حماسه حسینی جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
شهيد شد ؟ برويم شام مركز خلافت تا ببينيم قضيه از چه قرار بوده ؟ يك هيئت هفت هشت نفري را مامور اين كار مي كنند . مي روند به هشام مدتي در آنجا مي مانند ، تحقيق مي كنند ، حتي با خليفه ملاقات مي كنند ، اوضاع و احوال را كاملا مي بينند و بر مي گردند .وقتي مردم از آنها مي پرسند قضيه از چه قرار بود ، مي گويند : نپرسيد كه ما در مدتي كه در شام بوديم ، مي ترسيديم كه از آسمان سنگ ببارد و ما هم از بين برويم . ( تازه آن حرفي را كه اباعبدالله ( ع ) گفت : و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد ( 1 ) مي فهمند و اعتراف مي كنند كه راست گفت حسين بن علي . ) گفتند : مگر چه قضيه اي بود ؟گفتند : همينقدر به شما بگوييم كه ما از نزد كسي آمده ايم كه علنا شراب مي نوشد ، علنا سگ بازي مي كند ، يوز بازي مي كند ، هر فسقي را انجام مي دهد ( و حتي آنها در تعبير خودشان گفتند ) و با مادر خود زنا مي كند ، با محارم خود زنا مي كند . تازه پيش بيني اباعبدالله را فهميدند كه حسين از روز اول اينها را مي دانست .در عاشورا هم فرمود كه اينها مرا خواهند كشت اما من امروز به شما مي گويم كه بعد از كشتن من ، اينها ديگر نخواهند توانست به حكومت خودشان ادامه دهند ، آل ابي سفيان ديگر رفتند . آل ابو سفيان كه خيلي زود رفتند ، بلكه آل اميه نتوانستند به حكومت خود ادامه دهند چرا كه بعد بني العباس بر همين اساس آمدند و خلافت را از آنها تصاحب كردند و پانصد سال خلافت