بیشترلیست موضوعات مقدمه بخش چهارم عنصر امر به معروف و نهي از منكر در نهضت حسيني جلسه اول عوامل موثر در نهضت حسيني جلسه دوم ارزش هر يك از عوامل جلسه سوم شرايط امر به معروف و نهي از منكر جلسه چهارم مراحل و اقسام امر به معروف و نهي از منكر جلسه پنجم ارزش امر به معروف و نهي از منكر از نظر علماي اسلام جلسه ششم كارنامه ما در امر به معروف و نهي از منكر جلسه هفتم تاثير امر به معروف و نهي از منكر اهل بيت امام پس از حادثه كربلا بخش پنجم شعارهاي عاشورا بخش ششم تحليل واقعه عاشورا بخش هفتم ماهيت قيام حسيني توضیحاتافزودن یادداشت جدید براي خودش تيپي درست كند و بعد مطابق دل خودش هر كاري كه خواست ، بكند و هر كس را هم كه اعتراضي كرد كتك بزند ، فتقش را پاره كند . علي اي كه مي خواهد بر اساس كتاب الله و سنت پيغمبر عمل كند ، نمي تواند روش رهبري آن دو نفر را بپذيرد . لذا گفت من روش رهبري آنها را نمي پذيرم . به خاطر اين يك كلمه حاضر نشد با عبدالرحمن بن عوف بيعت كند . پس معلوم شد كه مسئله روش رهبري با مسئله كتاب سنت متفاوت است كتاب و سنت يعني خود قانون . روش رهبري به متن قانون مربوط نيست . به كيفيت رهبري مردم ، به اختياراتي كه يك رهبر دارد و به تصميماتي كه رهبر اتخاذ مي كند مربوط مي شود . حال معني آن جمله امام حسين ( ع ) كه در وصيتنامه خود به محمد ابن حنفيه مي نويسد : اريد ان آمر بالمعروف ، و انهي عن المنكر ، و اسير بسيره جدي و ابي ، روشن مي شود .در آن زمان ، در دنياي اسلام ، گذشته از امر به معروف و نهي از منكر ، مسئله ديگري وجود داشت و آن اينكه : اكنون سال شصت هجري است . از سال يازدهم هجري تاكنون ، حدود پنجاه سال است كه پيامبر از ميان مردم رفته است.در چهار سال و چند ماه از اين پنجاه سال يعني از سال سي و شش تا سال چهل و يك ، علي بن ابي طالب رهبري كرده است كه در آن مدت ، رهبري ، به روش پيغمبر بازگشت كرده . تازه آنهم به اين صورت بوده كه چون ابوبكر و عمر و عثمان ، سنتهايي را به وجود آورده بودند ، علي ( ع ) در بسياري از موارد اصلا قدرت پيدا نكرد كه روش پيغمبر را اجرا كند . وقتي در مقام اجرا برآمد ، خود مردم عليه او قيام كردند . گفت : فلان نمازي كه شما به اين شكل مي خوانيد ( نمازهاي شبهاي ماه رمضان كه به جماعت مي خواندند ) بدعت است ، نخوانيد . گفتند : سي سال ، از زمان عمر رايج است ، واعمرا ، واعمرا ، جاي عمر خالي ، عمر كجاست كه سنتش دارد از بين مي رود . خواست شريح قاضي را بر كنار كند ، گفتند : تو مي خواهي كسي را كه از بيست سال پيش ، از زمان عمر ، قاضي محترم كوفه بوده است بر كنار كني ؟ ! بنابر اين پنجاه سال بر امت اسلام گذشته استكه علاوه بر مسئله كتاب الله و سنت رسول الله ، روش رهبري تغيير كرده و عوض شده است . سخن امام حسين كه فرمود : اسير بسيره جدي و ابي مي خواهم سيره ام سيره جد و پدرم باشد ، يعني نه سيره ابوبكر ، نه سيره عمر ، نه سيره عثمان و نه سيره هيچكس ديگر .اينست كه در حادثه عاشورا ، ما در امام حسين ( ع ) جلوه هايي مي بينيم كه نشان مي دهد علاوه بر مسئله امر به معروف و نهي از منكر و مسئله امتناع از بيعت و مسئله اجابت دعوت مردم كوفه ، كار ديگري هم هست و آن اينست كه مي خواست سيره جدش را زنده كند.اين قضيه را شنيده ايد : مامون اصرار داشت كه حضرت رضا ( ع ) ولايتعهدي را بپذيرد . حضرت نمي پذيرفت . آخر ، مسئله اجبار را مطرح كرد كه حضرت پذيرفت ولي طوري پذيرفت كه خودش عين نپذيرفتن بود و بيشتر سبب رسوايي مامون شد.خلفا سالها بود كه نماز عيد فطر و عيد قربان مي خواندند . پيغمبر نماز عيد فطر و عيد قربان مي خواند ، اينها هم نماز عيد فطر و عيد قربان مي خواندند . اما روش نماز خواندن به تدريج فرق كرده بود ، سيره فرق كرده بود.( مثال خوبي است : نماز عيد خواندن ، كتاب الله و سنت رسول الله است ، اما چگونه نماز خواندن ، سيره است . )كم كم دربارهاي خلفا مانند دربارهاي ساساني ايران و قياصره روم شده بود . دربارهاي خيلي مجلل . لباس خليفه و سران سپاه داراي انواع نشانه هاي طلا و نقره بود . خليفه وقتي مي خواست بهنماز عيد بيايد ، با جلال و شكوه خاص و باهيمنه سلطنتي مي آمد . خودش سوار بر اسبي كه گردنبند طلا يا نقره داشت مي شد و شمشيري زرين به دست مي گرفت . سپاه نيز از پشت سرش مي آمد . درست مثل اينكه مي خواهند رژه نظامي بروند . بعد مي رفتند به مصلي ، دو ركعت نماز مي خواندند و بر مي گشتند .مامون به حضرت رضا اصرار داشت كه مي خواهم نماز عيد فطر را شما بخوانيد . امام فرمود : من از اول با تو شرط كردم كه فقط اسمي از من باشد و من كاري نكنم . نه آقا ! من خواهش مي كنم . شما از نماز هم ابا مي كنيد ؟ ! اين كه يك كار مربوط به مردم نيست كه بگوييدپاي ظلمي در كار مي آيد . لااقل همين يك نماز را شما بخوانيد . در اينجا حضرت جمله اي مي گويد نظير جمله امام حسين و نظير جمله علي ( ع ) در جريان بيعت بعد از عمر . فرمود : من به يك شرط حاضرم ، من نماز مي خوانم اما با سيره جدم و پدرم نه با سيره شما .مامون با آنهمه زرنگي كه داشت ( از نظر خودش ) ، احمق شد . گفت : بسيار خوب به هر سيره و روشي كه مي خواهيد بخوانيد . فكر مي كرد غرض اينست كه كاري را به عهده حضرت رضا گذاشته باشد تا مردم بگويند پس امام رضا عملا هم قبول كرد . در روز عيد فطر ، امام رضا ( ع ) به اطرافيان خود فرمود لباسهاي عادي بپوشيد ، پاها را برهنه كنيد ، دامن عباها و آستينهايتان را بالا بزنيد و ذكرهايي را كه من مي گويم ، شما هم بگوئيد . حالتتان ، حالت خشوع و خضوع باشد ، ما داريم به پيشگاه خدا مي رويم ، توجهتان به خدا باشد ، ذكرها را كه مي گوئيد ، خدا را در نظر بگيريد . امام ( مرد حقيقت است ، مرد خداست ، مرد عبادت است . قبلا عرض كردم عبادت و عشق به خدا ، يك بعد اساسي از ابعاد اسلام و بلكه اساسي ترين ابعاد اسلام است ، كه عمر با آن مبارزه كرد . ) عمامه اش را به شكلي كه پيغمبر مي بست بسته است ، لباسش را به شكلي كه پيغمبر مي پوشيد پوشيده است ، عصا به شكل پيغمبر به دست گرفته ، پاهايش را برهنه كرده ، با يك حالت خضوع و خشوعي . از همان داخل منزل كه بيرون مي آمد، با صداي بلند شروع كرد به گفتن : الله اكبر الله اكبر الله اكبر علي ما هدانا ، و له الشكر علي ما اولانا . سالهاست كه مردم اين ذكرها را درست نشنيده اند . كساني كه همراه حضرت بودند ، وقتي آن حال الهي حضرت را ديدند كه منقلب شده ، خودش را در حضور پروردگارش مي برد و اشكهاي مباركش جاري است ، با حالت خضوع و خشوع ، با معنويت تمام و در حالي كه اشكهايشان جاري بود فرياد كردند : الله اكبر الله اكبر الله اكبر علي ما هدانا ، و له الشكر علي ما اولانا . حضرت مي گويد و اينها تكرار مي كنند . تا آمدند نزديك درب منزل . صدا بلندتر مي شد . مامون فرماندهان سپاه و سران قبائل را فرستاده كه برويد پشت سر علي بن موسي الرضا نماز عيد فطر بخوانيد . اينها به سيره سالهاي پيش خلفا خودشان را آرايش و مجهز كرده و لباسهاي فاخر پوشيده اند ، اسبهاي بسيار عالي سوار شده و شمشيرهاي زرين به كمر بسته و دم درب ايستاده اند كه حضرت رضا با همان جلال و هيبت دنيايي و سلطنتي بيرون بيايد . يكمرتبه حضرت با آن حال بيرون آمد . در ميان آنها ولوله پيچيد و بي اختيار خودشان را از روي اسبها پائين انداختند و اسبها را رها كردند . تاريخ مي نويسد چون مي بايست پاها برهنه باشد و آنها چكمه به پا داشتندو چكمه نظامي را به زودي نمي توان بيرون آورد ، هر كس دنبال چاقو مي گشت كه زود چكمه را پاره و پاهايش را لخت كند . اينها نيز دنبال حضرت به راه افتادند . كم كم صداي هيمنه الله اكبر ، شهر " مرو " را پر كرد . مردم ريختند روي پشت بامها و به تدريج ملحق شدند .در مردم نيز روح معنويت موج مي زد . حضرت مي فرمود الله اكبر اين شهر يكپارچه فرياد مي زد : الله اكبر . هنوز از دروازه بيرون نرفته بودند كه جاسوسها به مامون خبر دادند كه اگر اين قضيه ادامه پيدا كند ، تو مالك سلطنت نيستي .سربازها ريختند كه نه آقا ! زحمتتان نمي دهيم ، خيلي اسباب زحمت شد ، خواهش مي كنيم بر گرديد . اين ، معني روش است . مامون هم در اين مورد به كتاب الله و سنت رسول الله عمل مي كرد . ( نماز عيد فطر ، جزء كتاب الله است ) اما همان نماز روشي پيدا كرده بود كه بي محتوا و بي حقيقت شده بود . حضرت رضا فرمود : من حاضرم نماز را بخوانم اما با روش جدم و پدرم نه با روش جد و پدر تو . در زمان امام حسين ( ع ) ، روش رهبري خيلي عوض شده بود ، از زمين تا آسمان تغيير كرده بود . يك خط كه مي خواهد به موازات خط ديگر امتداد پيدا كند ، اگر يك ذره از موازات خارج شود ، ابتدا فاصله كمي از خط ديگر پيدا مي كند ، ولي هر چه ادامه پيدا كند ، فاصله اش زيادتر مي شود . در شصت سال قبل ، در زمان پيغمبر اكرم وقتي مردم مي خواهند مركز دنياي اسلام را ببينند ، چه مي بينند ؟ حتي در زمان ابوبكر و عمر همانطور بود .ولي در زمان عثمان تغيير كرد و شكل ديگري پيدا نمود . بيشترين كار خلافت خليفه مسلمين ، در عمل كردن او به كتاب الله و سنت رسول الله نبود ، بلكه در روشش بود . اختلاف ابوذر و معاويه هم بيشتر در روش بود . حالا ( زمان امام حسين ) وقتي مي خواهند خليفه مسلمانان را ببينند ، چه مي بينند ؟ افراد مسن كه پيغمبر را درك كرده اند ، حتي آنها كه ابوبكر و عمر را درك كرده اند ، و مخصوصا كساني كه علي ( ع ) را در دوره خلافت ديده اند ، وقتي مي آيند در مركز دنياي اسلام ، جواني را مي بينند كه سي و دو سه سال بيشتر از عمرش نگذشته است .جوان خيلي بلند قدي كه مي گويند خوش سيما و خوش منظره بوده ، ولي لكه هايي در صورتش داشته است . جواني شاعر مسلك كه خيلي هم عالي شعر مي گويد ، ولي اشعارش همه در وصف مي و معشوق و يا در وصف سگ و اسب و ميمونش است . هفت در را بايد طي كرد تا رسيد به جايگاه او . كسي كه مي خواهد به ملاقات او برود ، ابتدا دربانها مي آيند جلويش را مي گيرند ، بعد از تفتيش اگر بتواند از آنجا بگذرد ، بايد از چند در و دربانهاي ديگر بگذرد تا برسد به جايگاه او . وقتي به آنجا مي رسد ، مردي را مي بيند كه در يك محيط مجلل روي تخت طلا نشسته و دورش را كرسيهايي با پايه هايي از طلا و نقره گذاشته اند .رجال و اعيان و اشراف و سفراي كشورهاي خارجي كه مي آيند ، بايد روي آن كرسيها بنشينند . بالا دست همه رجال و اعيان و اشراف ، يك ميمون را پهلو دست خودش نشانده و لباسهاي فاخر زربفت هم به او پوشانده است . چنين شخصي مي گويد : من خليفه پيغمبرم ، و مي خواهد مجري دستورات الهي باشد ، نماز جمعه هم مي خواند ، امامت جمعه مي كرد ، براي مردم خطبه مي خواند و حتي مردم را موعظه مي كرد . اينجاست كه انسان مي فهمد كه نهضت حسيني چقدر براي جهان اسلام مفيد بود و چگونه اين پرده ها را دريد .در آن زمان ، وسائل ارتباطي كه نبود . مثلا مردم مدينه نمي دانستند كه در شام چه مي گذرد . رفت و آمد خيلي كم بود . افرادي هم كه احيانا از مدينه به شام مي رفتند ، از دستگاه يزيد اطلاعي نداشتند . بعد از قضيه امام حسين ، مردم مدينه تعجب كردند كه عجب ! پسر پيغمبر را كشتند .هيئتي را براي تحقيق به شام فرستادند كه چرا امام حسين كشته شد . پس از بازگشت اين هيئت ، مردم پرسيدند : قضيه چه بود ؟ گفتند : همين قدر در يك جمله به شما بگوئيم كه ما در مدتي كه در آنجا بوديم ، دائم مي گفتيم خدايا ! نكند از آسمان سنگ ببارد و ما به اين شكل هلاك بشويم . و نيز به شما بگوئيم كه ما از نزد كسي مي آييم كه كارش شرابخواري و سگ بازي و يوز بازي و ميمون بازي است ، كارش نواختن تار و سنتور و لهو و لعب است ، كارش زناست حتي با محارم . ديگر حال ، تكليف خودتان را مي دانيد . اين بود كه مدينه قيام كرد ، قيامي خونين . و چه افرادي كه بعد از حادثه كربلا به خروش آمدند . " اي بسا شاعر كه بعد از مرگ زاد " امام حسين تا زنده بود ، چنين سخناني را مي گفت : و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد ( 1 ) ديگر فاتحه اسلام را بخوانيد اگر نگهبانش اين شخص باشد . ولي آنوقت كسي نمي فهميد . اما وقتي شهيد شد ، شهادت او دنياي اسلام را تكان داد .تازه افراد حركت كردند و رفتند از نزديك ديدند و فهميدند كه آنچه را آنها در آئينه نمي ديدند حسين در خشت خام مي ديده است . آنوقت سخن حسين ( ع ) را تصديق كردند و گفتند او آنروز راست مي گفت .و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين نسالك اللهم و ندعوك باسمك العظيم الاعظم الاعز الاجل الاكرم يا الله . . . پروردگارا دلهاي ما را به نور ايمان منور بگردان ، ما را آشنا به معارف و حقايق دين مقدس اسلام بفرما .پروردگارا توفيق تبعيت از كتاب الله و سنت رسول الله عنايت بفرما . پروردگارا توفيق عنايت كن كه روش ما ، سيره ما ، روش پيغمبر و روش علي و آل علي باشد . پروردگارا نيتهاي ما را ، روحهاي ما را ، دلهاي ما را پاك و خالص بگردان ، به مسلمين بيداري عنايت بفرما . پروردگارا اموات ما را مشمول عنايت و مغفرت خودت قرار بده . رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات .