معارف قرآن در المیزان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معارف قرآن در المیزان - نسخه متنی

علامه سید محمدحسین طباطبایی؛ تألیف: سید مهدی (حبیبی) امین

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

***** صفحه 31 *****
حديث غدير
     اخبار زيادي است كه دلالت دارد آية مورد بحث دربارة علي عليه السلام در روز غدير خم نازل شده است.
     " حديث غدير " يعني فرمايشي را كه رسول الله"ص" آن روز دربارة علي عليه السلام فرمود، خود حديثي است متواتر كه هم از طريق شيعه و هم از طرق اهل سنت به بيشتر از صد طريق، و از جمع كثيري از صحابه نقل شده است، از آن جمله:  براء ابن عازب- زيد بن ارقم- ابو ايوب انصاري- عمر بن خطاب - علي بن ابيطالب- سلمان فارسي- ابوذر غفاري- عمار ياسر - بريده - سعد بن ابي وقاص- عبدالله بن عباس - ابو هريره- جابر بن عبدالله - ابوسعيد خدري - انس بن مالك - عمران بن حصين- ابن ابي اوفي - سعدانه - همسر زيد بن ارقم . . . .
بعلاوه اين كه همة امامان اهل بيت رسول الله"ص" بر صحت آن اجماع دارند!
احمد بن حنبل و بسياري ديگر روايت را اينطور نقل كرده اند كه:
- " رسول الله فرمود:  ايها الناس آيا مگر معتقد نبوديد كه من اولايم به مؤمنين از خود آنها ؟  گفتند: چرا !
فرمود:
- هر كس كه من مولاي اويم علي مولاي اوست ! "
    كتابهاي بسياري در خصوص اين يك حديث و به دست آوردن عدة طرق روايتي آن و بحث دربارة متن آن, چه به قلم علماي اهل سنت و چه به قلم علماي شيعه تأليف شده است كه به قدر كفايت در آنها دربارة  اين حديث شريف بحث شده است.
( در عصر اخير, بزرگترين تحقيق در اين زمينه به وسيله مرحوم علامه اميني, در سلسله مجلدات معروف به " الغدير " تأليف يافته است كه در آنها سعي شده از منابع اهل سنت، روايات مربوط به اين حديث شريف و واقعه تاريخي مهم صدر اسلام، جمع آوري شود.)
مستند:آية60 سوره مائده " اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللهُ وَ رَسوُلُهُ وَالَّذينَ آمَنوُا الَّذينَ يُقيموُنَ الصَّلوةَ وَ يؤُتوُنَ الزَّكوةَ وَ هُم راكِعونَ!"                                                          


الميزان ج11 ص24
معرفي ولايت علي "ع" در آيات و روايات
    يكي از مهمترين و بزرگترين مسائل تاريخي اسلام مسئلة جانشيني پيامبر گرامي اسلام"ص" به وسيلة اميرالمؤمنين علي بن ابـــيطالب "ع" و ولايت آن حضرت مي باشد.

***** صفحه 32 *****
     اين موضوع غير از حكومت ظاهري آن حضرت بعد از مرگ عثمان است بلكه مربوط به زماني است كه پيامبر گرامي اسلام"ص" قبل از رحلت خود، جانشين خود را معرفي كرده و خداوند تعالي نيز در قرآن در آيات فوق آن را تأئيد فرموده است. روايات راجع به ولايت در تاريخ اسلام مضبوط است.
     آية قرآن شريف ولايت آن حضرت را چنين معرفي مي كند:
- " جز اين نيست كه وليّ شما خداست، و رسول او، و آنان كه ايمان آورده اند، همان ايمان آورندگاني كه اقامه نماز و اداءِ زكات مي كنند، در حالي كه در ركوع نمازند.
و كسي كه خدا و رسولش و اين مؤمنين را دوست بدارد،
در حزب خدا، كه البته سرانجام غلبه با آنهاست، وارد شده است. "
     در قرآن مجيد آيات زيادي وجود دارد كه ولايت تكويني و تشريعي براي خداي متعال ثابت مي كند.  مفهوم اين ولايت يك نحوه قربي است كه باعث و مجوز نوع خاصي از تصرف و مالكيت تدبير مي شود.
     آيات قرآني ولايت تشريعي خدا را به رسول او نيز استناد مي دهد، و در آية مورد بحث همان را براي اميرالمؤمنين عليه السلام نيز ثابت مي كند.
     آيات ولايت, قيام به تشريع و دعوت به دين و تربيت امت و حكومت بين آنان و قضاوت در امور آنان را از شئون و مناسب رسالت پيامبر"ص" مي داند, تا جائي كه در آيه 36 سورة احزاب مي فرمايد:
" وقتي خدا و رسولش در كاري حكم و فرماني صادر مي كنند، هيچ مؤمن يا مؤمنه اي اختيار در امر خود را ندارند! "
     همانگونه كه بر مردم اطاعت خداي تعالي واجب است، اطاعت رسول او نيز بدون قيد و شرط واجب است.
     آياتي نيز وجود دارد كه همين ولايتي را كه براي رسول خدا"ص" ثابت مي كرد، براي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب"ع" نيز ثابت مي كند.
     از اين آيات يكي همين آية مورد بحث است كه بعد از اثبات ولايت تشريع براي خدا و رسول با ( واو عطف) عنوان " الذين آمنوا !" را كه جز بر اميرالمؤمنين"ع" منطبق نيست، به آن دو عطف نموده، و به يك سياق اين سنخ ولايت را كه در هر سه مورد ولايت واحده اي است، براي پروردگار متعال، البته به طور اصالت، و براي رسول خدا"ص" و اميرالمؤمنين "ع" به طور تبعيت و به اذن خداي تعالي ثابت مي كند.
حال بررسي خلاصه اي مي كنيم از روايات بسيار زيادي كه در اين زمينه وارد شده است.  و قبل از نقل خلاصة روايت تذكر مي دهيم كه روايات راجع به اين كه دو آية مزبور دربارة داستان " انگشتر به صدقه دادن علي عليه السلام،" نازل شده، بسيار است. با اينكه دربارة كيفيت وقوع حادثه اختلاف دارند، اما روايت كنندگان آن در مرحلة اول از صحاب

***** صفحه 33 *****
     رسول الله"ص" و بعد امامان اهل بيت و مفسرين مي باشند، از جمله -
     از صحابه:
     اباذر غفاري - عبدالله ابن عباس - انس ابن مالك -عمار - جابر- سلمه بن كهيل - ابي رافع - عمرو بن عاص
     از امامان اهل بيت:
     حضرت امام حسين"ع"
     حضرت امام سجاد علي بن حسين "ع"
     حضرت امام باقر محمد بن علي"ع"
     حضرت امام صادق جعفر بن محمد"ع"
     حضرت امام هادي علي بن محمد "ع"
     از ائمة تفسير:
- احمد، نسائي، طبري، طبراني، عبد بن حميد و غير ايشان از حفاظ و ائمة حديث و متكلمين كه همه صدور اين روايات را از ناحية مقدس رسالت"ص" مسلم دانسته اند و هيچ يك در آنها خدشه نكرده اند.
- فقها در بحث نماز، روايات مزبور را با آية شريفه منطبق دانسته اند.
- عموم علماي ادب و  مفسريني كه در تفسير قرآن بيشتر متعرض جهات ادبي قرآنند، يا اينكه بيشترشان از بزرگان و ائمة اهل ادبند، مانند: زمخشري صاحب " كشاف" و ابوحيان، كه اين انطباق را پذيرفته اند.
و هيچ يك از ناقلين اين روايات با اينكه همه عرب و اهل زبان بوده اند در اين انطباق مناقشه و ايراد نكرده اند.
     روايت ابن عباس:
- از ابن عباس نقل شده كه گفت روزي علي عليه السلام در حال ركوع بود كه مسكيني نزدش آمد و آن جناب انگشتري خود را به وي داد. پس از آن رسول الله"ص" از سائل پرسيد: چه كسي اين انگشتر را به تو داد!  عرض كرد: اين مردي كه در ركوع است!  دنبال اين ماجرا اين آيه نازل شد.
" جز اين نيست كه ولي شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آورده اند، همان ايمان آورندگاني كه اقامة نماز و اداءِ زكات مي كنند، در حالي كه در ركوع نمازند! "
( روايت فوق به دليل خلاصه بودن آن در اين زمينه نقل شد، براي مطالعة مفصل اين روايات رجوع شود به الميزان ج 11 ص 28 به بعد.)

***** صفحه 34 *****
مستند:آية59 تا70سورة نساء" يا اَيُّهاَ الَّذينَ آمَنوُا اَطيعوُا اللهَ و اَطيعوُا الرَّسوُلَ  وَ  اوُليِ الاَمرِ مِنكُم ! "
  الميزان ج8 ص235
تعريف اولي الامر در قرآن
     قرآن شريف مي فرمايد:
    " اي آن كساني كه ايمان آورده ايد-
 فرمان بريد خدا را،
                        و فرمان بريد رسول او را !
                        و صاحبان امر را از خودتان !
     پس اگر در چيزي نزاع داشتيد،
     پس به " خدا " و " رسول" مراجعه كنيد،
     اگر ايمان آورده ايد به خدا و روز رستاخيز !
     اين بهتر و نيكوتر تأويلي است براي شما ! "
    مفهوم اطاعت از خدا و رسول
     جاي شك نيست كه آيه " اَطيعوُا اللهَ ...! " مقدمه اي براي امر به حوالة كار و رجوع در دعاوي به خدا و رسول است، گرچه مضمونش اساس همة شرايع و احكام آسماني مي باشد.
     شكي نيست در اين كه خداوند از اطاعت خود قصدي جز اطاعت احكام تشريعي اش كه به وسيلة وحي در معارف و شرايع فرستاده، ندارد.
     اما، رسول وي نيز داراي دو جنبه است:
1- جنبة تشريع  و رساندن آن چه بدون كتاب به وي وحي شده است، كه به تفصيل آن چه را كه در قرآن مجمل و خلاصه است، و هر آنچه بدان مرتبط است، براي مردم بيان بفرمايد.
2- حكومت و قضاوت آن حضرت، و آنچه را رأي صواب بداند.
     اين همان رأيي است كه حضرت به ظاهر قوانين بين مردم قضاوت  مي فرمود و در كارهاي مشكل حكم مي كرد -  لـِتــُحكِمَ بَينَ النّاسَ بِما اَراكَ الله !
     در اينجاست كه خداوند او را به مشاوره امر فرموده - وَ شاوِرهُم فيِ الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَي اللهِ ! - كه او را در مشورت با مردم شريك, ولي در تصميم گيري و قصد و عزم يكتا ساخته است.
از اينجا معلوم مي شود كه " اطاعت خدا" و " اطاعت رسول" باهم فرق دارند، گرچه اطاعت رسول در حقيقت اطاعت خدا نيز مي باشد زيرا اطاعت او را خدا واجب ساخت

***** صفحه 35 *****
     است - وَما اَرسَلنا مِن رَسوُلٍ اِلاّ لِيُطاع ! - يعني مردم بايد بيان وحي و رأي او را در كارها اطاعت كنند.
مفهوم اطاعت اولي الامر
     اولي الامر هر كس و به هر معنا كه باشند از وحي نصيبي ندارند، بلكه شأن آنان دادن رأي مقبول است، زيرا كه مانند پيغمبر واجب الاطاع در رأي و قول هستند و لذا وقتي وجوب رجوع و تسليم در مشاجرات است, فقط از خدا و رسول وي نام مي برد نه از ايشان, و مي فرمايد - " پس اگر در چيزي نزاع داشتيد پس به خدا و رسول مراجعه دهيد, اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان آورده ايد...!"
     البته تنازع فقط بين خود مؤمنين مورد نظر است, و اطاعت در رأي شخصي آنها نيست, بلكه در حكم خدائي است كه مورد نزاع مي باشد، به قرينة آيات بعد از آن، كه مذمت كساني را مي كند كه به حكم طاغوت رجوع مي نمايند، نه به حكم خدا و رسول، و اين حكم بايد به احكام دين مبين اسلام، كه در قرآن و حديث هست، برگردد.
     قرآن و احاديث هم براي كسي كه آنها را مي فهمد دو حجت قطعي در كار دينند، و گفتن اولي الامر كه قرآن و احاديث اين چنين حكم مي كنند، نيز حجت قاطع است، زيرا آيه وجوب اطاعت آنها را بدون هيچ قيد و شرطي بر ما گذاشته، و همه اينها بالاخره به قرآن و حديث بر مي گردد.
     از اينجا معلوم مي شود كه اولي الامر - هركس كه باشند -  نمي توانند حكم جديدي وضع كنند، و نمي توانند حكم ثابت در كتاب، و يا سنتي را، نسخ نمايند، و گرنه وجوب رجوع در موقع نزاع به كتاب و سنت و خدا و رسول معنائي نداشت.
     فقط اولي الامر مي توانند در موارد نفوذ ولايتشان اظهار رأي نمايند، و در قضايا و موضوعات عامه از حكم خدا و رسول پرده بردارند.
     با اينكه در آيه, بين رسول و اولي الامر را جمع كرده و براي هر دو با هم يك اطاعت خواسته، براي رسول كه امر به معصيت خدا يا اشتباه در حكم محال است، اگر در اولي الامر محال نبود، چاره اي نبود جز آنكه قيد آن را ذكر نمايد، و چون قيد ذكر نشده است، پس آيه مطلق است و لازمه اش آن است كه در اولي الامر هم عصمت قائل شويم، و همانطور كه در پيغمبر"ص" قائليم، بدون هيچ فرقي!
     معني " امر" در كلمة اولي الامر، شأن مربوط به دين يا دنياي مؤمنين مورد خطاب است.
مراد از " اولي الامر" افرادي از اين امتند كه در اقوال خود معصومند، و اطاعتشان واجب، و شناسائي شان هم محتاج به تصريح خداوند متعال يا رسول وي"ص" مي باشد.  و اين فقط با رواياتي كه از ائمه اهل بيت رسيده، كه خود را اولي الامر معرفي مي كنند، تطبي

***** صفحه 36 *****
 مي كند!
 اما اين سخن كه " اولي الامر" عبارتند از خلفاي راشدين يا امراء و علماء و غيره كه آراء و اقوالشان مورد قبول باشد، دو جواب دارد:
1- اينكه آيه دلالت بر عصمت اولي الامر مي كند، و بدون شك در اين طبقات معصوم وجود ندارد، مگر در اعتقاد اماميه نسبت به خصوص حضرت علي عليه السلام.
2- اينكه هيچ يك از سه نظر دليلي ندارند!
     اما اشكالي كه بر اولي الامر بودن اهل بيت عصمت وارد كرده اند، يكي اين است كه اين امر محتاج تصريح خدا و رسول است، جواب آن است كه اين مطلب در قرآن و روايات هر دو تصريح شده است!  مثل آية ولايت، آية تطهير و امثال آن؛ و مثل حديث سفينه و حديث ثقلين وساير احاديث مربوط به اولي الامر، كه از طرق شيعه و سني رسيده است!
      ( اشكالات ديگري نيز وارد كرده اند كه در اين باره به مفصل آن در الميزان مراجعه شود كه جواب هاي لازم نيز در هر مورد داده شده است. )
     نتيجة مطلب اين مي شود كه مراد به " اولي الامر" در آية فوق، مرداني از ملت اسلام هستند كه حكم هريك در عصمت حكم پيغمبر است!
     در روايات اسلامي، در تفسير برهان، ابن بابويه از جابر بن عبدالله انصاري روايت مي كند:
     " وقتي آية فوق بر پيغمبر"ص" نازل شد، گفتم:
- يا رسول الله خدا و تو را شناختيم، اولي الامر كه خداوند اطاعتشان را همراه اطاعت تو قرار داد، چه كساني هستند؟
فرمود:
- آنان جانشينان منند، اي جابر !
و پيشوايان مسلمين پس از من!
اول ايشان علي بن ابيطالب است!
و پس از وي حسن و حسين و علي بن حسين، و فرزند علي، محمد معروف در تورات به " باقر" كه تو او را خواهي ديد! وقتي ديدي سلام مرا به او برسان!
و سپس صادق جعفر بن محمد، و بعد موسي بن جعفر، علي بن موسي، محمد بن علي، علي بن محمد، و حسن بن علي، و بعد، همنام و هم كنية من، كه حجت خدا و بقية او در روي زمين و نزد بندگان است و او فرزند حسن بن علي است، كه خدا به دست وي مشرق و مغرب زمين را خواهد گشود، و كسي است كه از شيعيان و دوستان خود پنهان خواهد بود، و به امامت وي كسي پابرجا نخواه

***** صفحه 37 *****
ماند مگر آن كس كه خدا قلبش را به ايمان آزموده باشد!
     جابر مي گويد، پرسيدم:
- يا رسول الله !  آيا شيعه در غيبت او از وي استفاده خواهند برد؟
فرمود:
- آري!  سوگند به كسي كه مرا به پيامبــــــري فرستاده، از نور او روشنائي مي گيرند، و از ولايت وي در غيبتش منتفع مي شوند، مانند استفاده مردم از نور خورشيد، گرچه ابر آن را بپوشاند!
- اي جابر!  اين از اسرار مخفي خداوند است، و از غير اهلش پنهان ساز ! "
مستند:آية89سورة انعام  " فَاِن يَكفُر بِها هؤلاءِ فَقَد وَكَلنا بِها قَوماً لَيسوا بِها بِكافِرينَ !"
الميزان ج14 ص86
جانشينان پيامبران، محافظان دين الهي
    آية شريفه دلالت مي كند بر اينكه خداي تعالي را در هر زماني بنده اي و يا بندگاني هستند كه موكل بر هدايت الهية اويند، و دين او، و آن طريقة مستقيمي را كه كتاب و حكم و نبوت انبياء عليهم السلام متضمن آن است، حفظ مي كنند، و آن را از انقراض نگهداري مي نمايند!
     اين بندگان كساني هستند كه شرك و ظلم به آنها راه ندارد و آنها به عصمتي الهي معصومند، و اين گروه عبارتند از:  انبياء و جانشينان آنها !
     از اين روي آية شريفه مخصوص به معصومين عليهم السلام خواهد بود، و يا خيلي هم كه بتوانيم آن را توسعه دهيم، ممكن است مؤمنين صالح و آن پارساياني را كه به عصمت تقوي و صلاح و ايمان خالص از شوائب شرك و ظلم معتصمند،  و خلاصه آن كساني را كه از ولايت شيطان بيرون شده اند، ملحق به اوصياء انبياء عليهم السلام نموده و بگوئيم آية شريفه شامل اينگونه از مردان صالح نيز مي شود.
     اين اشخاص مردمي هستند كه تصور نمي شود روزي كفر يا شرك در دل آنان رخنه كند، چون خداي تعالي به ايمان آنان اعتماد كرده و ايشان را موكل بر حفظ دين نموده است.
     فرموده :
- " من كساني را موكل و مستحفظ آن كرده ام كه اعتماد و اطمينان دارم نسبت به آن كافر نيستند، و با اينكه چنين اشخاصي نگهبان دين منند، هيچ وقت اين دين از بين نمي رود! "

***** صفحه 38 *****


فصل سوم: همسران رسول الله "ص" و ازدواج هاي آن حضرت


مستند:آية50تا55سورة احزاب   " يا اَيُّهاَ النَّبِيُّ  اِنــــّا اَحلَلْنا لَكَ اَزواجِكَ  ا لـــّـتي ...! "
      الميزان ج32 ص216
طبقات مجاز وغيرمجاز براي همسري پيامبر
    خداي سبحان در اين آيات براي رسول خدا "ص" بيان مي فرمايد كه از زنان آنچه من حلال كرده ام هفت طايفه اند:
     طايفة اول - آنهائي كه مهريه هايشان را داده اي،
طايفة دوم - كنيزاني كه به عنوان غنيمت و در جنگ ها خدا در اختيار شما قرار داد،
طايفة سوم و چهارم -  از زناني كه حلالند و مي توان با آنان ازدواج كرد،
  عبارتند از :  دختر عموها، و دختر عمه ها،
     طايفة پنجم و ششم - دختران دائي و دختران خاله.
     خداوند متعال در اين مرحله ازدواج با گروه فوق الذكر را مشروط كرده به اين كه ( آنهائي كه با تو هجرت كرده اند، ) يعني زنان نامبرده به شرطي بر تو حلالند كه با تو هجرت كرده باشند، و گرنه ازدواج تو با آنان حرام است. ( البته, به طوري كه در مجمع البيان گفته: اين مربوط به قبل از حلال شدن غير مهاجرات است و آية بالا بعداً نسخ شده است!)
طايفة هفتم - از زناني كه آن جناب مي توانسته با آنان ازدواج كند، زن مؤمني است كه خود را به رسول الله"ص" هبه كند و ببخشد، و آن جناب هم بخواهد با او ازدواج كند، كه خداوند تعالي چنين زني را كه بخواهد بدون مهريه خود را در اختيار آن جناب بگذارد، براي آن جناب حلال كرده است، واگر بخواهد مي تواند با او ازدواج كند.
قرآن مي فرمايد:  اين حكم، يعني حلال شدن زني براي مردي به صرف اينكه خود را به او ببخشد، از خصايصي است كه مختص آن جناب مي باشد، و در مؤمنين جريان ندارد!   ضمناً اجازه مي دهد كه آن جناب مخير باشد در رد يا قبول چنين پيشنهادي، و حتي اگر يك

***** صفحه 39 *****
     از آن زنهائي را كه خود را به او بخشيده، رد كند، و دوباره بخواهد بپذيرد، منعي نيست، نه گناهي دارد، و نه سرزنشي!
     قرآن مي فرمايد:
- " بعد از آنان، ديگر هيچ زني برايت حلال نيست،
و نيز حلال نيست كه همسرانت را به همسري ديگر مبدل كني،
هرچند كه حسن او تو را به شگفت آورد، مگر كنيزكان؛
كه خدا بر همه چيز مراقب است! "
    اين آيه را به دو نوع معنا كرده اند كه
- به فرض اول آيه ارتباطي با طايفه هائي از زنان كه در بالا شمرد نداشته باشد، و در آن صورت زنان را بر آن جناب حرام مي كند مگر آن زني را كه آن جناب مختارش كند، و او خدا را اختيار كند. اينكه فرمود: جايز نيست زنان را عوض كني، خود مؤيد اين احتمال است.
-  فرض دوم اين است كه آيه ارتباط به آيه ماقبل داشته باشد، كه در آن صورت مفادش تحريم ماسواي شش طايفه اي است كه قبلا شمرد.
مستند:آية 28 تا 35 سورة احزاب       "  يا اَيُّهاَ النَّبِيُّ  قُل لِاَزواجِكَ ...!"        


الميزان ج32 ص168
شرايط همسري با رسول الله"ص"
    "  اي پيامبر!   به همسرانت بگو:
اگر زندگي دنيا و زينت آن را مي خواهيد   بيائيد تا چيزي از دنيا به شما بدهم و رهايتان سازم، طلاقي نيكو و بي سر و صدا !
- و اگر خدا و رسول او و خانة آخرت را مي خواهيد،
بدانيد كه خدا براي نيكوكاران از شما اجري عظيم تهيه ديده است!
- اي زنان پيامبر !
هر يك از شما گناه كبيرة آشكاري را انجام دهد،
عذابش دو چندان خواهد بود،
و اين بر خدا آسان است!
و هر يك از شما براي خدا و رسولش مطيع شود،
و عمل صالح انجام دهد،
اجر او نيز دوچندان داده مي شود،

***** صفحه 40 *****
و ما برايش رزقي آبرومند, فراهم كرده ايم ...!  "
     اين آيات مربوط است به همسران رسول خدا"ص" كه دستور مي دهد:
    اولاً- به ايشان تذكر دهد كه از دنيا و زينت آن جز عفت و رزق كفاف بهره اي ندارند، البته اين در صورتي است كه بخواهند همسر او باشند، و گر نه مانند ساير مردمند.
    سپس- ايشان را خطاب مي كند كه متوجه باشند در چه موقفي دشوار قرار گرفته اند، و به خاطر افتخاري كه نصيبشان شده، چه شدايدي را بايد تحمل كنند!  پس اگر از خدا بترسند خداوند اجر دو چندانشان مي دهد، و اگر هم عمل زشتي مرتكب شوند، عذابشان نزد خدا دو چندان خواهد بود!
    آنگاه ايشان را امر مي كند به عفت، و اينكه ملازم خانة خود باشند، و چون ساير زنان خود را به نامحرم نشان ندهند، و نماز بگذارند و زكات دهند، و از آنچه در خانه هايشان نازل و تلاوت مي شود، از آيات قرآني و حكمت آسماني، ياد كنند، و در آخر، عموم صالحان، چه از مردان و چه از زنان را وعدة مغفرت و اجر عظيم مي دهد.
    امتياز همسران پيامبر،  و شرايط رفتار و گفتار آنها
     خداي تعالي مي فرمايد:
- " اي زنان پيامبر!
شما مثل احدي از ساير زنان نيستيد،
البته اگر تقوي پيشه سازيد!
پس در صحبت كردن دلربائي مكنيد كه بيمار دل به طمع افتد!
و سخن نيكو گوئيد!
و در خانه هاي خود بنشينيد!
و چون زنان جاهليت اوليه خود نمائي مكنيد!
و نماز را بپا داريد،
و زكات را بدهيد!
و خدا و رسولش را اطاعت كنيد!
خدا مي خواهد كه پليدي را از شما اهل بيت ببرد،
و شما را تطهير كند!
و آنچه در خانه هاي شما از آيات خدا و حكمت كه تلاوت مي شود،
به ياد آريد!
كه خدا همواره داراي لطف بوده، و با خبر است ! "

/ 8