حماسه حسینی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حماسه حسینی - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


به خلافت زينت بخشيدي . خلافت ترا بالا نبرد ، تو كه خليفه شدي مقام خلافت را بالاي بردي . علي ! خلافت به تو بيشتر احتياج داشت تا تو به خلافت . يعني علي ! من به خلافت تبريك مي گويم كه امروز نامش روي تو گذاشته شده ، به تو تبريك نمي گويم كه خليفه شدي .

به خلافت تبريك مي گويم كه تو خليفه شدي ، نه به تو كه خليفه شدي . از اين بهتر نمي شود گفت . عنصر امر به معروف و نهي از منكر ارزش داد به نهضت حسيني ، امام حسين هم به امر به معروف و نهي از منكر ارزش داد . امر به معروف و نهي از منكر نهضت حسيني را بالا برد ،ولي حسين ( ع ) اين اصل را به نحوي اجرا كرد كه شان اين اصل بالا رفت ، يك تاج افتخار به سر اصل امر به معروف و نهي از منكر نهاد . ( خيليها مي گويند امر به معروف و نهي از منكر مي كنيم . حسين هم اول مثل ديگران فقط يك كلمه حرف زد ، گفت : اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر ، و اسير بسيره جدي و ابي ). خود اسلام هم همينطور است .

اسلام براي هر مسلماني افتخار است اما مسلمانهايي هم هستند كه به معني واقعي كلمه فخر الاسلام اند ، عزالدين اند ، شرف الدين اند ، شرف الاسلام اند . اين القاب را ما به تعارف ، خيلي به افراد مي دهيم ، اما همه كس كه اينجور نيست . درباره بنده اگر كسي چنين حرفي بزند، دروغ محض است ، كه من بگويم فخرالاسلامم ، وجود من افتخاري است براي اسلام ! من كي هستم ؟ ! يادم هست در هفت هشت سال پيش در دانشگاه شيراز از من دعوت كرده بودند براي سخنراني ( انجمن اسلامي آنجا دعوت كرده بود ) . در آنجا استادها و حتي رئيس دانشگاه ، همه بودند . يكي از استادهاي آنجا كه قبلا طلبه بود و بعد رفت آمريكا تحصيل كرد و دكتر شد و آمد و واقعا مرد فاضلي هم هست ، مامور شده بود كه مرا معرفي كند . آمد پشت تريبون ايستاد ( جلسه هم مثل همين جلسه ، خيلي پر جمعيت و با عظمت بود ) يك مقدار معرفي كرد : من فلاني را مي شناسم ، حوزه قم چنين ، حوزه قم چنان و . . . بعد در آخر سخنانش اين جمله را گفت : " من اين جمله را با كمال جرات مي گويم : اگر براي ديگران لباس روحانيت افتخار است ، فلاني افتخار لباس روحانيت است " . آتش گرفتم از اين حرف . ايستاده سخنراني مي كردم ،عبايم را هم قبلا تا مي كردم و روي تريبون مي گذاشتم . مقداري حرف زدم ، رو كردم به آن شخص ، گفتم : آقاي فلان ! اين چه حرفي بود كه از دهانت بيرون آمد ؟ ! تو اصلا مي فهمي چه داري مي گويي ؟ ! من چه كسي هستم كه تو مي گويي فلاني افتخار اين لباس است .

با اينكه من آنوقت دانشگاهي هم بودم و به اصطلاح ذوحياتين بودم ، گفتم : آقا ! من در تمام عمرم يك افتخار بيشتر ندارم ، آن هم همين عمامه و عباست . من كي ام كه افتخار باشم ؟ ! اين تعارفهاي پوچ چيست كه به همديگر مي كنيم ؟ ! ابوذر غفاري را بايد گفت افتخار اسلام است ، اين اسلام است كه ابوذر پرورش داده است . عمار ياسر افتخار اسلام است ، اسلام است كه عمار ياسر پرورش داده است . بوعلي سينا افتخار اسلام است ، اسلام است كه نبوغ بوعلي سينا را شكفت . خواجه نصير الدين افتخار اسلام است ، صدر المتالهين شيرازي افتخار اسلام است ، شيخ مرتضي انصاري افتخار اسلام است ، ميرداماد افتخار اسلام است ، شيخ بهايي افتخار اسلام است . اسلام افتخار البته دارد ، يعني فرزنداني تربيت كرده كه دنياي روي آنها حساب مي كند و بايد هم حساب بكند چرا كه اينها در فرهنگ دنيا نقش موثر دارند . دنيا نمي تواند قسمتي از كره ماه را اختصاص به خواجه نصيرالدين ندهد و نام او را روي قسمتي از كره ماه نگذارد ، براي اينكه او در بعضي كشفيات كره ماه دخيل است . او را مي شود گفت افتخار اسلام . ماها كي هستيم ؟ ! ما چه ارزشي داريم ؟ ما را اگر اسلام بپذيرد كه اسلام افتخار ما باشد، اسلام اگر بپذيرد كه به صورت مدالي بر سينه ما باشد ، ما خيلي هم ممنون هستيم . ما شديم مدالي به سينه اسلام ؟ ! ماها ننگ عالم اسلام هستيم ، اكثريت ما مسلمانها ننگ عالم اسلام هستيم . پس تعارفهاي را بگذاريم كنار . آنها تعارف است .

در مورد حسين بن علي به حق مي شود گفت كه به اصل امر به معروف و نهي از منكر ارزش و اعتبار دارد ، آبرو داد به اين اصلي كه آبروي مسلمين است . اينكه مي گويم اين اصل آبروي مسلمين است و به مسلمين ارزش مي دهد ، از خودم نمي گويم ، عين تعبير آيه قرآن است : كنتم خير امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر . ببينيد قرآن چه تعبيرهايي دارد ! به خدا آدم حيرت مي كند از اين تعبيرهاي قرآن . كنتم خير امه اخرجت للناس شما چنين بوده ايد " بوده ايد " در قرآن در اينگونه موارد يعني هستيد ) ، شما با ارزشترين ملتها و امتهايي هستيد كه براي مردم به وجود آمده اند . ولي چه چيز به شما ارزش داده است و مي دهد كه اگر آنرا داشته باشيد با ارزشترين امتها هستيد ؟ تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر اگر امر به معروف و نهي از منكر در ميان شما باشد ، اين اصل به شما امت مسلمان ارزش مي دهد . شما به اين دليل با ارزشترين امتها هستيد كه اين اصل را داريد ، ( كه در صدر اول هم چنين بوده است ) . اين اصل به شما ارزش داده است . پس آيا آن روزي كه اين اصل در ميان ما نيست ،يك ملت بي ارزش مي شويم ؟ بله همينطور است . ولي حسين به اين اصل ارزش داد . گاهي ما امر به معروف و نهي از منكر مي كنيم ، ولي نه تنها به اين اصل ارزش نمي دهيم بلكه ارزشش را پائين مي آوريم . الان در ذهن عامه مردم به چه مي گويند امر به معروف و نهي از منكر ؟يك مسائل جزئي ، نمي گويم مسائل نادرست ( بعضي از آنها نادرست هم هست ) ، ولي اينها وقتي در كلش واقع شود زيباست . مثلا اگر امر به معروف و نهي از منكر كسي فقط اين باشد كه آقا ! اين انگشتر طلا را از دستت بيرون بياور ، اين در جاي خودش درست است ، حرف درستي است اما نه اينكه انسان هيچ منكري را نبيند جز همين يكي ، جز مسئله ريش ، جز مسائل مربوط به مثلا كت و شلوار . يكي از آقايان مي گفت : شخصي را ديدم كه درباره شخص ديگري خيلي قر مي زد . ديدم در حد تكفير و تفسيق درباره او عصباني است .

گفتم مگر او چه كرده كه تو او را اينقدر بد مي داني ( يك آدم بد ملعون جهنمي ) ؟ گفت : آخر او " لب برگردان پيرهن آدمي " يعني پيراهنش يقه دار است ( خنده حضار ) . حال وقتي كه نهي از منكر ما در اين حد بخواهد تنزل بكند ، ما اين اصل را پائين آورده ايم ، حقير و كوچك كرده ايم . آن آمر به معروف و ناهي از منكرهايي كه در كشور سعودي هستند ، آبروي امر به معروف و نهي از منكر را برده اند ، فقط يك شلاق به دست گرفته كه كسي مثلا [ كعبه يا ضريح پيغمبر را ] نبوسد . اين ديگر شد نهي از منكر ! ولي حسين را ببينيد ! امر به معروف و نهي از منكر كار او بود ، از بيخ و بن . به تمام معروفهاي اسلام نظر داشت و فهرست مي داد ،و نيز به تمام منكرهاي جهان اسلام . مي گفت : اولين و بزرگترين منكر جهان اسلام خود يزيد است . فلعمري ما الامام الا العامل بالكتاب ، القائم بالقسط و الدائن بدين الله ( 1 ) امام و رهبر بايد خودش عامل به كتاب باشد ، خودش عدالت را بپا دارد و به دين خدا متدين باشد . آنچه را كه داشت ، در راه اين اصل در طبق اخلاص گذاشت .

به مرگ در راه امر به معروف و نهي از منكر زينت بخشيد . به اين مرگ شكوه و جلال داد . از روز اولي كه مي خواهد بيرون بيايد ، سخن از مرگ زيبا مي گويد . چقدر تعبير زيباست ! هر مرگي را نمي گفتزيبا ، مرگ در راه حق و حقيقت را زيبا مي دانست : خط الموت علي ولد آدم مخط القلاده علي جيد الفتاه چنين مرگي مانند يك گردنبند كه براي زن زينت است ، براي انسان زينت است . صريحتر ، آن اشعاري است كه در بين راه وقتي كه به طرف كربلا مي آمد مي خواند كه احتمالا از خود ايشان است و احتمالا هم از اميرالمومنين علي ( ع ) است :

1 - ارشاد مفيد / ص . 204

/ 95