بخش پنجم شعارهاي عاشورا - حماسه حسینی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماسه حسینی - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


در مورد احتمال اثر هم همينطور است . بنده بروم در اطاقم بنشينم ، بگويم من كه احتمال اثر نمي دهم . تو حق نداري احتمال اثر بدهي يا ندهي . تو كه اصلا مطالعه نداري ، تو كه از اوضاع خبر نداري ، جريانات را نمي داني ،تو كه نمي داني راه امر به معروف و نهي از منكر چيست ، تو كه روانشناسي نمي داني كه براي نفوذ در بشر از چه راهي بايد با روح او مواجه شد ، تو كه جامعه شناسي نمي داني ، تو كه چيزي نمي داني ، حق نداري بگوئي من احتمال اثر مي دهم يا احتمال اثر نمي دهم .

اينست كه دور كن اين اصل اساسي ، قدرت و آگاهي است ، و هر دو را هم بايد تحصيل كرد و به دست ، آورد ، غير از اين نمي شود . شما در روزنامه هاي خودمان مي خوانيد كه در آمريكا بيش از سيصد و هشتاد كميته جمع آوري اعانه براي اسرائيل وجود دارد . من از اين نظر اينها را تقدير مي كنم كه ملت بيداري هستند ، براي خودشان دارند كار مي كنند . اين ملت مي فهمد كه راهش همين است . هر مردمي در هر محله اي ، در هر گوشه اي هستند ، خودشان بايد بنشينند ، فكر كنند ، كار كنند ، آگاهي و اطلاع به دست آورند ، عاقبت را بينديشند . اين ، آگاهي است و تحصيل آگاهي واجب است . اين قدرت است ، و تحصيل قدرت واجب است . باز گردم به آن مطلبي كه در ابتدا عرض كردم ،يعني بررسي عنصر امر به معروف و نهي از منكر در نهضت حسيني ، از اين نظر ، از اين وجهه كه اهل بيت پيغمبر چگونه از اين فرصت حداكثر استفاده را كردند . خدا رحمت كند مرحوم آيتي رضوان الله عليه را ، چه مرد بزرگواري بود ، چه عالم متقي اي بود كه از دست ما رفت . ايشان كتابي دارد به نام " بررسي تاريخ عاشورا " كه شايد خيلي از شما ديده باشيد . كساني هم كه نديده اند ، ببينند و بخوانند . مجموعه سخنرانيهائي است كه ايشان در راديو كرده است .

بعد از فوت ايشان اين سخنرانيها را چاپ كردند . در ميان كتابهائي كه به زبان فارسي در اين زمينه نوشته شده است ، اگر نگوئيم بهترين آنهاست ، قطعا از بهترين آنها است . حالا اگر از نظر تجزيه و تحليل نگويم در درجه اول يا فرد اول است، ولي از جنبه استناد يعني از جنبه اينكه مطالبش مستند به تواريخ معتبر است ، قطعا بي نظير است . در آنجا اين مرد روي اين مطلب خيلي تكيه كرده است كه اصلا تاريخ كربلا را اسرار زنده كردند ، يعني اسرا نگهداري كردند و بزرگترين اشتباهي كه دستگاه اموي كردمسئله اسير گرفتن اهل بيت و سير دادن آنها به كوفه و بعد به شام بود . و اگر آنها اين كار را نكرده بودند ، شايد مي توانستند تاريخ اين نهضت را محو كنند ، يا لااقل يك مقدار آن را از اثر و قدرت بيندازند ، ولي به دست خودشان كاري كردند

كه براي اهل بيت پيغمبر فرصت ايجاد كردند و آنها اين تاريخ را در دنيا مسجل نمودند . آنها باور نمي كردند كه يك عده زن و بچه خرد شده مصيبت ديده حداكثر استفاده را از اين فرصتها ببرند ، و كي باور مي كرد ، و چطور اينها تبليغ كردند ! در روز جمعه اي در شام نماز جمعه است . ناچار خود يزيد بايد شركت بكند ، و شايد امامت نماز را هم خود او به عهده داشت . ( اين را الان يقين ندارم ) در نماز جمعه خطيب بايد اول دو خطابه كه بسيار مفيد و ارزنده است بخواند ، بعد نماز شروع مي شود . اصلا اين دو خطابه بجاي دو ركعتي است كه از نماز ظهر در روز جمعه ، اسقاط ، و نماز جمعه تبديل به دو ركعت مي شود.

اول ، آن خطيبي كه به اصطلاح دستوري بود ، رفت و هر چه قبلا به او گفته بودند گفت ، تجليل فراوان از يزيد و معاويه كرد ، هر صفت خوبي در دنيا بود ، براي اينها ذكر كرد و بعد شروع كرد به سب كردن و دشنام دادن علي ( ع ) و امام حسين به عنوان اينكه اينها ( العياذ بالله ) از دين خدا خارج شدند ، چنين كردند ، چنان كردند . زين العابدين از پاي منبر نهيب زد : ايها الخطيب اشتريت مرضاه المخلوق بسخط الخالق ، تو براي رضاي يك مخلوق ، سخط پروردگار را براي خودت خريدي .

بعد خطاب كرد به يزيد كه آيا به من اجازه مي دهي از اين چوبها بالا بروم ؟ ( نفرمود منبر . خيلي عجيب است ! به قدري اهل بيت پيغمبر مراقب و مواظب اين چيزها بودند ! مثلا در مجلس يزيد ، نمي گويد : يا اميرالمومنين ! ، يا ايها الخليفه ! يا حتي به كنيه هم نمي گويد : يا اباخالد ! مي گويد : يا يزيد ! هم زين العابدين و هم زينب.

در اينجا هم نفرمود كه اجازه مي دهي من بروم روي اين منبر . يعني اين كه منبر نيست ، اين چوبهاي سه پله اي كه در اينجا هست كه چنين خطيبي مي رود بالاي آن و چنين سخناني مي گويد ، ما اين را منبر نمي دانيم . اين چهار تا چوب است . ) اجازه مي دهي من بروم بالاي اين چوبها دو كلمه حرف بزنم ؟ . يزيد اجازه نداد . آنهائي كه اطراف بودند ، از باب اينكه علي بن حسين ، حجازي است ، اهل حجاز است و سخن مردم حجاز شيرين و لطيف است ، براي اينكه به اصطلاح سخنرانيش را ببينند ، گفتند : اجازه بدهيد ، مانعي ندارد . ولي يزيد امتناع كرد . پسرش آمد و به او گفت : پدر جان ! اجازه بدهيد ، ما مي خو اهيم ببينيم اين جوان حجازي چگونه سخنراني مي كند . گفت من از اينها مي ترسم . اينقدر فشار آوردند تا مجبور شد ، يعني ديد ديگر بيش از اين ، اظهار عجز و ترس است ، اجازه داد . ببينيد اين زين العابدين كه در آن وقت از يك طرف بيمار بود ( منتهي بعدها ديگر بيماري نداشت ، با ائمه ديگر فرق نمي كرد ) و از طرف ديگر اسير ، و به قول معروف اهل منبر ، چهل منزل با آن غل و زنجير تا شام آمده بود، وقتي بالاي منبر رفت ، چه كرد ؟ ! چه ولوله اي ايجاد كرد ؟ ! يزيد دست و پايش را گم كرد . گفت الان مردم مي ريزد و مرا مي كشند . دست به حيله اي زد . ظهر بود ، يكدفعه به موذن گفت : اذان ، وقت نماز دير مي شود . صداي موذن بلند شد.

زين العابدين خاموش شد . موذن گفت : الله اكبر ، الله اكبر امام حكايت كرد : الله اكبر ، الله اكبر . موذن گفت : اشهد ان لااله الاالله ، اشهد ان لااله الا الله ، باز امام حكايت كرد . تا رسيد به شهادت به رسالت پيغمبر اكرم . تا به اينجا رسيد ، زين العابدين فرياد زد : موذن ! سكوت كن . رو كرد به يزيد و فرمود : يزيد ! اين كه اينجا اسمش برده مي شود و گواهي به رسالت او مي دهيد كيست ؟ ايها الناس ! ما را كه به اسارت آورده ايد ، كيستيم ؟ پدر مرا كه شهيد كرديد كه بود ؟ و اين كيست كه شما به رسالت او شهادت مي دهيد ؟ تا آنوقت اصلا مردم درست آگاه نبودند كه چه كرده اند . آنوقت شما مي شنويد كه يزيد بعدها اهل بيت پيغمبر را از آن خرابه بيرون آورد و بعد دستور داد كه آنها را با احترام ببرند . نعمان بن بشير را كه آدم نرمتر و ملايم تري بود ، ملازم قرار دادو گفت : حداكثر مهرباني را با اينها از شام تا مدينه بكن . اين ، براي چه بود ؟ آيا يزيد نجيب شده بود ؟ روحيه يزيد فرق كرد ؟ ابدا . دنيا و محيط يزيد عوض شد . شما مي شنويد كه يزيد بعد ديگر پسر زياد را لعنت مي كرد، هي مي گفت : تمام ، گناه او بود . اصلا منكر شد ، كه من چنين دستوري ندادم ، ابن زياد از پيش خود چنين كاري كرد . چرا ؟ چون زين العابدين و زينب اوضاع و احوال را برگرداندند . و لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم

در کتاب منتشر شده اين صفحه خالي بوده است.

بخش پنجم شعارهاي عاشورا

در کتاب منتشر شده اين صفحه خالي بوده است. بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين ، باري الخلائق اجمعين ، و الصلوه و السلام علي عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه ، و حافظ سره و مبلغ رسالاته ، سيدنا و نبينا و مولانا ابي القاسم محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين .

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم : يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم ( 1 ) . عنوان بحث من ، " شعارهاي عاشورا " است . مي خواهم درباره دو مطلب كه به يكديگر پيوسته است ،صحبت بكنم . يكي درباره شعارهائي كه وجود مقدس اباعبدالله الحسين ( ع ) و اهل بيت و اصحاب آن حضرت در روز عاشورا ابراز كردند ، و ديگر درباره شعار بودن عاشورا براي ما مردم شيعه . اولا كلمه " شعار " را بايد توضيح بدهم و معني بكنم . كلمه " شعار " در اصل . عبارت بوده است از شعرها يا نثرهائي كه در جنگها مي خواندند . افراد كه در ميدان جنگ وارد مي شدند ،

/ 95