بیشترلیست موضوعات مقدمه بخش چهارم عنصر امر به معروف و نهي از منكر در نهضت حسيني جلسه اول عوامل موثر در نهضت حسيني جلسه دوم ارزش هر يك از عوامل جلسه سوم شرايط امر به معروف و نهي از منكر جلسه چهارم مراحل و اقسام امر به معروف و نهي از منكر جلسه پنجم ارزش امر به معروف و نهي از منكر از نظر علماي اسلام جلسه ششم كارنامه ما در امر به معروف و نهي از منكر جلسه هفتم تاثير امر به معروف و نهي از منكر اهل بيت امام پس از حادثه كربلا بخش پنجم شعارهاي عاشورا بخش ششم تحليل واقعه عاشورا بخش هفتم ماهيت قيام حسيني توضیحاتافزودن یادداشت جدید اين سخنراني در روز عاشورا و در حدود سال 1352 شمسي در مسجد جامع نارمك ( تهران ) ايراد شده است . 1 - سوره انفال ، آيه . 23 هر دسته اي شعار بالخصوصي داشت . جنگها معمولا تن به تن بود . دو دسته كه با يكديگر مي جنگيدند ، افراد ، همه مسلح ، همه خود پوشيده ، همه زره پوشيده ، همه چكمه پوشيده ، همه شمشير به دست و همه سپر به دست بودند و صورتشان از پائين ، تقريبا تا بيني و از بالا تا روي ابرو پوشيده بود به طوري كه هر مرد مبارزي فقط چشمهايش پيدا بود . اين بود كه در ميدان جنگ ، افراد ، كمتر شناخته مي شدند . در بيرون ، هر كسي همه سر و گردنش بيرون است ، لباسها مختلف است ، افراد از دور شناخته مي شوند ، ولي در جنگها به واسطه متحدالشكل بودن همه افراد ، نه تنها افراد يك سپاه از يكديگر تشخيص داده نمي شدند بلكه افراد يك سپاه از افراد سپاه مخالف نيز تشخيص داده نمي شدند ، به طوري كه ممكن بود كسي اشتباه بكند ، به جاي اينكه سرباز سپاه دشمن را بزند سرباز خودي را بزند . اين بود كه هر قومي و هر لشكري يك شعار مخصوص به خود داشت ، جمله اي را انتخاب مي كردند ، كه در حين جنگ احيانا آن را تكرار مي كردندو شعار مي دادند براي اينكه دانسته بشود كه اين ، جزء لشكر مثلا ( الف ) است ، و آن ، كه شعار ديگري داشت ، جزء لشكر مثلا ( ب ) است . اين كار لااقل اين مقدار فايده داشت كه افراد لشكرها اشتباه نمي شدندو كسي همرزم خودش را نمي كشت . گاهي شعارهائي كه مي دادند اندكي از اين هم روشنتر بود ، به اين صورت كه آن مرد مبارزي كه به ميدان مي رفت ، گذشته از اينكه شعار عمومي دسته خودش را تكرار مي كرد ، احيانا خودش را هم شخصا معرفي مي نمود . چون عرب طبع شعرش بسيار قوي است و شعر گفتن براي قوم عرب ساده است و اين ، از خصوصيات زبان عربي است ،غالب آنها وقتي مي خواستند به ميدان بروند ، با يك رباعي ، با يك رجز خودشان را معرفي مي كردند . يا مثلا مبارزه طلبي خودش را با يك شعر بيان مي كرد ، با شعر مبارز مي طلبيد . كسي هم كه مي خواست به او جواب بدهدكه من آماده هستم ، يك وقت مي ديدند با شعري به همان آهنگ مي گفت من آماده هستم ( كه اين اندكي مشكلتر بود ) . شنيده ايد كه در جنگ خندق پيغمبر اكرم ( ص ) دستور داد دور مدينه را ( قسمتهائي كه لشكر دشمن مي توانست بيايد ) خندقي كندند براي اينكه دشمن نتواند خود را به داخل مدينه برساند . ولي چند نفر از افراد دشمن توانستند اسبهاي خود را از باريكه اي عبور بدهند و بيايند آنطرف ، كه يكي از آنها " عمرو بن عبدود " معروف شجاع به اصطلاح فارس يليل بود كه ضرب المثل شجاعت بود .آمد در مقابل مسلمين و فرياد كرد : الا رجل ، الارجل آيا مرد هست ؟ كسي جواب نداد ، چون همه او را مي شناختند . يك نفر جرات نكرد بگويد " من " ( براي اينكه مي دانستند كه رو بروي شدن با او جز كشته شدن نتيجه ديگري ندارد ) جز يك جوان بيست و چند ساله كه از جا بلند شدو گفت : يا رسول الله ! اجازه مي دهيد من به ميدان بروم ؟ فرمود : بنشين ( علي بود ) . دوباره فرياد كرد : الارجل ، الارجل ، كسي غير از علي جواب نداد . براي بار سوم : الارجل ، الارجل ، باز تنها علي از جا بلند شد . آبروي مسلمين دارد از بين مي رود . عمر بن الخطاب براي اينكه عذري از مسلمين بخواهد ، گفت : يا رسول الله ! اگر كسي بلند نمي شود ، به خاطر اين است كه اين شخص مردي است غير قابل مبارزه . من خودم با قافله اي كه اين مرد نيز در آن بود حركت مي كردم ، عده زيادي دزد به ما برخورد كردندو او به تنهائي براي مقابله با آنها حركت كرد . سپر مي خواست ، يك كره شتر به دست گرفت ! چه كسي مي تواند با اين مرد مبارزه كند ؟ ! " عمرو بن عبدود " در آخر كار وقتي كه خواست مسلمين را خوب تحقير كرده باشد ، اين شعر را خواند : و لقد بححت من الندا ءبجمعكم هل من مبارز و وقفت اذ وقفت المشجع موقف القرن المناجز ( 1 ) تا آخر . گفت ديگر خسته شدم ، گلويم به درد آمد از بس گفتم : هل من مبارز يك مرد در ميان شما نيست ؟ ! پيغمبر به علي اجازه داد . علي از جا بلند شد و گفت : و لقد اتاك مجيب صوتك غير عاجز .. . به همان آهنگ شعر خواند ، آمد جلو ، و شنيده ايد كه چگونه پيروز شد . شرايط طوري شد كه پيغمبر فرمود : تمام اسلام با تمام كفر روبرو شد ، يعني جنگ سرنوشت است . از چيزهائي كه ما در عاشورا زياد مي بينيم ، مسئله شعار