حماسه حسینی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماسه حسینی - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


كردند ، و حكومت بني اميه بعد از قضيه كربلا ، دائما متزلزل بود . چه اثري از اين بهتر و بيشتر كه در ميان خود بني اميه مخالف پيدا كرد . اينها نيروي معنويت را مي رساند . همين ابن زياد با آن شقاوت ، برادري دارد به نام عثمان بن زياد .

عثمان آمد به برادرش گفت : برادر ! من دلم مي خواست تمام اولاد زياد به فقر و ذلت و نكبت و بدبختي دچار مي شدند و چنين جنايتي در خاندان ما پيدا نمي شد . مادرش مرجانه يك زن بدكاره است . وقتي كه پسرش چنين كاري را كرد ، به او گفت : پسرم ! اين كار را كردي ولي بدان كه ديگر بويي از بهشت به مشامت نخواهد رسيد . مروان حكم ، آن شقي ازل و ابد ، برادري دارد به نام يحيي بن حكم . يحيي در مجلس يزيد به عنوان يك معترض از جا بلند شد ، گفت : سبحان الله ! اولاد سميه ( يعني اولاد مادر زياد ) ، دختران سميه بايد محترم باشند ، ولي آل پيغمبر را تو به اين وضع در اين مجلس حاضر كرده اي ؟ ! آري ، نداي حسيني از درون خانه اينها بلند شد . داستان هند زن يزيد را هم شنيده ايدكه از اندرون خانه يزيد حركت كرد و به عنوان يك معترض به وضع موجود به سوي او آمد و يزيد مجبور شد اصلا تكذيب بكند ، بگويد اصلا من راضي به اين كار نبودم ، اين كار را من نكردم ، عبيدالله زياد از پيش خود كرد.

آخرين پيش بيني امام حسين ( ع ) اين بود : يزيد مي ميرد . يزيد آن دو سه سال بعد را با يك نكبتي حكومت مي كند و بعد مي ميرد . پسرش معاويه بن معاويه اين اوضاع را براي اينها تاسيس كرده بود ، بعد از چهل روز رفت بالاي منبر و گفت ايها الناس ! جد من معاويه با علي بن ابي طالب جنگيد و حق با علي بود نه با جد من ، پدرم يزيد با حسين بن علي جنگيد و حق با حسين بود نه با پدرم ، و من از اين پدر بيزاري مي جويم .

من خودم را شايسته خلافت نمي دانم و براي اينكه مثل گناهاني كه جد و پدرم مرتكب شدند ، مرتكب نشوم ، اعلان مي كنم كه از خلافت كناره گيري مي كنم . كنار رفت . اين نيروي حسين بن علي ( ع )بود ، نيروي حقيقت بود . در دوست و دشمن اثر گذاشت . امام صادق ( ع ) فرمود : رحم الله عمي العباس لقد آثر و ابلي بلاء حسنا ( 1 ) . فرمود : " خدا رحمت كند عموي ما عباس را ، عجب نيكو امتحان داد ،ايثار كرد و حداكثر آزمايش را انجام داد . براي عموي ما عباس مقامي در نزد خداوند است كه تمام شهيدان غبطه مقام او را مي برند . " اينقدر جوانمردي ، اينقدر خلوص نيت ، اينقدر فداكاري ! ما تنها از ناحيه پيكر عمل نگاه مي كنيم ، به روح عمل نگاه نمي كنيم تا ببينيم چقدر اهميت دارد . شب عاشورا است . عباس در خدمت اباعبدالله عليه السلام نشسته است . در همان وقت يكي از سران دشمن مي آيد ، فرياد مي زند عباس بن علي و برادرانش را بگوييد بيايند .

عباس مي شنود ولي مثل اينكه ابدا نشنيده است ، اعتنا نمي كند . آنچنان در حضور حسين بن علي مودب است كه آقا به او فرمود :

1 - ابصار العين ص . 26

/ 95