ضرورت و اهميّت تشكيل خانواده. - خانواده در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خانواده در قرآن - نسخه متنی

احمد بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ضرورت و اهميّت تشكيل خانواده.

اگر لازم باشد كه انسان، براي رسيدن به كمال از يك نردبان چند پله اي صعود كند، به طور حتم اولين پله اين نردبان تشكيل خانواده است.

در محيط خانواده اي كه براساس معيارهاي اسلامي تشكيل شده باشد، آرامش و آسايش جسم و جان انسان تأمين مي گردد و در صفا و صميميت و همفكري و همدردي و هماهنگي آن، زنگارهاي پريشاني و خستگي هاي عصبي و جسمي زدوده مي شود و دو انسان مي توانند با تعاون و تعاضد و يكي شدن، نيرومند تر و مستحكم تر شوند.

انسان نياز دارد كه خود را از تهاجم شهوات و آلودگي ها و هرزگي ها حفظ كند و براي رفع نياز جنسي به انحراف و فساد كشانده نشود و عمري را با پاكدامني و عفت سپري سازد.

زن و مرد طوري آفريده شده اند كه بايد در حوزه جذب و انجذاب يكديگر قرار گيرند و عميقاً مجذوب يكديگر شوند و تمام عمر را در كنار هم بگذرانند و هيچ عاملي نتواند آنها را از يكديگر جدا گرداند.

سعادت زن و مرد، در اين است كه از سنت هاي آفرينش خارج نشوند و تحت تأثير جذبه هاي سطحي و زودگذر قرار نگيرند و در پي آن گونه جاذبه اي باشند كه تمام وجود آنها را به يكديگر پيوند دهد و آنها را در اعماق جان و دل، متحد سازد.

زن و مرد، طالب اين هستند كه با مشاهده ثمره وجود خويش، خود را بر مسند پر افتخار مادري و پدري بنگرند و مسؤوليت تربيت انسان هايي صالح و ارزشمند را بر عهده گيرند و از اين رهگذر، به وجود خويشتن، امتداد بخشند.

فرزند، جلوه وحدت پدر و مادر است. زن و مرد بايد بدانند كه با ازدواج، داراي روح واحدي شده اند در دو پيكر! درست است كه ژن هاي والدين، بعضي به صورت (بارز) اثر خود را بيشتر نشان مي دهند و بعضي به صورت (مكتوم) اثر خود را كمتر، ولي به هر حال، فرزند، آميزه اي است كه پاره تن هر دوي آنهاست و زمينه هاي وجودي آنها را در خود ذخيره دارد و از هيچ يك جدا نيست.

عاشقان دلداده اي كه در ادبيات نظم و نثر ما جايي براي خود باز كرده اند، از اين جهت روشنگري هاي بسيار كرده اند؛ به عنوان نمونه، مجنون مي گويد:.

من كيم ليلي و ليلي كيست من هر دو يك روحيم، اندر دو بدن!. ظاهراً اينها را ديوانه مي نامند، اما فرق است ميان ديوانه عشق و ديوانه هاي ديگر!.

لاف خرد مزن بر ديوانه اي حكيم ديوانگان وادي عشقند موشكاف. چنين جاذبه عميقي است كه نه تنها زن و شوهر را در فراز و نشيب زندگي و حوادث و مصايب، از خطر طلاق و جدايي و متاركه، حفظ مي كند، بلكه همواره بر استحكام رشته وحدت آنها مي افزايد و اگر روزي به مقتضاي سنت غير قابل تغيير آفرينش، دست اجل ميان جسم آنها جدايي افكند، باز پيوند روحي آنها استوار مي ماند و در نتيجه، مسؤوليت هاي مشترك را ديگري (يك تنه) بر عهده مي گيرد و اين جاست كه فرزندان از يتيمى، چندان لطمه اي نمي بينند و آن گونه كه بايد و شايد، از رشد و تعليم و تربيت، برخوردار مي شوند.

سيّد رضي كه يكي از علما و ادباي بزرگ و گردآورنده سخنان مولا در نهج البلاغه است، در سنين كودكي يتيم شد، اما مادر، چنان در تعليم و تربيت او و برادرِ بزرگوارش سيد مرتضي همت گماشت كه هر دو سرآمد علماي عصر خود شدند و به همين جهت در رثاي وي گفت:.

اگر همه مادرها مانند تو نيكوكار بودند، كودكان از وجود پدر، بي نياز مي شدند. (1).

حضرت سيد الشهدا(ع) كه امام و رهبر مسلمين و براي همه انسانها الگوست، از پديده طبيعىِ دلبستگىِ خانوادگي كه نشاني از كمال انسانيت و انسانيت كامل است، اين گونه سخن مي گويد:.

سوگند كه من خانه اي را دوست دارم كه دخترم سكينه و همسرم رباب در آن باشند آنها را دوست مي دارم و مال خود را به خاطر آنها بذل مي كنم و كسي را نرسد كه مرا عتاب و ملامت كند. (2).

همه اينها از نيازمندي هاي انسان است و بدون ترديد، اگر اين نيازمندي ها برآورده نشود، انسان، سعادتمند نمي شود.

اگر كسي براساس معيارهاي اسلامى، اين نيازهاي خود را رفع كند، در راه رسيدن به كمال، گام عمده و مهمي برداشته است. بدون رفع اين نيازها، دينداري نيز مشكل است.

بي شك، انسان كامل كسي است كه خود را زير پوشش دين خدا قرار دهد و در ترك و فعل خويش، تابع دستورات دين باشد؛ يعني ترك كند آنچه را دين نخواسته و انجام دهد آنچه را دين خواسته است.

پيامبر گرامي اسلامْ با توجه به اهميت نقش خانواده در دينداري انسان فرمود:.

مَنْ تَزوَّجَ أحْرَزَ نِصْفَ دينِهِ فَلْيَتَّقِ اللّهَ فىِ النِصْفِ الباقى؛ (3).

هر كس ازدواج كند، نصف دين خود را حفظ كرده است، بايد در مورد نصف باقى، تقواىِ الهي پيشه كند.

دختران و پسران جواني كه مي خواهند پاك بمانند و از راه و رسم دينداري خارج نشوند، سعي مي كنند با گريز از تشريفات و بهانه هاي پوچ و براساس معيارهاي اسلامى، بنيان خانواده را - كه بنياني است محكم و غيرقابل انهدام - به وجود آورند.

رهبر عالي قدر اسلامْ فرمود:.

ما بُنِىَ بِناء فِى الإسْلامِ أحَبُّ إلي اللّهِ تَعالي مِنَ التَزْويجِ؛ (4).

در اسلام هيچ بنياني پيش خدا محبوب تر از بنيان ازدواج نيست.

ازدواج بنيان محبت و عشق است و اگر تابع معيارهاي اسلامي باشد، هرگز سست و متلاشي نمي شود. به گفته شاعر:.

خلل پذير بود هر بنا كه مي بيني. مگر بناي محبت كه خالي از خلل است. عزب بودن، براي انسان يك نقص و ازدواج يك كمال است. مگر جز اين است كه به واسطه ازدواج بسياري از جنبه هاي انساني متجلي مي شود و دينداري آسان مي گردد مگر نه اين است كه زناشويي - از نظر اسلام - در پيشگاه خدا محبوب ترين كارهاست پس چگونه زناشويي كمال و عزوبت نقص نيست!.

از ديدگاه پيامبر گرامي اسلام، بدترين مردگان، آناني هستند كه با عزوبت بميرند و بيشتر آناني كه گرفتار كيفر دوزخ مي شوند، آناني هستند كه با عزوبت (بدون ازدواج) در اين دنيا زيسته اند. (بالعكس) دو ركعت نماز افرادي كه ازدواج كرده اند از نماز و روزه يك شبانه روز آنهايي كه با عزوبت زندگي مي كنند، بهتر است. (5).

پيامبر عالي قدر اسلام به كثرت افراد امت خويش مباهات مي كند و از پيروان خود مي خواهد كه ازدواج كنند و فرزنداني از خود به جاي گذارند. فرزند، تنها براي دنياي انسان مفيد نيست، بلكه در آخرت هم مفيد است. تا آن جا كه:.

جنين سقط شده، خشمگينانه بر در بهشت توقف مي كند و مي گويد: تا پدر و مادرم وارد نشوند، وارد نمي شوم. (6).

تنها چيزي كه به عنوان مانع بزرگ ازدواج، بر سر راه جوانان قرار دارد، نداشتن پول و درآمد است و بسيارند كه در برابر اين مانع، از بستن پيمان همسري خودداري مي كنند، ولي آلوده به گناه نيز نمي شوند؛ اما افرادي هم هستند كه نه تنها از آن فضيلت بزرگ محروم مي شوند، بلكه آلوده به رذايل هم مي گردند.

در اين جا بايد توجه داشته باشيم كه بسيارند جواناني كه به خاطر بالا بودن سطح توقعشان، قادر به ازدواج نيستند، اينها اگر از تشريفات و توقعات زايد و غير لازم چشم بپوشند، هيچ گونه مانعي بر سر راهشان نيست و مي توانند هر چه زودتر، تشكيل خانواده دهند و خود را از خطرات و مهالك تجرد و عزوبت برهانند و از مزاياي فراوان زندگي خانوادگي برخوردار گردند.

اما آن جا كه واقعاً مانع وجود دارد و به عللي جوان قادر به ازدواج نيست، وظيفه دارد كه پاكدامني خود را حفظ كند و به هيچ وجه دنبال آلودگي و هرزگي نرود.

در شرايط كنوني مسائلي در جامعه مطرح است كه موجب تأخير ازدواج مي شوند: جوان بايد درس بخواند و در يكي از رشته هاي فني و علمي به درجه تخصص برسد. بايد دو سالي از عمر خود را در ارتش بگذراند تا هم با فنون نظامي آشنا شود و هم در دفاع از ميهن خود سهمي داشته باشد.

اينها همه مانع ازدواجند، اگر جوان، ازدواج خود را به تأخير بيندازد، براي اين كه بتواند به اين اهداف و مقاصد خود دست بيابد و براي خدمت به اجتماع آماده تر شود، كاري است ارزنده و پسنديده.

براي دخترها نيز درس خواندن و آماده شدن براي خدمات اجتماعي امري ضروري و لازم است. جامعه، براي تعليم و تربيت و طبابت و پرستاري و بسياري از كارهاي ديگر به وجود آنها نياز مبرم دارد.

براي سالم ماندن محيط تحصيلي دخترها بهترين راه اين است كه كادر آموزشي و اداري مدارس را خود خانم ها تشكيل بدهند و از اختلاط پسر و دختر نيز جلوگيري شود.

در دانشگاه ها نيز اگر امكان داشته باشد كه چنين برنامه اي پياده شود، بسيار بهتر و مناسبتر است؛ اما واضح است كه در شرايط كنوني چنين امكاني نيست و بنابراين، با رعايت قوانين اسلامي در مورد حجاب و پوشش زن، راهي جز اختلاط وجود ندارد. اين را هم بايد توجه داشته باشيم كه: در دانشگاه، دختران و پسران از رشد فكري و آگاهي بيشتري برخوردارند و حتي براي آنها امكان بيشتري براي ازدواج هست و بنابراين، خطر آلودگى، كمتر وجود دارد.

مسلماً در دنياي قديم، اين گونه مسائل وجود نداشته و به همين جهت، جوانان مي توانستند از همان آغاز بلوغ، ازدواج كنند؛ به علت اين كه: علم و صنعت، پيشرفت زيادي نكرده بود و هر انساني با گذشتن مدت كوتاهى، با كاري كه بايد در جامعه انجام دهد، آشنا مي شد و رسماً مسؤوليتي را بر عهده مي گرفت؛ اما در دنياي كنوني به واسطه پيشرفت علم و صنعت و توسعه آنها، هر انساني براي آماده شدن، وقت زيادي لازم دارد.

در دنياي قديم، دوره آمادگي كوتاه و دوره پذيرش مسؤوليت؛ طولاني بود و در دنياي امروز، دوره آمادگي طولاني و دوره پذيرش مسؤوليت، كوتاه است و حتي قسمتي از عمر نيز بايد به عنوان دوره بازنشستگي بگذرد.

همين طول دوره آمادگي است كه: باعث تأخير ازدواج شده و اكثر جواناني كه مي خواهند براي يك تخصص يا يك نيمه تخصص، خود را آماده كنند، بايد مدتي از دوران پرشر و شور جواني را به تجرد بگذرانند.

قرآن كريم با اينها سخني دارد. اينها اگر بتوانند، بايد ازدواج كنند و اگر نتوانند، بايد راه عفاف و پاكدامني پيش گيرند:.

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لايَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّي يُغْنِيَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ (7).

آنان كه قادر به ازدواج نيستند، بايد عفاف و پاكدامني پيشه كنند تا خداوند، از فضل خود، آنها را بي نياز گرداند.

پاك بودن محيط اجتماع از آلودگي ها و هرزگي ها، براي پاك ماندن و عفاف اين گونه جوانان، بسيار مؤثر است.

اگر زنان از جلوه گري بپرهيزند و در راه عفاف و پوشش، استقامت به خرج دهند، به اين گونه جواناني كه به خاطر گذراندن دوران آمادگي ناگزيرند ازدواج خود را به تأخير اندازند، كمك فراواني مي كنند.

اين گونه جوانان نيز بايد از نگاه هاي مكرر و طولاني به جنس مخالف بپرهيزند و حتي با روزه گرفتن و سرگرم شدن به ورزش و مطالعه و فعاليت هاي مثبت اجتماعى، خود را از وساوس شيطاني و تخيلات شهوانى، محافظت نمايند.

بدون ترديد، خداوند نيز آنان را كمك مي كند و هر چه زودتر اسباب بي نيازي شان را فراهم مي سازد.

شهوت از خوردن بود كم كن زخور يا نكاحي كن گريزان شو زشر. چون بخوردي مي كشد سوي حرم دخل را خرجي ببايد لاجرم. پس نكاح آمد چو لاحول ولا تا كه ديوت نفكند اندر بلا. چون حريص خوردني زن خواه زود ورنه آمد گربه و دنبه ربود. اما جامعه و پدران و مادران نيز در مورد اين گونه جوانان وظايفي دارند؛ آنان مي توانند با چشم پوشي از تشريفات و گرايش به سوي سادگى، براي فرزندان خود وسايل ازدواج را فراهم سازند. جامعه نيز بايد در صدد فراهم كردن امكانات برآيد و نگذارد جواناني به واسطه فشار عزوبت، گرفتار مفاسد و مهالك شوند.

بايد بانك هايي باشند كه به جواناني كه دوران تحصيلات دانشگاهي را مي گذرانند، وام ازدواج بدهند و بايد مؤسسات خيريه اي باشند كه جوانان را براي تشكيل خانواده، ارشاد و كمك كنند.

ما اگر طالب محيط پاك و بي آلايش هستيم و اگر مي خواهيم جوانانمان به هرزگي و آلودگي كشانده نشوند، بايد از جميع جهات، امكانات خود را در اين راه به كار اندازيم و از هيچ گونه سرمايه گذاري مادي و معنوى، خودداري نكنيم؛ قرآن كريم نيز ما را به اين كار تشويق كرده است:.

وَأنْكِحُوا الأيِامي مِنْكُمْ وَالصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَإمائِكُمْ إنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِع عَليم؛ (8).

به افراد مجرد وغلامان و كنيزاني كه براي ازدواج شايستگي دارند همسر بدهيد، اگر فقير باشند، خداوند آنان را از فضل خود بي نياز مي سازد و خداوند گشايش دهنده و داناست.

امام صادق(ع) فرمود:.

مَنْ زَوَّجَ أعزباً كانَ مِمّنْ يَنْظرُ اللّهُ إليهِ يَومَ القيامةِ؛ (9).

كسي كه مجردي را همسر بدهد، از كساني است كه خداوند در روز قيامت به نظر لطف به آنها مي نگرد.

اميرالمؤمنين(ع) فرمود:.

أفْضَلُ الشفاعاتِ أنْ تشفَعَ بينَ اثْنَيْنِ فِى نِكاحٍ حتّي يجمَعَ اللّهُ بينَهُما؛ (10).

بهترين وساطت ها اين است كه انسان ميان دو كس در راه ازدواج، وساطت نمايد تا خداوند ميان آنها جمع كند.

اگر انسان داراي طرز تفكر توحيدي باشد و قبول كند كه خداوند، مسبب الاسباب است و همه چيز به دست اوست، به توصيه هايي كه در قرآن و روايات درباره ازدواج و همسر دادن به افراد مجرد شده است، اهميت مي دهد و بهانه هايي از قبيل: كمي امكانات و مشكلات ازدواج را كم اهميت تلقي مي كند و با اميد و اتكاي به خداوند، در اين راه قدم بر مي دارد.

پيامبر خدا مي فرمود:.

مَنْ سرَّه ُأنْ يلقَي اللّهَ طاهِراً مُطَهَّراً فليلقَهُ بزوجةٍ، وَمنْ تركَ التَزويج مَخافَة العيلةِ فَقدْ أساءَ الظنَّ باللّهِ عزّوجلّ؛ (11).

كسي كه دوست مي دارد خدا را پاك و پاكيزه ديدار كند، بايد ازدواج كند و كسي كه از ترس عائله، از ازدواج خودداري مي كند، به خداوند متعال بدگمان است.

در نهاد انسان بعضي از نيروها و استعدادها موجود است كه تنها در موارد نياز و ضرورت به كار مي افتد و مي تواند به وسيله آنها بر بسياري از مشكلات و دشواري ها غلبه كند؛ وانگهى، يك زن و شوهري كه ازدواج آنها براساس معيارهاي صحيح انجام گرفته است دو يار و دو مددكار يكديگر و دو همفكرند و مي توانند با همفكري و كمك هم، بر مشكلات اقتصادي غلبه كنند و زندگي مشترك را با خوشبختي ادامه دهند.

اگر انسان متكي و اميدوار به خدا باشد، يقين مي كند كه همان خداوند مهربان در تنگناها و گرفتاري ها او را ياري و هدايت مي كند تا به كشف استعدادها و امكانات توفيق يابد و در نبرد زندگى، فاتح و پيروز گردد.

آنهايي كه ازدواج را همچون قله اي بلند مي نمايانند كه تنها قهرمان هاي برجسته مي توانند به تسخير آن توفيق يابند، بزرگ ترين صدمه را به عفاف و اخلاق سالم اجتماع وارد مي سازند و اجراي سنت مقدس ازدواج را به تأخير مي اندازند و جامعه را به فساد مي كشانند و ارزش زن را هم پايين مي آورند، در حالي كه اسلام كوشيده است ارزش زن را بالا ببرد. امام صادق(ع) فرمود:.

أكْثَرُ الخَيْرِ فِى النِساءِ؛ (12).

بيشترين خير در زنان است.

هر اندازه قداست ازدواج را در نظر مردم بالا ببريم و سعي كنيم جوانان را با معيارهاي اسلامي آشنا گردانيم، ارزش دارد؛ اما اگر ازدواج را در نظر جوانان، همچون گردنه اي صعب العبور ياغير قابل عبور جلوه دهيم و به طور مرتب بر نيروي گريز از آن بيفزاييم، بايد در انتظار عواقب اجتماعي آن نيز باشيم.

در جامعه اي كه گريز از زناشويي شديد باشد، پيوسته بر مراكز فحشا و فساد افزوده مي شود و حتي خانواده ها نيز در معرض متلاشي شدن هستند. در نتيجه، فرزندان هم از تربيت صحيح، برخوردار نخواهند شد.

بسيار واضح است كه همه اين امور، مانند حلقه هاي يك زنجير، به هم ارتباط دارند و هيچ كدام جداي از ديگري نمي تواند باشد.

قداست ازدواج، بالا رفتن ارزش زن در جامعه، تربيت صحيح فرزندان، دوام و استحكام خانواده ها، به كار افتادن استعدادها و نيروهايي كه به درد خلاقيت و رفع مشكلات مادي و اقتصادي مي خورند، از بين رفتن فساد و فحشا، كامگيري صحيح و كامل زوجين در محيط با صفاي خانواده از يكديگر، اميدواري به الطاف خداوندي و خوش بيني و...، همه حلقه هاي يك رشته اند.

اسلام، جامعه اي مي پسندند كه همه امور فوق، در آن عينيت و تحقق يافته باشد؛ به همين جهت، فلسفه زناشويي را به بهترين وجه، براي پيروان خود طرح مي كند و معيارهاي اساسي را ارايه مي دهد و به آن قداستي والا مي بخشد و ضرورت و اهميت اجراي چنين برنامه مقدسي را از همه شيفتگان مكتب خويش مي خواهد.

بديهي است، چنين جامعه اي خود مشوق ازدواج است و برنامه ها را طوري تنظيم مي كند و قوانين را آن چنان تدوين و اعمال مي كند كه جوانان، هم بتوانند ترقي كنند و هم پاك و معصوم بمانند و با اشتياق فراوان به استقبال ازدواج بشتابند.

مهريه

اگر ازدواج، در يك ارتباط و پيوند فيزيكي و تن به تن خلاصه مي شد و وسيله اي براي اتحاد كامل دو انسان و اشتراك همه جانبه آنها در زندگي نبود، جا داشت كه مهريه را به عنوان يك ركن بسيار مهم تلقي كنيم و هر چه بيشتر، روي آن تكيه نماييم.

جالب اين است: آن جا كه ازدواج مقدمه اي براي تشكيل خانواده و ايجاد كانون صفا و محبت و جذب و انجذاب است، مهريه آن قدر كم اهميت مي شود كه حتي اگر در ضمن گفت وگوها نامي از آن به ميان نيايد و در ضمن اجراي صيغه عقد اشاره اي به آن نشود، عقد صحيح است و اگر زن مايل باشد، مي تواند مطابق شؤونات خود مطالبه كند و اگر نخواهد، يا كمتر از آن ميزان بخواهد، مانعي وجود ندارد، چنان كه اگر مرد هم بخواهد بيشتر از آن ميزان، مهريه بدهد، اشكالي نيست، قرآن نيز مي گويد:.

اگر پوست گاوي پر از زر به همسر خود داده ايد، چيزي از او پس نگيريد. (13).

در اين جا ارزش به مال و منال نيست. اصولاً در اين پيوند مقدس، مال و منال نه تنها ارزش نيست، بلكه اي بسا ضد ارزش هم هست.

ازدواج، در حقيقت از قوه به فعل رسانيدن آن عشق مقدسي است كه در نهاد زن و مرد به وديعت سپرده شده است تا بقاي نسل آدمي را تضمين كند و كانون گرمي از عواطف پدري و مادري براي فرزندان به وجود آورد و غنچه وجودشان شكوفا گردد و بتوانند بر حركت كمال جويانه انسان سرعت بخشند.

محور فلسفه اين عشق هم تنها انسان نيست، بلكه كل جهان است و مي شود گفت: اگر جاذبه عشق نبود، جهاني هم نبود.

دور گردونها ز موج عشق دان گر نبودي عشق بفسردي جهان. كي جمادي محو گشتي در نبات! كي فداي روح گشتي ناميات!. روح كي گشتي فداي آن دمى كز نسيمش حامله شد مريمى!. هر يكي بر جا ترنجيدي چو يخ كي بدي پران و جويان چون ملخ!. ذره ذره عاشقان آن كمال مي شتابد در علو همچون نهال. منتظر در غيب، جان مرد و زن مول مولت چيست زوتر گام زن. اگر ديده مي شود كه خانواده ها روي مهريه فرزندان خود تكيه مي كنند، بيشتر به خاطر نگراني از آينده و متلاشي شدن كانون خانوادگي است. آنها بيم اين دارند كه دخترشان در آغاز يا نيمه راه زندگي مشترك شكست بخورد و احياناً با داشتن يك يا چند فرزند، به دريافت طلاقنامه خود گرفتار آيد و در صف بيوه هاي جامعه قرار گيرد. بنابراين، مهريه سنگين، به منزله يك تضمين است تا اولاً شوهر ازترس اداي آن به فكر جدايي و تجديد همسر نيفتد و ثانياً اگر چنين فكري به سرش افتاد، لااقل براي زن از نظر مالي اعتباري وجود داشته باشد.

اين نگراني بي مورد هم نيست. روابط آزاد و لاابالي گري ها باعث بالا رفتن آمار طلاق در دنيا شده است. اگر در يك درياي متلاطم و توفانى، ملوانان بيم غرق شدن داشته باشند، تعجب ندارد. وقتي جوامع بشري بر اثر بي بندوباري ها و هرزگي ها همچون گرداب هاي مهلك شده باشند و قرباني آن هم خانواده ها باشند، چرا پدرها و مادرها براي آينده فرزندان دلبندشان دل نسوزانند و مضطرب و نگران نباشند!.

بسيار واضح است كه مهريه گزاف، همچون يك ريسمان يا زنجير محكمي است كه مي شود به وسيله آن شكل ظاهري خانواده را حفظ كرد و يك انسان آماده فرار را به اسارت گرفت و يك زندگي سرد و تلخ و بي روح و نشاط را كه نامش زندگي خانوادگي است، ولي از ويژگي هاي آن به كلي عاري و خالي است، تداوم بخشيد.

خانواده جاذبه مي خواهد. اين جاذبه بايد به قدري قوي باشد كه براي حفظ هر يك از زوجين، هيچ گونه نيازي به كند و زنجير و ايجاد ترس و وحشت نباشد؛ در غير اين صورت، ولو اين كه زن و مردي عمري را در زير يك سقف با هم بگذرانند و با يكديگر پيوند جسمي هم داشته باشند، به خاطر عدم پيوند روحي و انس والفت قلبى، احساس سعادت و خوشبختي نخواهند كرد.

پس زبان بي زباني خوش تر است همدلي از همزباني خوش تر است. اگر فرض كنيم كه پدران و مادران بتوانند با مهريه گزاف، دخترانشان را از بيوگي و دربه دري حفظ كنند و جلو متلاشي شدن خانواده را بگيرند، تكليف مردها چيست آخر، هميشه هم مرد در صدد گريز و شانه خالي كردن از زير بار وظيفه نيست. گاهي زن مقصر است و گاهي هم هر دو!تازه، آن زني كه پاي مردي را در دام مهريه بسته و دل او را به رشته مهر و محبت نكشيده، چگونه مي تواند خوشبخت باشد! يا آن مردي كه فقط با تكيه به اين كه اسلام اختيار طلاق را به او سپرده است، زن را براي خود نگاه مي دارد و هيچ پيوند روحي ميان او و همسرش نيست، چگونه مي تواند آسوده و آرام باشد! پس بايد فكر ديگري كرد. بايد معيارهاي اصيل را شناخت و به كار گرفت. بايد اخلاق اسلامي را در جامعه زنده كرد. بايد موازين اسلامي در معاشرت ها و روابط زن و مرد، مورد توجه اكيد قرار گيرد. درمان كردن كاري است منطقى؛ اما منطقي تر از آن، پيشگيري است.

اين را هم بايد بدانيم كه بالا بردن مهريه، اگر بدترين درمان نباشد، بهترين هم نيست. ارشاد كردن زنان و مردان، در تداوم پيوند خانواده نقش بسيار مؤثري دارد. اگر سرگذشت و سرنوشت كودكاني كه به خاطر متلاشي شدن خانواده، به فساد و بدبختي و تباهي كشيده شده اند، در رسانه هاي گروهي براي خانواده ها تشريح شود، روح فداكاري و گذشت در وجود زوجين تقويت مي شود و به خاطر هوس هاي زودگذر و بهانه هاي پوچ و لغزش هاي قابل گذشت، يكديگر را به محكمه طلاق نمي كشانند.

مگر چه مانعي دارد كه زن، در برابر هوس خويش زانو نزند و تسليم خواسته هاي دل نشود و به حال مردي توجه كند كه به او دل داده و خودش را وقف سعادت او و فرزندانش كرده است، يا چه عيبي دارد اگر مردي ملاحظه زحمات همسري را كند كه تا نيمه راه زندگي همراه او آمده و صاحب فرزند يا فرزنداني شده و اكنون به وفاداري همسر خود نياز دارد و نبايد او را با تازه تري مبادله كرد.

مولوي در داستان آن پادشاهي كه به هواي كنيزكي لشكر كشي ها كرده واو را به دست آورده و سرانجام، به خاطر همسر خويش از كردار خود پشيمان شده بود، چنين مي گويد:.

زان سبب كز غيرت و رشك كنيز مادر فرزند دارد صد ازيز. مادر فرزند را بس حق هاست او نه درخورد چنين جور و جفاست. رشك غيرت مي برد خون مي خورد زين كنيزك سخت تلخي مي برد. بنابراين، دل بستن به مهريه، معقول نيست، زيرا اگر مهريه به خاطر جلوگيري از متلاشي شدن خانواده است، بايد فكر ديگري كرد. مهريه براي بنيان خانواده، مانند نقش و نگار است و اگر خانه اي از پاي بست ويران باشد، از نقش و نگار آن چه طرفي مي توان بست و اگر مهريه به خاطر حفظ ظواهر و تفاخر ومباهات و عناوين خيالي و تشريفات است، كه باز بدتر! مگر يك دختر يا زن، يك انسان نيست! آيا انسانيت را مي شود به كميت و چند و چون سنجيد آيا آدمي كه ارزش خود را در بالا بودن مهريه جستجو مي كند، ارزش حقيقي خود را گم نكرده است! چرا آب را رها كنيم و به دنبال سراب بگرديم! چه فرق مي كند كه انسان ارزش خود را در پول يا مقام يا خانه مجلل يا لباس گران بها و تجملات بيابد يا در مهر سنگين!.

جامه همان به كه بر تن تو كند فخر خواهي ابريشمين و خواهي كتان. بي جهت نيست كه پيامبر گرامي اسلامْ، مهريه همسران و دختران خود را پانصد درهم قرار داده است (14) و براي همسرىِ دخترِ خويش مردي چون علي را انتخاب كرد كه از مال و منال دنيا دستش تهي و از انسانيت و كمالات انساني عالي ترين بهره را داشت و در همين رابطه به فاطمه فرمود:.

فَوَاللّهِ لَوْ كانَ فى أهلى خَير منه مازَوّجْتُكِهِ، (15).

اگر در ميان كسان خويش، بهتر از علي سراغ داشتم، تو را به علي نمي دادم.

خانواده اي كه با پيوند با ميمنت زهرا و عليي به وجود آمد، بهترين و كامل ترين الگوي يك خانواده در اسلام است و تمام معيارهاي اسلامي در آن متجلي است و آنچه در آن اهميتي ندارد، مهريه و ماديات است. بد نيست جوان هاي ما بدانند كه امام صادق(ع) فرمود:.

إنَّ عَليّاً(ع) تَزَوَّجَ فاطِمَةَ عَلي بُردٍ وَ دِرْعٍ وَفِراشٍ كانَ مِنْ إهابِ كبشٍ؛ (16).

علي با فاطمه ازدواج كرد، در حالي كه سرمايه او يك برد و يك زره و يك پوستين بود.

آيا مي شود از اين ساده تر زندگي مشترك خانوادگي را آغاز كرد اگر جوانان ما براي بستن پيمان زناشويى، اين الگو را در نظر گيرند، به آساني بر حل مساله ازدواج غلبه مي كنند و بدون ترديد، مي توانند در پرتو سادگي و گريز از تشريفات و تجملات، به سعادت واقعي نيز برسند، چنان كه اعضاي نخستين خانواده نمونه اسلام رسيدند.

پول زياد و خانه وسيع و تجملات و تشريفات، اركان سعادت نيستند. مهريه گزاف، درمان دردهاي خانواده ها نيست، بلكه پيوندهاي عاطفي و همبستگي و همدلي ركن اصلي است. به جاي تلاش كردن در اين امور، بايد در امر اتحاد و يگانگي تلاش كرد و خلاصه، يار جُست نه رقيب و عاشقِ خود جست، نه عاشق ظواهر مادي و زرق و برق هاي دنيوى! و چه زيبا گفته است سقراط در جواب آناني كه به خانه كوچك و كج و معوج او ايراد مي گرفتند! شعر زير زيبا و خواندني است:.

خانه اي مي ساخت سقراط حكيم. گردِ وي از خلق غوغايي بخاست. هر كسي از خانه اش عيبي گرفت. اين زخردي و كجي و آن كم و كاست. آن يكي مي گفت: از اين گونه وثاق. كي سزا و در خور استاد ماست!. جملگي همراه گفتند: اي حكيم. اين چنين خانه نه درخورد شماست. زانكه از تنگي و خردي اندر آن. كس نمي داند شدن از چپ و راست. فيلسوف از اين سخن خنديد و گفت:. دوستان، اين خرده گيري ها خطاست. كاشكي اين كلبه ناچيز من. پرتوانستي شد از ياران راست (17). با اجراي صيغه عقد، نصف مهريه اي كه بر سر آن توافق شده، به زن تعلق مي گيرد و با هم بستر شدن آنها تمام مهريه متعلق به اوست و به هر حال، ديني است بر عهده شوهر كه بايد ادا كند؛ اما اگر قبل از اين كه هم بستر شوند، از يكديگر جدا گردند و در ضمن صيغه عقد درباره مهريه، سخني به ميان نيامده است، بر مرد است كه در حد توانايي خود چيزي به زن بدهد.

قرآن كريم در اين باره مي فرمايد:.

مَتِّعُوهُنَّ عَلَي المُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَي المُقتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَي المُحْسِنينَ؛ (18).

بايد به اندازه توانايي خود چيزي به زن بدهيد و اين حكم حقي است بر نيكوكاران.

به طور كلى، اسلام براي جنبه هاي اقتصادي خانواده، مقررات خاصي دارد كه مسأله مهريه هم بايد در كادر همان مقررات، مورد مطالعه قرار گيرد و اگر درنظر بگيريم كه زن از مال شوهر و پدر و مادر ارث مي برد و نفقه او بر عهده شوهر و قبل از ازدواج، در صورت عدم تمكن، بر عهده پدر است، متوجه مي شويم كه تكيه نكردن زياد روي مهريه، هيچ گونه زياني متوجه زن نكرده، بلكه مقام او را نيز بالا برده است و ما قبلاً از رسول گرامي اسلامْ نقل كرديم كه بهترين زنان امت وي آناني هستند كه صورتشان زيباتر و مهرشان كمتر باشد؛ يعني درصدد اين نباشند كه جمال و زيبايي خداداد خود را با پول مبادله كنند.

با مطالعه در جنبه هاي اقتصادي خانواده، در مي يابيم كه پيوند زناشويي تنها در وحدت و اتحاد جسمي و روحي اثر نمي گذارد، بلكه در جنبه هاي اقتصادي نيز مؤثر است و ما اين مطلب را به بحث مستقلي موكول مي كنيم و حال به مطلب ديگري مي پردازيم.

در آغاز گفتيم: آن جا كه ازدواج، مقدمه اي براي تشكيل خانواده و ايجاد كانون صفا و محبت است، مهريه آن قدر كم اهميت مي شود كه اگر در ضمن اجراي عقد، اشاره اي به آن نشود، عقد صحيح است.

مفهوم سخن فوق اين است: آن جا كه ازدواج، مقدمه تشكيل خانواده نباشد، مهريه آن قدر اهميت پيدا مي كند كه اگر در ضمن اجراىِ عقد، اشاره اي به آن نشود، عقد باطل است.

حقيقت اين است كه: اسلام بنا به مصالحي - كه بحث خواهيم كرد - نوعي ازدواج به نام (ازدواج موقت) تشريع كرده است كه برخلاف (ازدواج دايم) هدفِ آن، تشكيل خانواده و آثار و نتايج آن نيست، بلكه به خاطر محرم بودن يا رفع نياز جنسي زن و مرد صورت مي گيرد و صد البته كه براي جلوگيري از زنا و انحرافات و گناه، تشريع آن بسيار جنبه حياتي دارد و براي اشخاصي كه به خاطر تحصيل يا سربازي يا مسافرت، قادر به تشكيل خانواده نيستند و درعين حال ممكن است به گناه كشيده شوند، بسيار لازم است.

اين ازدواج، از نظر تشريفات، بسيار سبك است. زن حق نفقه ندارد و همچنين - در صورت عدم اشتراط - از شوهر ارث نمي برد و آن گونه حقوقي كه در ازدواج دايم براي زن و مرد مقرر است، وجود ندارد؛ اما تنها چيزي كه در آن اهميت پيدا مي كند، مهريه است.

در صيغه عقد ازدواج موقت، هم بايد مهريه ذكر شود و هم مدت ازدواج، اگر اولي ذكر نشود، ازدواج، باطل و اگر دومي ذكر نشود، ازدواج دايم است.

با توجه به اين كه در ازدواج موقت، زن نه حق نفقه دارد و نه از شوهر ارث مي برد، تنها پشتوانه اي كه براي زن از نظر اقتصادي باقي مي ماند، مهريه است.

نكته ديگري نيز در خور توجه است و آن اين كه: در ازدواج دايم، اگر كار زن و شوهر به جدايي بكشد؛ درمدتي كه در عده طلاق است و نمي تواند شوهر كند، بايد نفقه اش تأمين بشود، اما در ازدواج موقت، پس از پايان مدت نيز زن حق نفقه ندارد؛ اگر چه موظف است كه در صورت هم بستري و عدم يائسگى، مدتي را كه اسلام مقرر داشته است، در عده شوهر باقي بماند.

همين نكته، ما را به اهميت هر چه بيشترمهريه در ازدواج موقت، واقف مي سازد و به همين جهت، بايد به تفاوت هاي ماهوي دو نوع ازدواج و نقش مهريه در هر يك از آنها توجه داشته باشيم.

اگر در ازدواج دايم كه پايه يك زندگي مشترك براي همه دوران عمر است، بنابراين است كه حتماً مهريه اي در كار باشد، بهتر اين است كه معادل همان پانصد درهمي باشد كه پيامبر بزرگ اسلامْ، براي زنان و دختران خويش قرار داد.

در روايات ما گفته شده است كه سنت محمّدىْ در مورد مهريه پانصد درهم است (19) و به همين جهت، در خاندان پيامبر از اين مبلغ كه به (مهر السنه) معروف است تجاوز نمي شده است و مؤمنان و متدينان نيز از همين سنت، تبعيت كرده و مي كنند.

در كتب تاريخ آمده است كه معاويه از دختر زينب كبري و عبدالله براي يزيد، خواستگاري كرد و به فرستاده خود توصيه نمود: به پدر و مادر دختر بگويد كه اگر با ازدواج آنها موافقت كنند، دين آنها را ادا مي كند و اختيار تعيين مهريه را هم به دست خود آنها مي سپارد و هر اندازه پول بخواهند به آنها مي دهند.

پدر و مادر دختر گفتند: اختيار دختر و همه ما به دست دايي دخترحضرت امام حسين(ع) است. هر چه ايشان تصميم بگيرند، مورد قبول ماست.

اما امام حسين(ع) فرمود: (اگر يزيد لايق همسري اين دختر بود، مهريه اش همان مهرالسنه بود. ما دخترمان را به پول نمي دهيم و عادتمان اين نيست كه به وسيله دختر به شوهر دادن، دين خود را ادا نماييم.).

سپس دختر را به عقد پسر عمويش درآورد و قطعه زميني هم به آنها بخشيد. (20).

در عين حال، پذيرش (مهر السنه) از سوي زن به عنوان يك امر مستحب و فضيلت و ارزش اسلامي توصيه مي شود و اگر كسي مايل به انجام يك مستحب نباشد، مورد ملامت نيست. به خصوص كه انجام اين مستحب، بايد به عنوان يك سنت، در جامعه جا بيفتد و احياناً موجب اهانتي نباشد.خوشبختانه، همان طوري كه در جامعه ما وجدان مذهبي بيدار شده و تحولات معنوي بسياري به وجود آمده، زمينه براي پذيرش اين سنت نيز در حال گسترش است. مي شناسم جواناني كه يك دوره تفسير الميزان را مهريه قرار داده اند يا به نام چهارده معصوم، با چهارده هزار تومان مهريه، با يكديگر پيوند زندگي مشترك بسته اند.

خوشبختانه در برنامه هايي كه اسلام در زمينه هاي مختلف به ويژه در مورد خانواده دارد، آن قدر جاذبه وجود دارد كه اگر درست عرضه شوند و زمينه هاي عملي براي آنها فراهم گردد، مردم بسياري هستند كه با آغوش باز استقبال مي كنند.

اكنون به بركت جاذبه اسلام، مي بينيم كه ملت ما روزي نيست كه قرباني هايي در راه انقلاب و جمهوري اسلامي ندهد؛ آيا ملتي كه اين چنين از خود گذشتگي مي كند، از چشم پوشي از اين گونه تجملات و تشريفات عاجز است يا دريغ مي ورزد.

اينك ملت ما به مرحله اي رسيده كه وسيله رهايي و آزادي خود را - به حق - اسلام شناخته است. بدون ترديد، ملتي كه به چنين شناختي رسيده، بدون هيچ گونه مسامحه اي حاضر است قوانين و احكام اسلام را مو به مو اجرا نمايد و حتي مستحبات را نيز عمل كند.

اضافه مي كنم كه زيبايي زندگي و تجلي كامل ديندارى، فقط در ترك محرمات و فعل واجبات نيست، بلكه عمل به مستحبات و ترك مكروهات نيز در اين جهت مؤثر است.

1.لوكانَ مثلكِ كلّ أُمٍ ّ برّةغنِى البنونَ بِها عنِ الآباءِ. ر.ك: زنان قهرمان، به همين قلم.

2. لعمرُكَ إنَّنى لأُحِبُّ داراً تكونُ بها سكينة والرُبابُ. أُحبُّهُما وأبذِلُ جُلَّ مالِى وليسَ لعاتبٍ عندِى عتابُ. 3.روضة المتّقين، ج 8، ص 82.

4.روضة المتّقين، ج 8، ص 82.

5.همان، ص 86.

6.همان، ص 82و 83.

7.نور (24) آيه 33.

8.همان، آيه 32.

9.روضة المتقين، ج 8، ص 111.

10.همان، ص 169.

11.همان، ص 94.

12.همان، ص 93.

13.نساء (4) آيه 20.

14.روضة المتقين، ج 8، ص 173.

15.همان، ص 177.

16.همان، ص 176.

17.رشيد ياسمي (متوفاي 1335).

18.بقره (2) آيه 236.

19.السنّةُ المحمّديّةُ خمسُمائةِ درهم؛ روضة المتقين،ج 8، ص 171.

20.ر.ك: زنان نامدار، ج 3، ص 87.

/ 15