حماسه حسینی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماسه حسینی - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


براي خودش تيپي درست كند و بعد مطابق دل خودش هر كاري كه خواست ، بكند و هر كس را هم كه اعتراضي كرد كتك بزند ، فتقش را پاره كند . علي اي كه مي خواهد بر اساس كتاب الله و سنت پيغمبر عمل كند ، نمي تواند روش رهبري آن دو نفر را بپذيرد . لذا گفت من روش رهبري آنها را نمي پذيرم . به خاطر اين يك كلمه حاضر نشد با عبدالرحمن بن عوف بيعت كند . پس معلوم شد كه مسئله روش رهبري با مسئله كتاب سنت متفاوت است كتاب و سنت يعني خود قانون . روش رهبري به متن قانون مربوط نيست . به كيفيت رهبري مردم ، به اختياراتي كه يك رهبر دارد و به تصميماتي كه رهبر اتخاذ مي كند مربوط مي شود . حال معني آن جمله امام حسين ( ع ) كه در وصيتنامه خود به محمد ابن حنفيه مي نويسد : اريد ان آمر بالمعروف ، و انهي عن المنكر ، و اسير بسيره جدي و ابي ، روشن مي شود .

در آن زمان ، در دنياي اسلام ، گذشته از امر به معروف و نهي از منكر ، مسئله ديگري وجود داشت و آن اينكه : اكنون سال شصت هجري است . از سال يازدهم هجري تاكنون ، حدود پنجاه سال است كه پيامبر از ميان مردم رفته است.

در چهار سال و چند ماه از اين پنجاه سال يعني از سال سي و شش تا سال چهل و يك ، علي بن ابي طالب رهبري كرده است كه در آن مدت ، رهبري ، به روش پيغمبر بازگشت كرده . تازه آنهم به اين صورت بوده كه چون ابوبكر و عمر و عثمان ، سنتهايي را به وجود آورده بودند ، علي ( ع ) در بسياري از موارد اصلا قدرت پيدا نكرد كه روش پيغمبر را اجرا كند . وقتي در مقام اجرا برآمد ، خود مردم عليه او قيام كردند . گفت : فلان نمازي كه شما به اين شكل مي خوانيد ( نمازهاي شبهاي ماه رمضان كه به جماعت مي خواندند ) بدعت است ، نخوانيد . گفتند : سي سال ، از زمان عمر رايج است ، واعمرا ، واعمرا ، جاي عمر خالي ، عمر كجاست كه سنتش دارد از بين مي رود . خواست شريح قاضي را بر كنار كند ، گفتند : تو مي خواهي كسي را كه از بيست سال پيش ، از زمان عمر ، قاضي محترم كوفه بوده است بر كنار كني ؟ ! بنابر اين پنجاه سال بر امت اسلام گذشته استكه علاوه بر مسئله كتاب الله و سنت رسول الله ، روش رهبري تغيير كرده و عوض شده است . سخن امام حسين كه فرمود : اسير بسيره جدي و ابي مي خواهم سيره ام سيره جد و پدرم باشد ، يعني نه سيره ابوبكر ، نه سيره عمر ، نه سيره عثمان و نه سيره هيچكس ديگر .

اينست كه در حادثه عاشورا ، ما در امام حسين ( ع ) جلوه هايي مي بينيم كه نشان مي دهد علاوه بر مسئله امر به معروف و نهي از منكر و مسئله امتناع از بيعت و مسئله اجابت دعوت مردم كوفه ، كار ديگري هم هست و آن اينست كه مي خواست سيره جدش را زنده كند.

اين قضيه را شنيده ايد : مامون اصرار داشت كه حضرت رضا ( ع ) ولايتعهدي را بپذيرد . حضرت نمي پذيرفت . آخر ، مسئله اجبار را مطرح كرد كه حضرت پذيرفت ولي طوري پذيرفت كه خودش عين نپذيرفتن بود و بيشتر سبب رسوايي مامون شد.

خلفا سالها بود كه نماز عيد فطر و عيد قربان مي خواندند . پيغمبر نماز عيد فطر و عيد قربان مي خواند ، اينها هم نماز عيد فطر و عيد قربان مي خواندند . اما روش نماز خواندن به تدريج فرق كرده بود ، سيره فرق كرده بود.

( مثال خوبي است : نماز عيد خواندن ، كتاب الله و سنت رسول الله است ، اما چگونه نماز خواندن ، سيره است . )كم كم دربارهاي خلفا مانند دربارهاي ساساني ايران و قياصره روم شده بود . دربارهاي خيلي مجلل . لباس خليفه و سران سپاه داراي انواع نشانه هاي طلا و نقره بود . خليفه وقتي مي خواست بهنماز عيد بيايد ، با جلال و شكوه خاص و باهيمنه سلطنتي مي آمد . خودش سوار بر اسبي كه گردنبند طلا يا نقره داشت مي شد و شمشيري زرين به دست مي گرفت . سپاه نيز از پشت سرش مي آمد . درست مثل اينكه مي خواهند رژه نظامي بروند . بعد مي رفتند به مصلي ، دو ركعت نماز مي خواندند و بر مي گشتند .

مامون به حضرت رضا اصرار داشت كه مي خواهم نماز عيد فطر را شما بخوانيد . امام فرمود : من از اول با تو شرط كردم كه فقط اسمي از من باشد و من كاري نكنم . نه آقا ! من خواهش مي كنم . شما از نماز هم ابا مي كنيد ؟ ! اين كه يك كار مربوط به مردم نيست كه بگوييدپاي ظلمي در كار مي آيد . لااقل همين يك نماز را شما بخوانيد . در اينجا حضرت جمله اي مي گويد نظير جمله امام حسين و نظير جمله علي ( ع ) در جريان بيعت بعد از عمر . فرمود : من به يك شرط حاضرم ، من نماز مي خوانم اما با سيره جدم و پدرم نه با سيره شما .

مامون با آنهمه زرنگي كه داشت ( از نظر خودش ) ، احمق شد . گفت : بسيار خوب به هر سيره و روشي كه مي خواهيد بخوانيد . فكر مي كرد غرض اينست كه كاري را به عهده حضرت رضا گذاشته باشد تا مردم بگويند پس امام رضا عملا هم قبول كرد . در روز عيد فطر ، امام رضا ( ع ) به اطرافيان خود فرمود لباسهاي عادي بپوشيد ، پاها را برهنه كنيد ، دامن عباها و آستينهايتان را بالا بزنيد و ذكرهايي را كه من مي گويم ، شما هم بگوئيد . حالتتان ، حالت خشوع و خضوع باشد ، ما داريم به پيشگاه خدا مي رويم ، توجهتان به خدا باشد ، ذكرها را كه مي گوئيد ، خدا را در نظر بگيريد . امام ( مرد حقيقت است ، مرد خداست ، مرد عبادت است . قبلا عرض كردم عبادت و عشق به خدا ، يك بعد اساسي از ابعاد اسلام و بلكه اساسي ترين ابعاد اسلام است ، كه عمر با آن مبارزه كرد . ) عمامه اش را به شكلي كه پيغمبر مي بست بسته است ، لباسش را به شكلي كه پيغمبر مي پوشيد پوشيده است ، عصا به شكل پيغمبر به دست گرفته ، پاهايش را برهنه كرده ، با يك حالت خضوع و خشوعي . از همان داخل منزل كه بيرون مي آمد، با صداي بلند شروع كرد به گفتن : الله اكبر الله اكبر الله اكبر علي ما هدانا ، و له الشكر علي ما اولانا . سالهاست كه مردم اين ذكرها را درست نشنيده اند . كساني كه همراه حضرت بودند ، وقتي آن حال الهي حضرت را ديدند كه منقلب شده ، خودش را در حضور پروردگارش مي برد و اشكهاي مباركش جاري است ، با حالت خضوع و خشوع ، با معنويت تمام و در حالي كه اشكهايشان جاري بود فرياد كردند : الله اكبر الله اكبر الله اكبر علي ما هدانا ، و له الشكر علي ما اولانا . حضرت مي گويد و اينها تكرار مي كنند . تا آمدند نزديك درب منزل . صدا بلندتر مي شد . مامون فرماندهان سپاه و سران قبائل را فرستاده كه برويد پشت سر علي بن موسي الرضا نماز عيد فطر بخوانيد . اينها به سيره سالهاي پيش خلفا خودشان را آرايش و مجهز كرده و لباسهاي فاخر پوشيده اند ، اسبهاي بسيار عالي سوار شده و شمشيرهاي زرين به كمر بسته و دم درب ايستاده اند كه حضرت رضا با همان جلال و هيبت دنيايي و سلطنتي بيرون بيايد . يكمرتبه حضرت با آن حال بيرون آمد . در ميان آنها ولوله پيچيد و بي اختيار خودشان را از روي اسبها پائين انداختند و اسبها را رها كردند . تاريخ مي نويسد چون مي بايست پاها برهنه باشد و آنها چكمه به پا داشتندو چكمه نظامي را به زودي نمي توان بيرون آورد ، هر كس دنبال چاقو مي گشت كه زود چكمه را پاره و پاهايش را لخت كند . اينها نيز دنبال حضرت به راه افتادند . كم كم صداي هيمنه الله اكبر ، شهر " مرو " را پر كرد . مردم ريختند روي پشت بامها و به تدريج ملحق شدند .

در مردم نيز روح معنويت موج مي زد . حضرت مي فرمود الله اكبر اين شهر يكپارچه فرياد مي زد : الله اكبر . هنوز از دروازه بيرون نرفته بودند كه جاسوسها به مامون خبر دادند كه اگر اين قضيه ادامه پيدا كند ، تو مالك سلطنت نيستي .

سربازها ريختند كه نه آقا ! زحمتتان نمي دهيم ، خيلي اسباب زحمت شد ، خواهش مي كنيم بر گرديد . اين ، معني روش است . مامون هم در اين مورد به كتاب الله و سنت رسول الله عمل مي كرد . ( نماز عيد فطر ، جزء كتاب الله است ) اما همان نماز روشي پيدا كرده بود كه بي محتوا و بي حقيقت شده بود . حضرت رضا فرمود : من حاضرم نماز را بخوانم اما با روش جدم و پدرم نه با روش جد و پدر تو . در زمان امام حسين ( ع ) ، روش رهبري خيلي عوض شده بود ، از زمين تا آسمان تغيير كرده بود . يك خط كه مي خواهد به موازات خط ديگر امتداد پيدا كند ، اگر يك ذره از موازات خارج شود ، ابتدا فاصله كمي از خط ديگر پيدا مي كند ، ولي هر چه ادامه پيدا كند ، فاصله اش زيادتر مي شود . در شصت سال قبل ، در زمان پيغمبر اكرم وقتي مردم مي خواهند مركز دنياي اسلام را ببينند ، چه مي بينند ؟ حتي در زمان ابوبكر و عمر همانطور بود .

ولي در زمان عثمان تغيير كرد و شكل ديگري پيدا نمود . بيشترين كار خلافت خليفه مسلمين ، در عمل كردن او به كتاب الله و سنت رسول الله نبود ، بلكه در روشش بود . اختلاف ابوذر و معاويه هم بيشتر در روش بود . حالا ( زمان امام حسين ) وقتي مي خواهند خليفه مسلمانان را ببينند ، چه مي بينند ؟ افراد مسن كه پيغمبر را درك كرده اند ، حتي آنها كه ابوبكر و عمر را درك كرده اند ، و مخصوصا كساني كه علي ( ع ) را در دوره خلافت ديده اند ، وقتي مي آيند در مركز دنياي اسلام ، جواني را مي بينند كه سي و دو سه سال بيشتر از عمرش نگذشته است .

جوان خيلي بلند قدي كه مي گويند خوش سيما و خوش منظره بوده ، ولي لكه هايي در صورتش داشته است . جواني شاعر مسلك كه خيلي هم عالي شعر مي گويد ، ولي اشعارش همه در وصف مي و معشوق و يا در وصف سگ و اسب و ميمونش است . هفت در را بايد طي كرد تا رسيد به جايگاه او . كسي كه مي خواهد به ملاقات او برود ، ابتدا دربانها مي آيند جلويش را مي گيرند ، بعد از تفتيش اگر بتواند از آنجا بگذرد ، بايد از چند در و دربانهاي ديگر بگذرد تا برسد به جايگاه او . وقتي به آنجا مي رسد ، مردي را مي بيند كه در يك محيط مجلل روي تخت طلا نشسته و دورش را كرسيهايي با پايه هايي از طلا و نقره گذاشته اند .

رجال و اعيان و اشراف و سفراي كشورهاي خارجي كه مي آيند ، بايد روي آن كرسيها بنشينند . بالا دست همه رجال و اعيان و اشراف ، يك ميمون را پهلو دست خودش نشانده و لباسهاي فاخر زربفت هم به او پوشانده است . چنين شخصي مي گويد : من خليفه پيغمبرم ، و مي خواهد مجري دستورات الهي باشد ، نماز جمعه هم مي خواند ، امامت جمعه مي كرد ، براي مردم خطبه مي خواند و حتي مردم را موعظه مي كرد . اينجاست كه انسان مي فهمد كه نهضت حسيني چقدر براي جهان اسلام مفيد بود و چگونه اين پرده ها را دريد .

در آن زمان ، وسائل ارتباطي كه نبود . مثلا مردم مدينه نمي دانستند كه در شام چه مي گذرد . رفت و آمد خيلي كم بود . افرادي هم كه احيانا از مدينه به شام مي رفتند ، از دستگاه يزيد اطلاعي نداشتند . بعد از قضيه امام حسين ، مردم مدينه تعجب كردند كه عجب ! پسر پيغمبر را كشتند .

هيئتي را براي تحقيق به شام فرستادند كه چرا امام حسين كشته شد . پس از بازگشت اين هيئت ، مردم پرسيدند : قضيه چه بود ؟ گفتند : همين قدر در يك جمله به شما بگوئيم كه ما در مدتي كه در آنجا بوديم ، دائم مي گفتيم خدايا ! نكند از آسمان سنگ ببارد و ما به اين شكل هلاك بشويم . و نيز به شما بگوئيم كه ما از نزد كسي مي آييم كه كارش شرابخواري و سگ بازي و يوز بازي و ميمون بازي است ، كارش نواختن تار و سنتور و لهو و لعب است ، كارش زناست حتي با محارم . ديگر حال ، تكليف خودتان را مي دانيد . اين بود كه مدينه قيام كرد ، قيامي خونين . و چه افرادي كه بعد از حادثه كربلا به خروش آمدند . "

اي بسا شاعر كه بعد از مرگ زاد " امام حسين تا زنده بود ، چنين سخناني را مي گفت : و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد ( 1 ) ديگر فاتحه اسلام را بخوانيد اگر نگهبانش اين شخص باشد . ولي آنوقت كسي نمي فهميد . اما وقتي شهيد شد ، شهادت او دنياي اسلام را تكان داد .

تازه افراد حركت كردند و رفتند از نزديك ديدند و فهميدند كه آنچه را آنها در آئينه نمي ديدند حسين در خشت خام مي ديده است . آنوقت سخن حسين ( ع ) را تصديق كردند و گفتند او آنروز راست مي گفت .

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين نسالك اللهم و ندعوك باسمك العظيم الاعظم الاعز الاجل الاكرم يا الله . . . پروردگارا دلهاي ما را به نور ايمان منور بگردان ، ما را آشنا به معارف و حقايق دين مقدس اسلام بفرما .

پروردگارا توفيق تبعيت از كتاب الله و سنت رسول الله عنايت بفرما . پروردگارا توفيق عنايت كن كه روش ما ، سيره ما ، روش پيغمبر و روش علي و آل علي باشد . پروردگارا نيتهاي ما را ، روحهاي ما را ، دلهاي ما را پاك و خالص بگردان ، به مسلمين بيداري عنايت بفرما . پروردگارا اموات ما را مشمول عنايت و مغفرت خودت قرار بده . رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات .

1 - مقتل مقرم / ص . 146

/ 95