حماسه حسینی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماسه حسینی - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


اين سخنراني در روز عاشورا و در حدود سال 1352 شمسي در مسجد جامع نارمك ( تهران ) ايراد شده است . 1 - سوره انفال ، آيه . 23 هر دسته اي شعار بالخصوصي داشت . جنگها معمولا تن به تن بود . دو دسته كه با يكديگر مي جنگيدند ، افراد ، همه مسلح ، همه خود پوشيده ، همه زره پوشيده ، همه چكمه پوشيده ، همه شمشير به دست و همه سپر به دست بودند و صورتشان از پائين ، تقريبا تا بيني و از بالا تا روي ابرو پوشيده بود به طوري كه هر مرد مبارزي فقط چشمهايش پيدا بود . اين بود كه در ميدان جنگ ، افراد ، كمتر شناخته مي شدند . در بيرون ، هر كسي همه سر و گردنش بيرون است ، لباسها مختلف است ، افراد از دور شناخته مي شوند ، ولي در جنگها به واسطه متحدالشكل بودن همه افراد ، نه تنها افراد يك سپاه از يكديگر تشخيص داده نمي شدند بلكه افراد يك سپاه از افراد سپاه مخالف نيز تشخيص داده نمي شدند ، به طوري كه ممكن بود كسي اشتباه بكند ، به جاي اينكه سرباز سپاه دشمن را بزند سرباز خودي را بزند . اين بود كه هر قومي و هر لشكري يك شعار مخصوص به خود داشت ، جمله اي را انتخاب مي كردند ، كه در حين جنگ احيانا آن را تكرار مي كردندو شعار مي دادند براي اينكه دانسته بشود كه اين ، جزء لشكر مثلا ( الف ) است ، و آن ، كه شعار ديگري داشت ، جزء لشكر مثلا ( ب ) است . اين كار لااقل اين مقدار فايده داشت كه افراد لشكرها اشتباه نمي شدندو كسي همرزم خودش را نمي كشت . گاهي شعارهائي كه مي دادند اندكي از اين هم روشنتر بود ، به اين صورت كه آن مرد مبارزي كه به ميدان مي رفت ، گذشته از اينكه شعار عمومي دسته خودش را تكرار مي كرد ، احيانا خودش را هم شخصا معرفي مي نمود . چون عرب طبع شعرش بسيار قوي است و شعر گفتن براي قوم عرب ساده است و اين ، از خصوصيات زبان عربي است ،غالب آنها وقتي مي خواستند به ميدان بروند ، با يك رباعي ، با يك رجز خودشان را معرفي مي كردند . يا مثلا مبارزه طلبي خودش را با يك شعر بيان مي كرد ، با شعر مبارز مي طلبيد . كسي هم كه مي خواست به او جواب بدهدكه من آماده هستم ، يك وقت مي ديدند با شعري به همان آهنگ مي گفت من آماده هستم ( كه اين اندكي مشكلتر بود ) . شنيده ايد كه در جنگ خندق پيغمبر اكرم ( ص ) دستور داد دور مدينه را ( قسمتهائي كه لشكر دشمن مي توانست بيايد ) خندقي كندند براي اينكه دشمن نتواند خود را به داخل مدينه برساند . ولي چند نفر از افراد دشمن توانستند اسبهاي خود را از باريكه اي عبور بدهند و بيايند آنطرف ، كه يكي از آنها " عمرو بن عبدود " معروف شجاع به اصطلاح فارس يليل بود كه ضرب المثل شجاعت بود .

آمد در مقابل مسلمين و فرياد كرد : الا رجل ، الارجل آيا مرد هست ؟ كسي جواب نداد ، چون همه او را مي شناختند . يك نفر جرات نكرد بگويد " من " ( براي اينكه مي دانستند كه رو بروي شدن با او جز كشته شدن نتيجه ديگري ندارد ) جز يك جوان بيست و چند ساله كه از جا بلند شدو گفت : يا رسول الله ! اجازه مي دهيد من به ميدان بروم ؟ فرمود : بنشين ( علي بود ) . دوباره فرياد كرد : الارجل ، الارجل ، كسي غير از علي جواب نداد . براي بار سوم : الارجل ، الارجل ، باز تنها علي از جا بلند شد . آبروي مسلمين دارد از بين مي رود . عمر بن الخطاب براي اينكه عذري از مسلمين بخواهد ، گفت : يا رسول الله ! اگر كسي بلند نمي شود ، به خاطر اين است كه اين شخص مردي است غير قابل مبارزه . من خودم با قافله اي كه اين مرد نيز در آن بود حركت مي كردم ، عده زيادي دزد به ما برخورد كردندو او به تنهائي براي مقابله با آنها حركت كرد . سپر مي خواست ، يك كره شتر به دست گرفت ! چه كسي مي تواند با اين مرد مبارزه كند ؟ ! " عمرو بن عبدود " در آخر كار وقتي كه خواست مسلمين را خوب تحقير كرده باشد ، اين شعر را خواند :

و لقد بححت من الندا ءبجمعكم هل من مبارز و وقفت اذ وقفت المشجع موقف القرن المناجز ( 1 ) تا آخر . گفت ديگر خسته شدم ، گلويم به درد آمد از بس گفتم : هل من مبارز يك مرد در ميان شما نيست ؟ ! پيغمبر به علي اجازه داد . علي از جا بلند شد و گفت :

و لقد اتاك مجيب صوتك غير عاجز .

. . به همان آهنگ شعر خواند ، آمد جلو ، و شنيده ايد كه چگونه پيروز شد . شرايط طوري شد كه پيغمبر فرمود : تمام اسلام با تمام كفر روبرو شد ، يعني جنگ سرنوشت است . از چيزهائي كه ما در عاشورا زياد مي بينيم ، مسئله شعار

1 - سوره شوري ، آيه . 42

/ 95