حماسه حسینی جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
گفت : يا ابت افعل ما تومر سنجدني ان شاء الله من الصابرين سوره گفت پدر جان ! او لسنا علي الحق ؟ مگر نه اينست كه ما بر حقيم ؟ چرا فرزند عزيزم . وقتي مطلب از اين قرار است ، ما به سوي هر سرنوشتي كه مي رويم ، برويم . به سوي سرنوشت مرگ يا حيات ، تفاوتي نمي كند . اساس اينست كه ما روي جاده حق قدم مي زنيم يا نمي زنيم ؟ اباعبدالله عليه السلام به وجد آمد ، مسرور شد و شگفت . اين امر را انسان از اين دعايش مي فهمد كه فرمود : من قادر نيستم پاداشي را كه شايسته پسري چون تو باشد ، بدهم . از خدا مي خواهم : خدايا ! تو آن پاداشي را كه شايسته اين فرزند است ، به جاي من بده جزاك الله عني خير الجزاء . به چنين فرزندي ، چقدر پدر مي خواهددر موقع مناسبي خدمتي بكند ، پاداشي بدهد ؟ حالا در نظر بياوريد بعد از ظهر عاشورا است . همين جوان در جلوي همين پدر رفته است به ميدان و شهامتها و شجاعتها كرده است ، مردها افكنده است ، ضربتها زده و ضربتها خورده است.در حالي كه دهانش خشك و زبانش مثل چوب خشك شده است ، از ميدان بر مي گردد . در چنين شرايطي