حماسه حسینی جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
فرمان مي دهم ، بايد بي چون و چرا اجرا كني . اگر نمي خواهي برو كنار ، ما كس ديگري را مامور اين كار خواهيم كرد . نامه را داد به شمر بن ذي الجوشن ، گفت اين را به دستش بده . ضمنا نامه فرمان محرمانه اي نوشت و داد به دست شمر، گفت اگر عمر سعد از جنگيدن با حسين امتناع كرد ، به موجب اين فرمان و ابلاغ گردنش را مي زني ، سرش را براي من مي فرستي و امارت لشكر با خودت باشد . نوشته اند عصر تاسوعا بود كه اين نامه به وسيله شمر بن ذي الجوشن به كربلا رسيد . ( روز تاسوعا براي اهل بيت پيغمبر ، روزي خيلي غمناكي بوده است . امام صادق فرمود : ان تاسوعا يوم حوصر فيه الحسين ( 1 ) ، تاسوعا روزي است كه در آن ، حسين در محاصره سختي قرار گرفت . روزي است كه براي لشكريان عمر سعد كمكهاي فراوان رسيد ، ولي براي اهل بيت پيغمبر كمكي نرسيد . ) عصر روز تاسوعاست كه اين لعين ازل و ابد به كربلا مي رسد.ابتدا آن نامه علني را به عمر سعد مي دهد ، منتظر ، و آرزو مي كند كه او بگويد خير من با حسين نمي جنگم ، تا به موجب آن فرمان ، گردن عمر سعد را بزند و خودش فرمانده لشكر بشود . ولي بر خلاف انتظار او ، عمر سعد نگاهي به او كردو گفت : حدس من اينست كه نامه من در پسر زياد موثر مي افتاد و تو حضور داشتي و مانع شدي . گفت حالا هر چه هست نتيجه را بگو ! مي جنگي يا كنار مي روي ؟ گفت نه به خدا قسم مي جنگم ، آنچنان كه سرها و دستها به آسمان پرتاب بشود . گفت تكليف من چيست ؟