجرت رسول الله"ص" و قوت يافتن اسلام و غلبة مسلمين بر كفار و مشركين اتفاق افتاده است، نه قبل از آن.
در اين آيات، هدف عملكرد اين افراد را " لِوَجهُ الله !" دانسته است. معناي اينكه عملي به خاطر وجه الله انجام شود، اين است كه در انجام عمل اين نتيجه منظور گردد كه رحمت خداي تعالي و خوشنودي اش جلب شود! منظور تنها و تنها اين باشد و ذره اي از پاداش هائي كه در دست غير الهي است, منظور نباشد:
" بندگاني كه به نذر خود وفا كنند و از روزي بترسند كه،
شر آن روز به همه سو گسترده باشد،
و غذاي خود را براي دوستي او،
به مسكين و يتيم و اسير، مي دهند!
و گويند: ما شما را در راه خدا طعام مي دهيم!
از شما نه پاداشي مي خواهيم و نه هيچ سپاسگزاري ! "
در روايات اسلامي، از ابن عباس ( در كشاف) روايت شده كه حسن و حسين عليهماالسلام بيمار شدند و رسول خدا"ص" با جمعي از صحابه از ايشان عيادت كردند و مردم به علي عليه السلام گفتند: چه خوب است كه براي بهبودي فرزندانت نذري كني ! علي و فاطمه و فضه ( كنيز آنها) نذر كردند كه اگر كودكان بهبودي يابند، سه روز روزه بدارند. بچه ها بهبودي يافتند و اثري از كسالت باقي نماند.
بعد از بهبودي كودكان، علي"ع" از شمعون خيبري يهودي سه من جو قرض كرد و فاطمه"س" يك من آن را دستاس و سپس خمير كرد و پنج قرص نان به عدد افراد خانواده پخت و سهم هر كسي را جلوش گذاشت تا افطار كنند.
در همين بين سائلي به در خانه آمد و گفت:
***** صفحه 16 *****
- سلام بر شما اهل بيت محمد!
مسكيني از مساكين مسلمينم!
مرا طعام دهيد كه خدا شما را از مائده هاي بهشتي طعام دهد!
خاندان پيامبر آن سائل را بر خود مقدم شمردند و افطار خود را به او دادند و آن شب را جز آب چيزي نخوردند و با شكم گرسنه دوباره نيت روزه كردند.
هنگام افطار روز دوم طعام را پيش خود نهادند تا افطار كنند، يتيمي بر در سراي ايستاد. آن شب هم يتيم را بر خود مقدم داشتند و در شب سوم اسيري آمد و همان عمل را با او كردند!
صبح روز چهارم كه شد، علي عليه السلام دست حسن و حسين"ع" را گرفت و نزد رسول الله"ص" آمدند و پيامبر اكرم وقتي بچه ها را ديد كه چون جوجة ضعيف از شدت گرسنگي مي لرزند، فرمود:
- چقدر بر من دشوار مي آيد كه من شما را به چنين حالي ببينم!
و آن گاه با علي و كودكان به طرف فاطمه رفت و او را در محراب خود يافت و ديد كه شكمش از گرسنگي به دنده هاي پشت چسبيده و چشم هايش گود افتاده است.
از مشاهده اين وضع، رسول گرامي ناراحت شد. در همين حال جبرئيل نازل شد و عرضه داشت:
- اين سوره را بگير، كه خدا تو را به خاطر داشتن چنين اهل بيتي تهنـــيت مي گويد!
آنگاه اين سوره را قرائت كرد.
***** صفحه 17 *****
فصل دوم: ولايت و جانشيني رسول الله "ص"
مستند:آية4 سورة مائده " اَليَومَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَروُا مِن دينِكُم! ... اَليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم ! "
الميزان ج9 ص258
ولايت و جانشيني پيغمبر اسلام از نظر قرآن
آية فوق در قرآن كريم بيانگر حادثه اي تاريخي در صدر اسلام، يعني تعيين "جانشين" پيامبر اكرم و صدور امر" ابلاغ ولايت " است!
قبل از تفسير و تحليل آيه، خلاصه اي از چگونگي ابلاغ " ولايت" و قرائت آيه فوق را از مجموع احاديث و روايات اسلامي، بيان مي كنيم:
فريضة ولايت
احاديث و روايات همه اتفاق دارند كه واقعة " غدير خم" هنگام بازگشت رسول الله"ص" از مكه به مدينه اتفاق افتاده است.
" مَن كُنتُ مَولاهُ ، فَعَلِيٍ مَولاهُ ! "
اين "ولايت" مانند " تولي" و " تبري" كه قرآن كريم دربارة آن در آيات زيادي نص صريح دارد، از جملة " فرايض " است!
و اگر چنين است پس نمي توانيم جعل اين فريضه را متأخر از اين آيه، يعني "اَليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم ! " قرار دهيم و بنا براين حتماً اين آيه بعد از آنكه اين فريضه از طرف خدا واجب گشته، نازل شده است. (الميزان ج9ص302)
زمان ابلاغ ولايت
از لحاظ زماني، اين واقعه مدت كوتاهي مانده به رحلت حضرت رسول اكرم"ص" اتفاق افتاده است و آن يك روز پنجشنبه بوده كه هفده شب از ذي الحجه سنة دهم هجري گذشته بود. (الميزان ج9ص 300)
رسول خدا"ص" از "حجة الوداع" بر مي گشت، به سرزميني فرود آمد كه به آن "ضوجان" مي گفتند. پس اين آيه نازل شد:
***** صفحه 18 *****
" يا اَيُّهاَ الرَّسوُل !
- بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبُّكَ !
- وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ !
- وَاللهُ يَعصَمُكَ مِنَ النّاس !
اي رسول !
آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده, ابلاغ كن !
و اگر عمل نكني, پس رسالت خود را ابلاغ نكرده اي !
خدا تو را از مردم حفظ مي كند ! "
چون اين آيه نازل شد كه از شر مردم محفوظش خواهد داشت، فرياد برآورد:
- اَلصَّلوة الجامِعة!
- نماز جماعت !
آنگاه مردم اجتماع كردند و پيغمبر فرمود:
- كيست كه از خودتان به شما اولي باشد!
پس مردم به طور دسته جمعي ضجه كردند و گفتند:
- خدا و رسول او !
آنگاه دست علي بن ابيطالب را گرفت و فرمود:
" من كنت مولاه, فعلي مولاه! هركه را من مولا هستم, پس علي مولاي اوست!
اللهم وال من والاه! خدايا ! هركه علي را دوست بدارد, دوستش بدار!
و عاد من عاداه! و هركه دشمن بدارد, دشمنش دار!
وانصر من نصره! هركه او را ياري كند, ياري اش كن!
واخذل من خذله! و هركه او را براندازد, براندازش!
لِاَ نـــَّهُ مِنّي وَ اَناَ مِنهُ ! و هو منّي بمنزلة هارون من موسي اِلاّ انه لانبيّ بعدي!
علي از من است و من از او هستم !
و نسبت او به من به منزله هارون است به موسي,
الاّ اينكه بعد از من پيامبري نخواهد بود ! "
و اين آخرين فريضه اي بود كه خدا بر امت محمد"ص" واجب كرد و پس از آن خدا اين آيه را بر پيغمبر نازل فرمود:
" امروز آنان كه كافر شدند از دين شما مأيوس گشتند،
پس از آنان مترسيد و از من بترسيد!
***** صفحه 19 *****
امروز دين شما را برايتان كامل كردم
و نعمتم را بر شما تمام كردم
و اسلام را براي شما ( به عنوان) دين پسنديدم ! "
( معني " اكمال دين" كامل ساختن دين، از حيث فرايض است، كه ديگر بعد از اين آيه، هيچ فريضه اي باقي نماند كه تشريع نشده باشد.) (الميزان ج9ص307)
مردم هر يك از فرايض را كه خدا به ايشان دستور داده بود، اعم از نماز و روزه و زكات و حج از پيغمبر"ص" پذيرفته، و وي را در اين زمينه تصديق كرده بودند.
( نقل از حضرت باقر"ع" در المناقب الفاخره - الميزان ج9ص299)
دليل تأخير ابلاغ فريضه ولايت
اگر در دو آية فوق الذكر تدبر كنيم و همچنين در احاديثي كه از طريق شيعه و سني در زمينه اين دو آيه رسيده و در روايات متواتر غدير خم تأمل كنيم و به همين ترتيب، اوضاع داخلي جامعة اسلامي را در اواخر عهد رسول الله"ص" به خوبي بررسي و عميقاً در آن فكر كنيم، قطع پيدا مي كنيم كه امر " ولايت " ايامي چند قبل از روز غدير نازل شده بود، ولي پيغمبر"ص" در اظهار آن از مردم پرهيز مي كرد و مي ترسيد مردم اين امر را تلقي به قبول نكنند و يا نسبت به حضرتش قصد سوئي كنند و در نتيجه امر دعوت مختل شود و بدين جهت در تبليغ اين امر به مردم، امروز و فردا مي كرد تا اينكه آية: " يا اَيُّهاَ الرَّسول ! بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبُّكَ ...! " نازل شد و آن وقت ديگر پيغمبر"ص" مهلت نداد.
و بنا بر اين، ممكن است خداوند، قسمت معظم سوره را كه آية : " اَليَومَ اَكمَلتُ لَكُم دينَكُم ! " در بين آن بوده، و همچنين امر " ولايت " را با اين آيه، و همة اينها را، روز عرفه نازل كرده باشد، ولي پيغمبر"ص" بيان " ولايت " را تا روز " غدير خم" به تأخير انداخته، ولي آية ولايت را روز "عرفه" خوانده باشد، و اين كه برخي از روايات نزول آن را روز غدير خم گفته اند، بعيد نيست از اين جهت باشد كه پيغمبر"ص" اين آيه را از نظر اينكه در شأن ولايت نازل شده، مقارن با تبليغ امر " ولايت" قرائت كرد.(الميزان ج9ص302)
انتخاب جانشين: استحكام شالودة دين
شروع آية ولايت با عبارت زير، اولين نقطة اهميت فريضه ولايت را گوشــــزد مي كند:
" امروز, آنان كه كافر شدند, از دين شما مأيوس گشتند,
پس از آنها مترسيد, ولي از من بترسيد! "
كفار در دين مسلمانان، يعني " اسلام" طمع داشتند و اميدوار بودند كه تا پس از ي
***** صفحه 20 *****
مدت، به نحوي از بين برود. اين طمع و اميد، اسلام را هر زمان تهديد مي كرد و دين، هر روز از طرف آنان در معرض خطر بود، و مسلمانان حق داشتند و بجا بود كه از اين مطلب بترسند و حذر داشته باشند.
پس عبارت " از آنان مترسيد! " از طرف خداي سبحان، مؤمنين را از آن خطري كه متوجه آنان بود و از رخنة نهاني آن ترس داشتند، امان مي دهد.
مشركين سعي داشتند اين شجرة طيبه را از ريشه قطع كنند و اين بنيان رفيع را با فريب دادن مؤمنين و اشاعة نفاق در جماعت آنان، و منتشر كردن شبهات و خرافات به منظور فاسد كردن دين مسلمين، از پايه و شالوده خراب كنند. در ابتداء شروع كردند تصميم و همت پيغمبر را در دعوت ديني، با مال و جاه سست كنند و تصميم حضرت را ازبين ببرند. سپس كوشيدند بر اثر آميزش و مداهنه پيغمبر را سست كنند... آخرين چيزي كه كفار اميد بدان داشتند و اميدوار بودند كه با آن دين از بين برود و دعوت حق پيغمبر بميرد اين بود كه عنقريب دين با وفات اين شخصي كه امر دين را بپا داشته و فرزند ذكوري در پي ندارد، مي ميرد!
لذا تمام نا اميدي كفار هنگامي محقق مي شود كه خداي سبحان براي اين دين كسي را منصوب كند كه در پاسداري و تدبير امر دين و ارشاد و هدايت امتي كه بر اثر دين سرپا ايستاده اند، قائم مقام پيغمبر باشد! دنبالة اين كار، نااميدي كفار از دين مسلمانان است، زيرا مشاهده مي كردند كه دين از مرحلة خطر خارج شده و به مرحله اي رسيده كه عهده دار " شخصي" آن را به عهده دار " نوعي " تحويل داده است و اين كامل ساختن دين است، كه دين را از حالت زوال پذيري به حالت دوام و بقاء برگرداند. و اين تمام كردن نعمت دين است!
( منظور از كفار، اعم از بت پرستان و يهوديان و مسيحيان و ديگران هستند.)
( الميزان ج9ص268)
اخلال در جانشيني و ولايت: زوال نعمت
خداي متعال پس از مژدة برطرف شدن خطر دشمنان بة وسيلة تعيين جانشين پيامبر، مسلمين را از يك خطر بالاتري مي ترساند و آن چيست كه مي فرمايد: " از آنها مترسيد و از من بترسيد ؟ "
مفاد كلام اين است كه - بر شما واجب است در امر دين ترس داشته باشيد، ولي سبب اين ترس، تا امروز با كفار بود و شما از آنان ترس داشتيد، زيرا در دين شما اميد داشتند، ولي امروز ديگر نا اميد شده اند و سبب ترس حالا ديگر منتقل شده به چيزي كه نزد خداست، پس تنها از او بترسيد!
اين عبارت خالي از تهديد نيست:
آن چيزي كه خداوند متعال دستور داده دربارة آن از خودش بترسند، اين است كه خدا دينش را از دست مسلمانان بگيرد و اين نعمتي را كه به آنان بخشيده، از آنان سلب نمايد!