اعمال حج
با رسيدن روز نهم ذى حجة مراسم حج آغاز شد. حضرت به موقف عرفات و سپس به مشعر رفتند، و روز دهم در مِنى قربانى و رمى جمرات و ساير اعمال را انجام دادند.
سپس طواف و سعى و بعد از آن اعمال ديگر حج را به ترتيب به انجام رساندند، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن را براى مردم بيان فرمودند. بدينسان تا پايان روز دوازهم ذى حجة اعمال سه روزه ى حج پايان يافت.
تحويل ميراث انبياء به صاحب ولايت
[ بحارالانوار: ج 28 ص 96، ج 37 ص 202، ج 40 ص 216. ]
پس از پايان مراسم حج دستور الهى بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چنين نازل شد:
نبوت تو به پايان رسيده و روزگارت كامل شده است. اسم اعظم و آثار علم و ميراث انبياء را به على بن ابى طالب بسپار كه او اولين مؤمن است. من زمين را بدون عالمى كه اطاعت من و ولايتم با او شناخته شود و حجت بعد از پيامبرم باشد رها نخواهم كرد''.
يادگارهاى انبياء عليهم السلام صُحُف آدم و نوح و ابراهيم عليهم السلام و تورات و انجيل و عصاى موسى عليه السلام و انگشتر سليمان عليه السلام و ساير ميراثهاى ارجمندى است كه فقط در دست حجج الهى است، و نزد انبياى گذشته و اوصياى ايشان دست به دست گشته تا آن روز كه خاتم انبياء صلى اللَّه عليه و آله حافظ آن بود، و اينك بايد به اوصياى آن حضرت انتقال مى يافت.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، اميرالمؤمنين عليه السلام را فراخواند و مجلس خصوصى تشكيل دادند و ودايع الهى را به آن حضرت تحويل داد، و بدينسان ميراث ششهزار ساله ى انبياء عليهم السلام به اميرالمؤمنين عليه السلام سپرده شد. اين ودايع از اميرالمؤمنين عليه السلام به امامان بعد منتقل شده تاكنون كه در دست مبارك آخرين حجت پروردگار حضرت بقية اللَّه الاعظم عليه السلام است.
سلام به عنوان ''اميرالمؤمنين''
[ بحارالأنوار: ج 37 ص 111 و 120. عوالم: ج 15:3 ص 39. كتاب سليم: ص 730. ]پيش از حركت به سوى غدير، در مكه جبرئيل لقب ''اميرالمؤمنين'' را بعنوان اختصاص آن به على بن ابى طالب عليه السلام از جانب الهى آورد، اگر چه اين لقب قبلاً نيز براى آن حضرت تعيين شده بود.
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دستور دادند تا بزرگان اصحاب جمع شوند و طى مراسم خاصى نزد على عليه السلام بروند و بعنوان ''اميرالمؤمنين'' بر او سلام كنند و ''السلام عليك يا اميرالمؤمنين'' بگويند، و بدينوسيله در زمان حيات خود، از آنان اقرار بر امير بودن على عليه السلام گرفت.
در اينجا ابوبكر و عمر بعنوان اعتراض به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گفتند: آيا اين حقى از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناك شد و فرمود: ''حقى از طرف خدا و رسولش است. خداوند اين دستور را به من داده است''.
اعلان عمومىِ حضور در غدير
[ بحارالأنوار: ج 21 ص 385، ج 37 ص 111 و 158. اثبات الهداة: ج 2 ص 136 ح 593. الغدير: ج 1 ص 10 و 268. ]با اينكه انتظار مى رفت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در اين اولين و آخرين سفر حج خود مدتى در مكه بمانند، ولى بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادىِ خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان كند:
فردا- روز چهاردهم ذى حجه- همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در ''غدير خم'' حاضر باشند و كسى جز معلولان نبايد باقى بماند.
انتخاب منطقه ى ''غدير'' به امر خاص الهى از چند جهت قابل ملاحظه بود:
يكى اينكه در راه بازگشت از مكه، كمى قبل محل افتراق كاروانها و تقاطع مسيرها در جحفه است.
دوم اينكه در آينده هاى اسلام كه كاروانهاى حج در راه رفت و برگشت از اين مسير عبور مى كنند با رسيدن به وادى غدير و نماز در مسجد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، تجديد خاطره و بيعتى با اين زيربناى اعتقادى خود مى نمايند و ياد آن در دلها احيا مى گردد.
سوم اينكه ''غدير'' محلى بسيار مناسب براى برنامه ى سه روزه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و ايراد خطبه براى آن جمعيت انبوه بود.
اينك پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پس از دورى ده ساله از وطن خود مكه- بدون آنكه مدتى اقامت كنند تا مسلمانان به ديدارش بيايند و مسائل خود را مطرح كنند- با پايان مراسم حج فوراً از مكه خارج شدند و مردم را نيز به خروج از مكه و حضور در ''غدير'' امر نمودند.
موقعيت جغرافيايى غدير خم
[ معجم ما استعجم: ج 2 ص 368 و 492 و 510. لسان العرب: ماده ى خمم و غدر. معجم البلدان: ج 2 ص 350 و 389، ج 3 ص 159، ج 4 ص 188، ج 6 ماده غدير. معجم معالم الحجاز: ج 1 ص 156. تاج العروس: ماده خمم، غدر. النهاية "ابن اثير": ماده خم. الروض المعطار: ص 156. وفاء الوفاء: ج 2 ص 298. صفة جزيرة العرب: ص 259. ]منطقه ى غدير خم بيابانى باز و وسيع در مسير سيلاب وادى جحفه بود. اين سيلاب از مشرق به مغرب جارى مى شد و پس از عبور از غدير به جحفه مى رسيد و سپس تا درياى سرخ ادامه پيدا مى كرد و سيلهاى ساليانه را به دريا مى ريخت.
در اين مسير آبگيرهايى طبيعى بوجود آمده بود كه پس از عبور سيل، آبهاى باقيمانده در آن جمع مى شدند و در طول سال بعنوان ذخاير آبى شناخته مى شدند و به آنها اصطلاحاً ''غدير'' مى گفتند.
در مناطق مختلف، غديرهاى زيادى در مسير سيلها وجود داشت كه با نامگذارى از يكديگر شناخته مى شدند. اين غدير هم براى شناخته شدن از غديرهاى ديگر بنام ''غدير خم'' نامگذارى شده بود.
كنار اين آبگير پنج درخت سرسبز و كهنسال از نوع ''سَمُر'' شبيه درخت چنار وجود داشت، كه درخت خاص صحراها است. اين پنج درخت با شاخ و برگ انبوه و قامت بلند، سايبانى خوب براى مسافران خسته ايجاد كرده بود.
لذا در آن شرايط، اين بيابان وسيع بعنوان بهترين مكان براى مراسم سه روزه ى غدير انتخاب شد، و جايگاه سخنرانى زير همان درختان در نظر گرفته شد كه هم مشرف بر بيابان و محل تجمع مخاطبين بود و هم سايبان مناسبى براى ايراد خطابه بنظر مى آمد.
سخنرانى غدير
ورود به منطقه غدير
[ بحارالأنوار: ج 21 ص 387، ج 37 ص 173 و 203 و 204، ج 98 ص 298. عوالم: ج 15:3 ص 50 و 60 و 75 و 79 و 80 و 301. الغدير: ج 1 ص 10 و 22. مدينة المعاجز: ص 128. الفصول المهمة: ص 24 و 25. ]روز پنجشنبه قافله ى عظيم غدير به حركت درآمد، و سيل جمعيت كه بيش از صد و بيست هزار نفر بودند بهمراه حضرت سفر پنج روزه تا غدير را آغاز كردند. حتى پنج هزار نفر از اهل مكه و دوازده هزار نفر از اهل يمن- در جهت مخالف مسير ديار خود- براى درك مراسم غدير همراه حضرت آمدند.
طبق فرمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كسى از حاجيان در مكه باقى نماند و همه به قصد حضور در بزرگترين همايش تاريخى اسلام عازم ميعادگاه غدير شدند. كاروان از همان مسيرى كه از مدينه تا مكه آمده بودند بازمى گشتند.
پس از خروج از مكه ابتدا به ''سَيْرَف'' رسيدند و از آنجا تا ''مَرّ الظهران'' آمدند. آبادى بعدى ''عُسفان'' بود و از آنجا به ''قُدَيْد'' رسيدند. اينك به جحفه نزديك مى شدند كه ''غدير'' كنار آن بود.
نزديك ظهر روز دوشنبه هيجدهم ذى حجه، همينكه به منطقه ى ''غدير خم'' رسيدند، حضرت مسير حركت خود را به طرف راست جاده و به سمت غدير تغيير دادند و فرمودند:
اَيُّهَا النَّاسُ، أجيبُوا داعِيَ اللَّهِ، اَنَا رَسُولُ اللَّهِ.
اى مردم، دعوت كننده ى خدا را اجابت كنيد كه من پيام آور خدايم.
اين كنايه از آن بود كه هنگام ابلاغ پيام مهمى فرا رسيده است. لذا فرمان دادند تا منادى ندا كند: ''همه ى مردم متوقف شوند، و آنانكه پيش رفته اند بازگردند، و آنانكه پشت سر هستند توقف كنند''، تا آهسته آهسته همه ى جمعيت در محل از پيش تعيين شده جمع گردند.
همچنين دستور دادند: كسى زير درختان كهنسالى كه در آنجا بود نرود و آن مكان براى برپايى جايگاه سخنرانى خالى بماند.
پس از اين دستور، همه ى مَرْكبها متوقف شدند، و كسانى كه پيشتر رفته بودند بازگشتند، و همه ى مردم در منطقه ى غدير پياده شدند، و هر يك براى خود جايى پيدا كردند و براى توقف سه روزه خيمه زدند، و كم كم آرام گرفتند.
اينك صحرا براى اولين بار شاهد تجمع عظيم بشرى بود. وجود مقدس پنج نور پاك، پيامبر و اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين عليهم السلام عظمت اين اجتماع بزرگ را چندين برابر مى كرد.
تركيب مختلفى مردان و زنان، از اقوام و قبايل و شهرهاى مختلف، با درجات متفاوتى از ايمان در برابر منبر پيامبرشان زانو زده بودند، كه اين نيز نقطه ى جالب توجه ديگرى از اين همايش با شكوه بود.
شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين بحدى ناراحت كننده بود كه مردم و حتى خود حضرت گوشه اى از لباس خود را به سر انداخته و گوشه اى از آن را زير پاى خود قرار داده بودند، و عده اى از شدت گرما عباى خود را به پايشان پيچيده بودند!
آماده سازى جايگاه سخنرانى و منبر
[ بحارالأنوار: ج 21 ص 387، ج 37 ص 173 و 203 و 204، ج 98 ص 298. عوالم: ج 15:3 ص 50 و 60 و 75 و 79 و 80 و 301. ]از سوى ديگر، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چهار نفر از اصحاب خاص خود يعنى مقداد و سلمان و ابوذر و عمار را فراخواندند و به آنان دستور دادند تا به محل درختان كهنسال - كه در يك رديف كنار هم بودند- بروند و آنجا را آماده كنند.
آنها خارهاى زير درختان را كندند و سنگهاى ناهموار را جمع كردند و آنجا را جارو زدند و آب پاشيدند. سپس شاخه هاى پايين آمده ى درختان را كه تا نزديكى زمين آمده بود قطع كردند.
بعد از آن در فاصله ى بين دو درخت، روى شاخه ها پارچه اى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد، و آن محل براى برنامه ى سه روزه اى كه حضرت در نظر داشتند كاملاً مساعد شود.
سپس در زير سايبان، سنگها را روى هم چيدند و از رواندازهاى شتران و ساير مركبها هم كمك گرفتند، و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند و روى آن پارچه اى انداختند. منبر را طورى بر پا كردند كه نسبت به جمعيت در وسط قرار بگيرد و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشد تا صداى حضرت به همه برسد و همه او را ببينند.
با توجه به كثرت جمعيت، ربيعه را كه صداى بلندى داشت انتخاب كردند تا كلام حضرت را براى افرادى كه دورتر قرار داشتند تكرار كند تا مطالب را بهتر بشنوند.
پيامبر و اميرالمؤمنين بر فراز منبر
[ بحارالأنوار: ج 21 ص 387، ج 37 ص 209. عوالم: ج 15:3 ص 44 و 97 و 301. اثبات الهداة: ج 2 ص 267 ح 387 و 391. احقاق الحق: ج 21 ص 53 و 57. ]مقارن ظهر، انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. مردم از خيمه ها بيرون آمدند و مقابل منبر جمع شدند و صفهاى نماز را منظم كردند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نيز از خيمه ى خود بيرون آمدند و در جايگاه نماز قرار گرفتند، و نماز جماعت را اقامه فرمودند.
بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از منبر غدير بالا رفتند، و بر فراز آن ايستادند. سپس اميرالمؤمنين عليه السلام را فراخواندند، تا بر فراز منبر در سمت راستش بايستد. قبل از شروع خطبه، اميرالمؤمنين عليه السلام بر فراز منبر يك پله پائين تر در طرف راست حضرت ايستادند و دست پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر شانه ى آن حضرت بود.
سپس آن حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را بخوبى مى ديدند.
پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه ى رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند.
با در نظر گرفتن اين شكل خاص سخنرانى، كه دو نفر بر فراز منبر ايستاده اند، و بيش از صد و بيست هزار بيننده، آن مُبلِّغ اعظم را مى نگرند؛ به استقبالِ سخنانِ حضرت خواهيم رفت.
دقت در اين نكته لازم به نظر مى رسد كه اجتماع 120000 نفر براى يك سخنرانى و در مقابل يك خطيب كه همه بتوانند او را ببينند، در دنياى امروز هم مسئله ى غيرعادى است؛ تا چه رسد به عصر بعثت كه در گذشته ى ششهزار ساله ى انبيا تا آن روز هرگز چنين مجلس عظيمى براى سخنرانى تشكيل نشده بود.
سخنرانى پيامبر
[ ''روضة الواعظين'': ج 1 ص 89. ''الاحتجاج'': ج 1 ص 66. ''اليقين'': ص 343 باب 127. ''نزهة الكرام'': ج 1 ص 186. ''العُدَد القويّة'': ص 169. ''التحصين'': ص 578 باب 29 از قسم دوم. ''الصراط المستقيم'': ج 1 ص 301، به نقل از كتاب ''الولاية'' تأليف مورخ طبرى. ''نهج الايمان'': ص 92، به نقل از كتاب ''الولاية'' تأليف مورخ طبرى. بحارالانوار: ج 37 ص 201 تا 207. اثبات الهداة: ج 2 ص 114، ج 3 ص 558. ]سخنرانى تاريخى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در غدير كه حدود يك ساعت طول كشيد، در يازده بخش قابل ترسيم است:
بنده خدا و تسليم اويم
حضرت در اولين بخش سخن، به حمد و ثناى الهى پرداختند و صفات قدرت و رحمت حق تعالى را ذكر نمودند، و بعد از آن به بندگى خود در مقابل ذات الهى شهادت دادند و فرمودند:
به او و ملائكه اش و كتابهايش و پيامبرانش ايمان مى آورم. دستور او را گوش مى دهم و اطاعت مى نمايم و به آنچه او را راضى مى كند مبادرت مى ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مى شوم.
يا ايها الرسول بَلِّغ
در بخش دوم، سخن را متوجه مطلب اصلى نمودند و تصريح كردند كه بايد فرمان مهمى درباره ى على بن ابى طالب ابلاغ كنم، و اگر اين پيام را نرسانم رسالت الهى را نرسانده ام و ترس از عذاب او دارم. همچنين تصريح كردند كه خداوند به من چنين وحى كرده است:
يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ: [ سوره ى مائده: آيه ى 67. ] اى پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده- درباره ى على، يعنى خلافت على بن ابى طالب- و اگر انجام ندهى رسالت او را نرسانده اى، و خداوند تو را از مردم حفظ مى كند.
سپس امر مؤكد پروردگار درباره ى اعلام ولايت را با صراحت تمام مطرح كردند و فرمودند: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم- كه او سلام است- مرا مأمور كرد كه در اين محل اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه على بن ابى طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است.
خداوند در اين مورد آيه اى از كتابش بر من نازل كرده است: ''اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ''، [ سوره ى مائده: آيه ى 55. ] ''صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كسانى كه ايمان آورده و نماز را بپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند''. و على بن ابى طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عزوجل را قصد مى كند. خداوند از من راضى نمى شود مگر آنچه در حق على بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.