***** صفحه 1 *****
تفسير موضوعي الميزان
-----------------------------------------------------------------
ويرايش 77 کتاب جيبي از معارف قرآن در الميزان
کتاب هفتاد و سوم: گفتارهاي علامه طباطبائي در روش مالي اسلام
تأليف: سيد مهدي امين
(تجديد نظر: 1394)
***** صفحه 2 *****
بسم الله الرحمن الرحيم
بسيار مى شود كه مردم، عملى را كه مى كنند و يا مى خواهند آغاز آن كنند، عمل خود را با نام عزيزى و يا بزرگى آغاز مى كنند، تا به اين وسيله مبارك و پر اثر شود و نيز آبرويى و احترامى به خود بگيرد و يا حداقل باعث شود كه هر وقت نام آن عمل و يا يـاد آن بـه ميـان مى آيـد، به ياد آن عـزيز نيـز بيـفتنـد.
اين معنا در كلام خداى تعالى نيز جريان يافته، خداى تعالى كلام خود را به نام خود كه عزيزترين نام است آغاز كرده، تا آن چه كه در كلامش هست نشان او را داشته باشد و مرتبط با نام او باشد و نيز ادبى باشد تا بندگان خود را به آن ادب مؤدب كند و بياموزد تا در اعمال و افعال و گفتارهايش اين ادب را رعايت و آن را با نام وى آغاز نموده، نشان وى را بدان بزند، تا عملش خدايى شده، صفات اعمال خدا را داشته باشد و مقصود اصلى از آن اعمال، خدا و رضاى او باشد و در نتيجه باطل و هالك و ناقص و ناتمام نماند، چون به نام خدايى آغاز شده كه هلاك و بطلان در او راه ندارد(1) ... و
" من به نام خدا آغاز مى كنم! "
1- الـميزان ج 1، ص 26.
***** صفحه 3 *****
فهرست مطالب:
موضـوع
بخش اول: گفتارهاي علامه طباطبائي درباره روش مالي اسلام
پيش گفتار
فصل اول : زيربناي قرآني روش مالي اسلام
همه اموال به همه مردم تعلق دارد!
فصل دوم: نظام مالي اسلام
مقدمه تفسيري بر : نظام مالي اسلام
نظام مالي اسلام و گفتار در يك حقيقت قرآنى
در نظام مالى اسلام چه روشى پيشنهاد شده؟
فصل سوم: اصل مالکيت در اسلام
مقدمه تفسيري بر: اصل مالکيت در اسلام
بحثى علمى و اجتماعى درباره: اصل مالکيت
فصل چهارم: انفاق و تعديل ثروت در اسلام
مقدمه تفسيري درباره: دستور انفاق در اسلام
گفتاري در انفاق (ابزار تعديل ثروت در اسلام)
فصل پنجم: مبارزه اسلام با ربا و رباخواري
مقدمه تفسيري درباره: ربا (آفت مالي جامعه)
بحث علمى درباره ربا
بحث علمى ديگر درباره ربا
گفتارى در معناى كنز ( گنج اندوزي)
فصل ششم: زکات و صدقات
مقدمه تفسيري درموضوع: زكات و ساير صدقات
گفتاري پيرامون زکات و ساير صدقات
فصل هفتم: رزق رساني خدا
گفتاري درباره رزق رساني خدا
رزق از نظر قرآن به چه معنا است ؟
***** صفحه 4 *****
مقدمه مـؤلـف:
اِنَّــهُ لَقُـرْآنٌ كَـــريــمٌ " اين قـــــــــرآنـى اســت كــريـــــــــــم! "
فـى كِتــابٍ مَكْنُـــــونٍ " در كتــــــــابـــــــى مكنـــــــــــــــــــــــون! "
لا يَمَسُّــهُ اِلاَّ الْمُطَهَّـــروُنَ " كه جز دست پــاكــان و فهـم خاصان بدان نرسد! "
(77 ـ 79/ واقعه)
اين كتاب به منزله يك "كتاب مرجع" يا فرهنگ معارف قرآن است
كه از "تفسير الميزان" انتخـاب و تلخيـص و بر حسب موضوع، طبقه بندى شده است.
در يک " طبقه بندي کلي" از موضوعات قرآن كريم در تفسير الميزان قريب 77 عنوان انتخاب شد که هر يك يا چند موضوع، عنواني براى تهيه يك كتاب در نظر گرفته شد. هر كتاب در داخل خود به چندين فصل يا عنوان فرعى تقسيم گرديد. هرفصل نيز به سرفصل هايى تقسيم شد. در اين سرفصل ها، آيات و مفاهيم قرآنى از متن تفسيـر الميــزان انتخــاب و پس از تلخيص، به روال منطقى طبقه بندى و درج گرديد، به طورى كه خواننده جوان و محقق ما با مطالعه اين مطالب كوتاه وارد جهان شگفت انگيز آيات و معارف قرآن عظيم گردد.
تعدادي از اين مجلدات هم گفتارهاي مربوط به همين موضوعات و همچنين تحقيقاتي است که علامه طباطبائي رضوان الله عليه درباره اهداف آيات و سوره هاي قرآن کريم به عمل آورده است. آخرين مجلد منتخبي خلاصه از 21 جلد قبلي است.
در نظر گرفته شد اين مجلدات بر اساس سليقه خوانندگان در شکل ها و قطع هاي مختلف آماده شود. در قطع وزيري تعداد اين مجلدات به 22 رسيد. در قطع جيبي نيز چند بخش از هر کتاب اصلي، عنوان يک کتاب در نظر گرفته شد و در نتيجه به 77 جلد رسيد.
کتاب حاضر يکي از 77 جلد جيبي است که براي احتراز از تکرار، مقدمه ها و فهرست عناوين موجود در کتاب اصلي، در آن تکرار نشده است.
... و همه توفيقاتي که از جانب حق تعالي براي تأليف اين کتاب به بنده خود داده شده، ثواب و توشه راهي است که روح پاک و مقدس علامه طباطبائي بزرگوار به امت اسلام در سراسر جهان پخش کرده است. روحش با فاتحه اي از صميم دل همه مان شاد باد!
و نيز... همسر مهربانم که در آخر اين سالها روحش به مهماني خدا رفت، سال هاي طولاني يار راه متحمل من بود... سائل فاتحه و ياسين است!
سيد مهدي ( حبيبي) امين
***** صفحه 5 *****
بخش اول : گفتارهاي علامه طباطبائي در باره روش مالي اسلام
***** صفحه 6 *****
پيش گفتار
کساني که با الميزان الفت دارند، مي دانند که علامه بزرگوار علاوه بر آن که در متن تفسير آيات قرآن کريم مباحثي مفصل براي روشن شدن مطالب دارد، به طور جداگانه نيز در پايان تفسير برخي از آيات، گفتارهاي فلسفي، علمي، اخلاقي، اجتماعي، قرآني و... بيان فرموده که خود منابع عظيمي از دانش و معارف اسلامي هستند.
اين گفتارها تحت 15 عنوان در 4 جلد بر اساس موضوع آيات طبقه بندي شد (جلدهاي 17 و 18 و 19 و20 معارف قرآن در الميزان،) و به منظور ارتباط گفتارها با آيات مورد نظر، در برخي از آنها، مختصري از تفسير آيات تحت عنــوان " مقدمه تفسيري بر موضوع، " اضافه گرديد. گفتارها و مباحثي که در مجلدات قبلي خلاصه و بطور پراکنده آمده بود در اينجا بطور مفصل و متمرکز تکرار شد.
در هر موضوع، آنجا که در متن تفسير براي روشن شدن مطلب، بحث قابل توجهي به عمل آمده، ولي عنوان گفتار جداگانه به آن داده نشده، در اين مجموعه گنجانده شد. در انتخاب ها نيز، اصل اختصار رعايت گرديد.
***** صفحه 7 *****
فصل اول: زيربناي قرآني روش مالي اسلام
همه اموال به همه مردم تعلق دارد!
" وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً !"
" اموالى كه خدا قوام زندگانى شما را به آن مقرر داشته به تصرف سفيهان مدهيد و از مالشان (بقدر لزوم) نفقه و لباس به آنها دهيد (و براى آن كه از آنها آزار نبينيد) با گفتار خوش آنان را خرسند كنيد!" (5/ نساء)
مجموع اموال و ثروتى كه در روى كره زمين و زير آن و بالاخره در دنيا وجود دارد متعلق به عموم ساكنان اين كره است و اگر بعضى از اين اموال مختص به بعضى از ساكنان زمين و بعضى ديگر متعلق به بعضى ديگر مى باشد، از باب اصلاح وضع عمومى بشر است كه مبتنى است بر اصل مالكيت و اختصاص و چون چنين است لازم است مردم اين حقيقت را تحقق دهند و بدانند كه عموم بشر جامعه اى واحدند كه تمامى اموال دنيا متعلق به اين جامعه است و بر تك تك افراد بشر واجب است اين مال را حفظ نموده و از هدر رفتن آن جلوگيرى كنند ، پس (همچنان که در آيه بالا آمده) نبايد به افراد سفيه اجازه دهند كه مال را اسراف و ريخت و پاش نمايند، خود افراد عاقل اداره امور سفيهان را مانند اطفال صغير و ديوانه به عهده بگيرند .
در آيه شريفه دلالتى است بر حكم عمومى كه متوجه جامعه اسلامى است و آن حكم اين است كه جامعه براى خود شخصيتى واحد دارد كه اين شخصيت واحده مالك تمامى اموال روى زمين است و خداى تعالى زندگى اين شخصيت واحده را بوسيله اين اموال تامين كرده و آن را رزق وى ساخته است ، پس بر اين شخصيت لازم است كه امر آن مال را اداره نموده ، در معرض رشد و ترقيش قرار دهد و كارى كند كه روز به روز زيادتر شود تا به همه و تك تك افراد وافى باشد و به همين منظور بايد در ارتزاق با مال حد وسط
***** صفحه 8 *****
اقتصاد را پيش گيرد و آن را از ضايع شدن و فساد حفظ كند .
و يكى از فروع اين اصل اين است كه اوليا و سرپرستان جوامع بشرى بايد امور افراد سفيه را خود به دست بگيرند و اموال آنان را به دست خودشان ندهند كه آن را در غير موردش مصرف كنند بلكه بر آن سرپرستان لازم است اموال آنان را زير نظر گرفته و به اصلاح آن بپردازند و با در جريان انداختن آن در كسب و تجارت و هر وسيله بهره ورى ديگر ، بيشترش كنند و خود صاحبان مال را كه دچار سفاهتند از منافع و در آمد مال( و نه از اصل مال) حقوق روزمره بدهند تا در نتيجه اصل مال از بين نرود و كار صاحب مال به تدريج به مسكنت و تهى دستى و بدبختى نيانجامد .
و بعيد نيست از آيه شريفه، ولايت ولى، نسبت به كليه امور محجورين استفاده شود، به اين معنا كه بفهماند: خدا راضى نيست امور افراد سفيه و ديوانه و هر محجور ديگر با ساير مردم فرق داشته باشد بلكه بر جامعه اسلامى است كه امور آنان را به عهده بگيرد، حال اگر از طبقات اوليا از قبيل پدر و يا جد كسى موجود باشد او بايد بر امور محجور عليه سرپرستى و مباشرت كند و اگر كسى از آنان نبود حكومت شرعيه اسلامى بايد اين كار را انجام دهد( و كسى را به عنوان ولايت بر امور محجور عليه بگمارد،) و اگر حكومت مسلمين شرعى نبود و طاغوت بر آنان حكومت كرد ، بايد مؤمنين به انجام اين كار دست يازند .
اين مساله كه " مالك حقيقى خداى تعالى است!" حقيقتى است قرآنى ، كه بسيارى از احكام و قوانين مهم اسلامى مبتنى بر آن مى باشد و در حقيقت نسبت به قسمت عمده اى از احكام اسلام ، جنبه زير بنا را دارد ، خداى تعالى اموال را وسيله معاش و مايه قوام و بقاى جامعه انسانى قرار داده و براى شخصى معين وقف نكرده است ، تا تغيير و تبديل نپذيرد و نيز به كسى نبخشيده ، تا نتواند با قوانين دينيش دايره تصرفات آن شخص را محدود كند ، ليكن به خاطر مصالحى كه ايجاب مى كرده، اجازه داده تا اين نعمتى را كه به مجموع بشر ارزانى داشته ، طبق مناسباتى چون وراثت ، حيازت ، تجارت و ... ( كه خودش تشريع كرده،) به اشخاصى اختصاص پيدا كند ، اما به شرط اينكه تصرف كننده داراى عقل و بلوغ و شرايطى ديگر از اين قبيل بوده باشد .
پس حاصل كلام اين شد كه آن اصل ثابت كه همواره بايد رعايت شده و فروعش به وسيله آن اندازه گيرى شود ، اين است كه اموال موجود در دنيا ، مال همه است و تنها به خاطر مصالح خاصه( كه سود آن نيز عايد همه مى شود ، تا جائى كه مزاحم حق جميع نباشد،) بعضى از آن مال به بعضى از افراد جامعه اختصاص مى يابد و اما در جائى كه مالكيت فردى و خصوصى به بعضى از آن مال ، مزاحم با حق جمع باشد و حقوق جمع را ضايع سازد ، بدون ترديد رعايت مصلحت جمع مقدم بر رعايت مصلحت فرد خواهد بود .
و بسيارى از فروعات مهم ، از آن جمله : احكام مربوط به انفاق و قسمت عمده اى از احكام معاملات و ... بر اين اصل اساسى مبتنى است، خداى عز و جل اين اصل اصيل
***** صفحه 9 *****
را در مواردى از كتابش تاييد نموده است ، از آن جمله فرموده:
" خلق لكم ما فى الارض جميعا!"(29/بقره)
و ما مقدارى از مطالب مربوط به اين موضوع را در بحثى كه پيرامون آيات انفاق در سوره بقره داشتيم در الميزان بررسى نموديم براى توضيح بيشتر بدانجا مراجعه شود .
الميزان ج : 4 ص : 271
***** صفحه 10 *****
فصل دوم: نظام مالي اسلام
مقدمه تفسيري بر :
نظام مالي اسلام
" وَ لا تَتَمَنَّوْا مَا فَضلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضكُمْ عَلى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكتَسبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ ممَّا اكْتَسبنَ وَ سئَلُوا اللَّهَ مِن فَضلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكلّ شىْ ءٍ عَلِيماً !"
" نسبت به آنچه شما نداريد و خدا به ديگران مرحمت فرموده تمنا مكنيد - و نگوييد ايكاش من نيز مثل فلان شخص فلان نعمت را مى داشتم! زيرا اين خدا است كه به مقتضاى حكمتش بعضى را بر بعضى برترى داده، هر كسى چه مرد و چه زن بهرمنديش از كار و كسبى است كه دارد! اگر درخواستى داريد از خدا بخواهيد، فضل او را بخواهيد، كه او به همه چيز دانا است!" (32/نساء)
از ظاهر آيه بر مى آيد كه مى خواهد از آرزويى خاص نهى كند و آن آرزوى داشتن برتريهايى است كه در بين مردم ثابت است ، برتريهايى كه ناشى مى شود از تفاوت هايى كه بين اصناف انسانها است ، بعضى از صنف مردانند و به همين خاطر برتريهايى دارند، بعضى از صنف زنانند آنها نيز به ملاك زن بودن يك برتريهاى ديگرى دارند ، مى خواهد بفرمايد سزاوار است از دل بستن و اظهار علاقه به كسى كه فضلى دارد صرفنظر كنيد ، به خدا علاقه بورزيد و از او درخواست فضل كنيد .
با اين بيان گفت كه مراد از فضل و برترى همانطور كه گفتيم برتريهايى است كه خدا به هر يك از دو طايفه مرد و زن داده ، احكامى در خصوص مردان تشريع كرده و احكامى ديگر در خصوص زنان( آن مى گويد اى كاش من زن بودم اين مى گويد اى كاش من مرد بودم!) چون هر يك از اين دو طايفه احكامى بنفع خود دارد ، مثلا سهم الارث مرد بيشتر از سهم الارث زن است و اين براى مردان مزيتى است و در عوض زنان مزيتى ديگر بر مردان دارند و آن اين است كه خرجشان به عهده خودشان نيست بلكه به عهده مردان است، علاوه بر اين كه در ازدواج مردان بايد پول و مهريه بدهند و زنان مهريه می