چيز زكاة است .
شرايط كسانى كه مستحق زكاتند
1950- كسى كه مالك مى تواند زكاة خود را به او بدهد , بايد شيعه دوازده امامى باشد , و اگر انسان كسى را شيعه بداند و به او زكاة بدهد , بعد معلوم شود شيعه نبوده بايد دوباره زكاة بدهد.1951- اگر طفل يا ديوانه اى از شيعه فقير باشد , انسان مى تواند به ولى او زكاة بدهد , به قصد اين كه آنچهمى دهد ملك طفل يا ديوانه باشد.1952- اگـر بـه ولـى طفل و ديوانه دسترسى ندارد , مى تواند خودش يا به وسيله يك نفر امين زكاة را به
مصرف طفل يا ديوانه برساند , و بايد موقعى كه زكاة به مصرف آنان مى رسد نيت زكاة كند.1953- به فقيرى كه گدايى مى كند مى شود زكاة داد.ولـى بـه كـسـى كه زكاة را در معصيت مصرف مى كند , نبايد زكاة داد , بلكه احتياط آن است به كسى كه
دادن زكـاة موجب ترغيب او در معصيت مى شود هر چند خود آن را در معصيت صرف نمى نمايد زكاة داده
نشود.1954- بـه كسى كه شراب خوار است يا نماز نمى خواند هم چنين به كسى كه معصيت كبيره را آشكارا بجا
مى آورد احتياط واجب آن است كه زكاة ندهند.1955- بـه كـسى كه بدهكار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد اگر چه مخارج او بر انسان واجب باشد ,
مى شود قرضش را از زكاة داد.1956- انـسان نمى تواند مخارج كسانى را كه مثل اولاد خرجشان بر او واجب است از زكاة بدهد , ولى اگر
مخارج آنان را ندهد , ديگران مى توانند به آنان زكاة بدهند.1957- اگر انسان زكاة را به پسرش بدهد كه خرج زن و نوكر و كلفت خود نمايد اشكال ندارد.1958- پدر نمى تواند از سهم سبيل اللّه كتابهاى علمى و دينى كه مورد احتياج پسر است بخرد و در معرض
استفاده او قرار دهد , مگر آن كه مصلحت عامه اقتضاى اين كار را داشته باشد , و از حاكم شرع بنابر احتياط
اجازه بگيرد.1959- پـدرى كـه تمكن تزويج پسرش را ندارد مى تواند از زكاة براى پسرش زن بگيرد , و هم چنين است
پسر نسبت به پدر.1960- بـه زنـى كه شوهرش مخارج او را مى دهد و زنى كه شوهرش خرجى او را نمى دهد , ولى مى تواند -
هر چند به مراجعه حاكم شرع - او را به دادن خرجى مجبور كند , نمى شود زكاة داد.1961- زنـى كـه صـيـغـه شـده اگر فقير باشد , شوهرش و ديگران مى توانند به او زكاة بدهند , ولى اگر
شوهرش در ضمن عقد شرط كند كه مخارج او را بدهد يا به جهت ديگرى دادن مخارجش بر او واجب باشد
, در صورتى كه مخارج آن زن را بدهد , نمى شود به آن زن زكاة داد.1962- زن مى تواند به شوهر فقير خود زكاة بدهد , اگر چه شوهر زكاة را صرف مخارج خود آن زن نمايد.1963- سيد نمى تواند از غير سيد زكاة بگيرد , ولى اگر خمس و ساير وجوهات كفايت مخارج او را نكند , و
از گرفتن زكاة از غير سيد ناچار باشد مى تواند از او زكاة بگيرد.1964- به كسى كه معلوم نيست سيد است يا نه , مى شود زكاة داد.
نيت زكاة
1965- انسان بايد زكاة را به قصد قربت يعنى براى انجام خواست خداوند عالم بدهد , و در نيت معين كند كه آنچه را مى دهد زكاة مال است يا زكاة فطره .بـلكه اگر مثلا زكاة گندم و جو بر او واجب باشد , و بخواهد پولى را به عنوان قيمت زكاة بدهد بايد معينكند كه زكاة گندم است يا زكاة جو.1966- كـسى كه زكاة چند مال بر او واجب شده , اگر مقدارى زكاة بدهد , و نيت هيچ كدام آنها را نكند ,
چنانچه چيزى را كه داده هم جنس يكى از آنها باشد , زكاة همان جنس حساب مى شود.مـثـلا كسى كه زكاة چهل گوسفند و زكاة پانزده مثقال طلا بر او واجب است , اگر مثلا يك گوسفند از
بابت زكاة بدهد , و نيت هيچ كدام آنها را نكند , زكاة گوسفند حساب مى شود , ولى اگر مقدارى پول نقره
يـا اسـكناس بدهد , كه هم جنس هيچ كدام آنها نيست , بعضى گفته اند , به همه آنها قسمت مى شود ولى
اين خالى از اشكال نيست و احتمال دارد كه از هيچ كدام حساب نشود و در ملك مالك باقى بماند.1967- اگـر كسى را وكيل كند كه زكاة مال او را بدهد , موقعى كه زكاة را به آن وكيل مى دهد , بايد نيت
كـند كه آنچه را وكيل او بعدا به فقير مى دهد زكاة باشد , و احوط اين است كه نيت او تا زمان رسيدن زكاة
به فقير مستمر باشد.1968- اگـر مـال را بـه قـصـد زكاة ولى بدون قصد قربت به حاكم شرع يا به فقير بدهد , بنابر اقوى زكاة
حساب مى شود , هر چند چون بدون قصد قربت داده گناه كرده است .
مسايل متفرقه زكاة
1969- بنابر احتياط موقعى كه گندم و جو را از كاه جدا مى كنند و موقع خشك شدن خرما و انگور , انسان بـايـد زكـاة را به فقير بدهد , يا از مال خود جدا كند , و زكاة طلا و نقره و گاو و گوسفند و شتر را بعد ازتـمـام شدن ماه يازدهم بايد به فقير بدهد , يا از مال خود جدا نمايد , ولى اگر منتظر فقير معينى باشد , يا
بخواهد به فقيرى بدهد كه از جهتى برترى دارد , مى تواند زكاة را جدا نكند.1970- بـعـد از جدا كردن زكاة لازم نيست فورا آن را به مستحق بدهد ولى اگر به كسى كه مى شود زكاة
داد , دسترسى دارد , احتياط مستحب آن است كه دادن زكاة را تاخير نيندازد.1971- كسى كه مى تواند زكاة را به مستحق برساند , اگر ندهد و به واسطه كوتاهى كردن او از بين برود ,
بايد عوض آن را بدهد.1972- كـسـى كـه مـى تواند زكاة را به مستحق برساند , اگر زكاة را ندهد و بدون آن كه در نگهدارى آن
كـوتاهى كند از بين برود , چنانچه غرض صحيحى در تاخير زكاة نداشته بايد عوض آن را بدهد , ولى اگر
غـرض صحيحى داشته مثلا فقير معينى را در نظر داشته يا مى خواسته تدريجا به فقرا برساند معلوم نيست
كه ضامن باشد.1973- اگـر زكـاة را از خود مال كنار بگذارد , مى تواند در بقيه آن تصرف كند و اگر از مال ديگرش كنار
بگذارد , مى تواند در تمام مال تصرف نمايد.1974- انسان نمى تواند زكاتى را كه كنار گذاشته براى خود بردارد و چيز ديگرى به جاى آن بگذارد.1975- اگر از زكاتى كه كنار گذاشته منفعتى حاصل شود , مثلا گوسفندى كه براى زكاة گذاشته بره
بياورد , مال فقير است .1976- اگـر موقعى كه زكاة را كنار مى گذارد مستحقى حاضر باشد , بهتر است زكاة را به او بدهد , مگر
كسى را در نظر داشته باشد , كه دادن زكاة به او از جهتى بهتر باشد.1977- اگـر بدون اجازه حاكم شرع با مالى كه براى زكاة كنار گذاشته تجارت كند , و ضرر نمايد , نبايد
چيزى از زكاة كم كند , ولى اگر منفعت كند , بنابر احتياط لازم , بايد آن را به مستحق بدهد.1978- اگر پيش از آن كه زكاة بر او واجب شود , چيزى بابت زكاة به فقير بدهد , زكاة حساب نمى شود , و
بـعد از آن كه زكاة بر او واجب شد , اگر چيزى را كه به فقير داده از بين نرفته باشد , و آن فقير هم به فقر
خود باقى باشد , مى تواند چيزى را كه به او داده بابت زكاة حساب كند.1979- فـقـيرى كه مى داند زكاة بر انسان واجب نشده , اگر چيزى بابت زكاة بگيرد , و پيش او تلف شود
ضـامـن اسـت پس موقعى كه زكاة بر انسان واجب مى شود , اگر آن فقير به فقر خود باقى باشد , مى تواند
عوض چيزى را كه به او داده بابت زكاة حساب كند.1980- فـقـيرى كه نمى داند زكاة بر انسان واجب نشده اگر چيزى بابت زكاة بگيرد , و پيش او تلف شود ,
ضامن نيست و انسان نمى تواند عوض آن را بابت زكاة حساب كند.1981- مستحب است زكاة گاو و گوسفند و شتر را به فقيرهاى آبرومند بدهد , و در دادن زكاة , خويشان
خـود را بـر ديـگـران , و اهل علم و كمال را بر غير آنان و كسانى كه اهل سؤال نيستند , بر اهل سؤال مقدم
بدارد , ولى اگر دادن زكاة به فقيرى از جهت ديگرى بهتر باشد , مستحب است زكاة را به او بدهد.1982- بهتر است زكاة را آشكار , و صدقه مستحبى را مخفى بدهند.1983- اگر در شهر كسى كه مى خواهد زكاة بدهد مستحقى نباشد , و نتواند زكاة را به مصرف ديگرى هم
كـه بـراى آن معين شده برساند , چنانچه اميد نداشته باشد كه بعدا مستحق پيدا كند , بايد زكاة را به شهر
ديگر ببرد و به مصرف زكاة برساند , و مى تواند مخارج بردن به آن شهر را با اجازه حاكم شرع از زكاة بردارد
, و اگر زكاة تلف شود ضامن نيست .1984- اگـر در شـهر خودش مستحق پيدا شود , مى تواند زكاة را به شهر ديگر ببرد , ولى مخارج بردن به
آن شهر را بايد از خودش بدهد و اگر زكاة تلف شود ضامن است مگر آن كه به امر حاكم شرع برده باشد.1985- اجرت وزن كردن و پيمانه نمودن گندم و جو و كشمش و خرمايى را كه براى زكاة مى دهد با خود
او است .1986- كسى كه 2 مثقال و 15 نخود نقره يا بيشتر از بابت زكاة بدهكار است بنابر احتياط مستحب كمتر از
2 مثقال و 15 نخود نقره به يك فقير ندهد , و نيز اگر غير نقره چيز ديگرى مثل گندم و جو بدهكار باشد ,
و قيمت آن به 2 مثقال و 15 نخود نقره برسد بنابر احتياط مستحب به يك فقير كمتر از آن ندهد.1987- مكروه است انسان از مستحق در خواست كند كه زكاتى را كه از او گرفته به او بفروشد , ولى اگر
مستحق بخواهد چيزى را كه گرفته بفروشد , بعد از آن كه به قيمت رساند , كسى كه زكاة را به او داده در
خريدن آن بر ديگران مقدم است .1988- اگـر شـك كـنـد زكاتى را كه بر او واجب بوده داده يا نه , و مال زكاة دار موجود باشد بايد زكاة را
بدهد , هر چند شك او براى زكاة سالهاى پيش بوده باشد , و اگر عين تلف شده زكاتى بر او نيست هر چند
از سال حاضر باشد.1989- فـقـيـر نمى تواند , پيش از گرفتن زكاة او را به كمتر از مقدار آن صلح كند , يا چيزى را گرانتر از
قيمت آن بابت زكاة قبول نمايد.و هـم چـنـين مالك نمى تواند زكاة را به مستحق داده و بر او شرط كند كه آن را به او برگرداند ولى اگر
مـستحق پس از گرفتن زكاة راضى شود كه آن را به او برگرداند مانعى ندارد , مثلا كسى كه زكاة زيادى
بدهكار است و فقير شده و نمى تواند زكاة را بدهد , و حال توبه كرده اگر فقير راضى شود زكاة او را بگيرد
و به او ببخشد اشكال ندارد.1990- انـسـان نمى تواند از سهم سبيل اللّه قرآن يا كتاب دينى يا كتاب دعا بخرد و وقف نمايد , مگر آن كه
مصلحت عامه اقتضاى اين كار را داشته باشد , و از حاكم شرع بنابر احتياط لازم اجازه بگيرد.1991- انـسـان نـمـى تواند از زكاة ملك بخرد , و بر اولاد خود يا بر كسانى كه مخارج آنان بر او واجب است
وقف نمايد كه عايدى آن را به مصرف مخارج خود برسانند.1992- انسان مى تواند براى رفتن به حج و زيارت و مانند اينها از سهم سبيل اللّه زكاة بگيرد , اگر چه فقير
نـبـاشـد , يا اين كه به مقدار خرج سالش زكاة گرفته باشد , ولى اين در صورتى است كه رفتن او به حج يا
زيـارت و مـانـنـد اينها داراى منفعت عامه باشد , و بنابر احتياط از حاكم شرع براى صرف زكاة در آن اذن
بگيرد.1993- اگـر مـالـك فـقيرى را وكيل كند كه زكاة مال او را بدهد چنانچه آن فقير احتمال بدهد كه قصد
مـالك اين بوده كه خود آن فقير از زكاة برندارد , نمى تواند چيزى از آن را براى خودش بردارد و اگر يقين
داشته باشد كه قصد مالك اين نبوده , مى تواند براى خودش هم بردارد.1994- اگـر فـقـيـر شتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زكاة بگيرد , چنانچه شرطهايى كه براى
واجب شدن زكاة گفته شد , در آنها جمع شود , بايد زكاة آنها را بدهد.1995- اگـر دو نفر در مالى كه زكاة آن واجب شده با هم شريك باشند , و يكى از آنها زكاة قسمت خود را
بـدهد و بعد مال را تقسيم كنند , هر چند بداند شريكش زكاة سهم خود را نداده و بعدا نيز نمى دهد تصرف
او در سهم خودش اشكال ندارد.1996- كـسـى كـه خمس يا زكاة بدهكار است و كفاره و نذر و مانند اينها هم بر او واجب است و قرض هم
دارد , چنانچه نتواند همه آنها را بدهد , اگر مالى كه خمس يا زكاة آن واجب شده , از بين نرفته باشد , بايد
خـمـس و زكـاة را بدهد , و اگر از بين رفته باشد , دادن زكاة و خمس و قرض بر دادن كفاره و نذر مقدم
است .1997- كسى كه خمس يا زكاة بدهكار است و حجة الاسلام بر او واجب است و قرض هم دارد , اگر بميرد ,
و مال او براى همه آنها كافى نباشد , چنانچه مالى كه خمس و زكاة آن واجب شده , از بين نرفته باشد , بايد
خـمـس يـا زكـاة را بـدهند , و بقيه مال او را صرف اداى قرضش نمايند , و اگر مالى كه خمس و زكاة آن
واجب شده از بين رفته باشد , بايد مال او را صرف اداى قرضش بنمايند , و در صورتى كه چيزى باقى باشد
, صرف حج كنند و اگر چيزى زياد آمد , به خمس و زكاة قسمت نمايند.1998- كـسـى كـه مشغول تحصيل علم است و اگر تحصيل نكند , مى تواند براى معاش خود كسب كند ,
چـنـانچه تحصيل آن علم , واجب عينى باشد , مى شود از سهم فقرا به او زكاة داد , و اگر تحصيل آن علم
داراى مصلحت عامه باشد , زكاة دادن به او از سهم سبيل اللّه با اجازه حاكم شرع - بنابر احتياط - جايز است
, در غير اين دو صورت جايز نيست به او زكاة بدهند.
زكاة فطره
1999- كـسـى كـه موقع غروب شب عيد فطر بالغ و عاقل است و بيهوش و فقير و بنده كس ديگر نيست , بايد براى خودش و كسانى كه نان خور او هستند , هر نفرى يك صاع كه گفته مى شود تقريبا سه كيلو است, از غـذاهـاى معمول در شهرش مانند , گندم يا جو يا خرما يا كشمش يا برنج يا ذرت به مستحق بدهد , و
اگـر بـه جـاى آن پول هم بدهد كافى است , و احتياط لازم آن است كه از غذاهايى كه در شهرش معمول
نيست ندهد هر چند گندم يا جو يا خرما يا كشمش باشد.2000- كـسـى كـه مـخـارج سال خود و عيالاتش را ندارد , و كسى هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و
عيالاتش را بگذراند فقير است و دادن زكاة فطره بر او واجب نيست .2001- انـسان فطره كسانى را كه در غروب شب عيد فطر نان خور او حساب مى شوند , بايد بدهد , كوچك
بـاشـند يا بزرگ , مسلمان باشند يا كافر , دادن خرج آنها بر او واجب باشد يا نه , در شهر خود او باشند يا در
شهر ديگر.2002- اگـر كسى را كه نان خور او است و در شهر ديگر است وكيل كند كه از مال او فطره خود را بدهد ,
چنانچه اطمينان داشته باشد كه فطره را مى دهد , لازم نيست خودش فطره او را بدهد.2003- فـطـره مـهمانى كه پيش از غروب شب عيد فطر با رضايت صاحبخانه وارد شده و نان خور او - هر
چند موقتا - حساب مى شود , بر او واجب است .2004- فـطـره مـهمانى كه پيش از غروب شب عيد بدون رضايت صاحبخانه وارد مى شود , و مدتى نزد او
مى ماند , بنابر احتياط واجب است و هم چنين است فطره كسى كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجى او را
بدهد.2005- فـطره مهمانى كه بعد از غروب شب عيد فطر وارد مى شود در صورتى كه نان خور او حساب شود ,
بـنـابـر احتياط واجب است والا واجب نيست , اگر چه پيش از غروب او را دعوت كرده باشد , و در خانه او
افطار كند.2006- اگـر كسى موقع غروب شب عيد فطر ديوانه باشد , در صورتى كه ديوانگى او تا ظهر روز عيد فطر
باقى باشد , زكاة فطره بر او واجب نيست , والا بنابر احتياط واجب لازم است فطره را بدهد.2007- اگـر پـيش از غروب بچه بالغ شود يا ديوانه عاقل گردد , يا فقير غنى شود , در صورتى كه شرايط
واجب شدن فطره را دارا باشد , بايد زكاة فطره را بدهد.2008- كـسى كه موقع غروب شب عيد فطر , زكاة فطره بر او واجب نيست , اگر تا پيش از ظهر روز عيد
شرطهاى واجب شدن فطره در او پيدا شود , احتياط واجب آن است كه زكاة فطره را بدهد.2009- كـافـرى كـه بعد از غروب شب عيد فطر مسلمان شده فطره بر او واجب نيست , ولى مسلمانى كه
شيعه نبوده , اگر بعد از ديدن ماه شيعه شود بايد زكاة فطره را بدهد.2010- كـسـى كـه فقط به اندازه يك صاع گندم و مانند آن را دارد , مستحب است زكاة فطره را بدهد و
چنانچه عيالاتى داشته باشد , و بخواهد فطره آنها را هم بدهد مى تواند به قصد فطره آن يك صاع را به يكى
از عـيـالاتش بدهد و او هم به همين قصد به ديگرى بدهد و هم چنين تا به نفر آخر برسد , و بهتر است نفر
آخـر چـيزى را كه مى گيرد به كسى بدهد كه از خودشان نباشد , و اگر يكى از آنها صغير باشد , ولى او به
جاى او مى گيرد , و احتياط آن است كه چيزى را كه براى صغير گرفته به كسى ندهد.2011- اگر بعد از غروب شب عيد فطر بچه دار شود واجب نيست فطره او را بدهد , ولى احتياط واجب آن
است كه فطره كسانى را كه بعد از غروب تا پيش از ظهر عيد نان خور او حساب مى شوند بدهد.2012- اگـر انسان نان خور كسى باشد و پيش از غروب نان خور كس ديگر شود , فطره او بر كسى كه نان
خور او شده واجب است مثلا اگر دختر پيش از غروب به خانه شوهر رود , بايد شوهرش فطره او را بدهد.2013- كسى كه ديگرى بايد فطره او را بدهد , واجب نيست فطره خود را بدهد.2014- اگر فطره انسان بر كسى واجب باشد و او فطره را ندهد بر خود انسان بنابر احتياط واجب مى شود ,
چنانچه داراى شرايط گذشته در مساله ( 1999 ) باشد , فطره خويش را بدهد.2015- اگـر كسى كه فطره او بر ديگرى واجب است خودش فطره را بدهد , از كسى كه فطره بر او واجب
شده ساقط نمى شود.2016- زنى كه شوهرش مخارج او را نمى دهد , چنانچه نان خور شخص ديگرى باشد , فطره اش بر آن كس
واجب است و اگر نان خور شخص ديگرى نيست , در صورتى كه فقير نباشد , بايد فطره خود را بدهد.2017- كسى كه سيد نيست , نمى تواند به سيد فطره بدهد , حتى اگر سيدى نان خور او باشد , نمى تواند
فطره او را به سيد ديگرى بدهد.2018- فطره طفلى كه از مادر يا دايه شير مى خورد , بر كسى است كه مخارج مادر يا دايه را مى دهد , ولى
اگر مادر يا دايه مخارج خود را از مال طفل برمى دارد , فطره طفل بر كسى واجب نيست .2019- انسان اگر چه مخارج عيالاتش را از مال حرام بدهد , بايد فطره آنان را از مال حلال بدهد.2020- اگـر انسان كسى را كه اجير مى نمايد , مانند بنا و نجار و خادم مخارج او را بدهد به طورى كه نان
خور او محسوب شود , بايد فطره او را هم بدهد , ولى چنانچه فقط مزد كارش را بدهد , واجب نيست فطره
او را بدهد.2021- اگر پيش از غروب شب عيد فطر بميرد , واجب نيست فطره او و عيالاتش را از مال او بدهند , ولى
اگر بعد از غروب بميرد مشهور فرموده اند بايد فطره او و عيالاتش را از مال او بدهند , ولى اين حكم خالى
از اشكال نيست , و مقتضاى احتياط ترك نشود.
مصرف زكاة فطره
2022- زكاة فطره را بنابر احتياط واجب بايد فقط به فقراى شيعه كه داراى شرايط گذشته در مستحقين زكـاة مـال هـسـتـنـد , داد , و چنانچه در شهر از فقراى شيعه كسى نباشد , مى تواند آن را به فقراى ديگرمسلمانان داد , ولى در هر صورت نبايد به ناصبى داده شود.2023- اگر طفل شيعه اى فقير باشد , انسان مى تواند فطره او را به مصرف او برساند , يا به واسطه دادن به
ولى او , ملك طفل نمايد.2024- فـقيرى كه فطره به او مى دهند , لازم نيست عادل باشد , ولى احتياط واجب آن است كه به شراب
خوار و بى نماز و كسى كه آشكارا معصيت مى كند فطره ندهند.2025- به كسى كه فطره را در معصيت مصرف مى كند نبايد فطره بدهند.2026- احـتـيـاط مستحب آن است كه به يك فقير كمتر از يك صاع فطره ندهند , ولى اگر بيشتر بدهند
هيچ اشكالى ندارد.2027- اگـر از جـنسى كه قيمتش دو برابر قيمت معمولى آن است مثلا از گندمى كه قيمت آن دو برابر
قيمت گندم معمولى است , نصف صاع بدهد , كافى نيست , بلكه اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد
, كافى نيست .2028- انـسـان نمى تواند نصف صاع را از يك جنس مثلا گندم و نصف ديگر آن را از جنسى ديگر مثلا جو
بدهد , بلكه اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد كافى نيست .2029- مـسـتـحـب است در دادن زكاة فطره , خويشان و همسايگان فقير خود را بر ديگران مقدم دارد , و
سزاوار است كه اهل علم و دين و فضل را بر ديگران نيز مقدم دارد.2030- اگـر انـسـان بـه خيال اين كه كسى فقير است به او فطره بدهد و بعد بفهمد فقير نبوده , چنانچه
مـالـى را كـه به او داده از بين نرفته باشد , بايد پس بگيرد و به مستحق بدهد , و اگر نتواند بگيرد , بايد از
مال خودش عوض فطره را بدهد و اگر از بين رفته باشد , در صورتى كه گيرنده فطره مى دانسته آنچه را
كـه گـرفته فطره است , بايد عوض آن را بدهد و اگر نمى دانسته , دادن عوض بر او واجب نيست و انسان
بايد عوض فطره را بدهد.2031- اگـر كـسـى بـگويد فقيرم , نمى شود به او فطره داد , مگر آن كه از گفته او اطمينان پيدا شود يا
انسان بداند كه قبلا فقير بوده است .
مسايل متفرقه زكاة فطره
2032- انسان بايد زكاة فطره را به قصد قربت يعنى براى انجام خواست خداوند عالم بدهد و موقعى كه آن را مى دهد نيت دادن فطره نمايد.2033- اگر پيش از ماه رمضان فطره را بدهد صحيح نيست و بهتر آن است كه در ماه رمضان هم فطره رانـدهـد , ولى اگر پيش از رمضان به فقير قرض بدهد , و بعد از آن كه فطره بر او واجب شد , طلب خود را
بابت فطره حساب كند , مانعى ندارد.2034- گندم يا چيز ديگرى را كه براى فطره مى دهد بايد به جنس ديگر يا خاك مخلوط نباشد , و چنانچه
مـخـلـوط بـاشد , اگر خالص آن به يك صاع برسد , و بدون جدا كردن قابل استفاده باشد يا جدا كردن آن
زحمت فوق العاده نداشته باشد , يا آنچه مخلوط شده به قدرى كم باشد كه قابل اعتنا نباشد اشكال ندارد.2035- اگر فطره را از چيز معيوب بدهد , بنابر احتياط واجب كافى نيست .2036- كسى كه فطره چند نفر را مى دهد , لازم نيست همه را از يك جنس بدهد مثلا اگر فطره بعضى را
گندم و فطره بعض ديگر را جو بدهد كافى است .2037- كـسـى كه نماز عيد فطر مى خواند , بنابر احتياط واجب بايد فطره را پيش از نماز عيد بدهد , ولى
اگر نماز عيد نمى خواند , مى تواند دادن فطره را تا ظهر تاخير بيندازد.2038- اگر به نيت فطره مقدارى از مال خود را كنار بگذارد و تا ظهر روز عيد به مستحق ندهد , هر وقت
آن را مى دهد نيت فطره نمايد.2039- اگـر موقعى كه دادن زكاة فطره واجب است , فطره را ندهد و كنار هم نگذارد , بعدا بنابر احتياط
بدون اين كه نيت ادا و قضا كند فطره را بدهد.2040- اگر فطره را كنار بگذارد , نمى تواند آن را براى خودش بردارد و مالى ديگر را براى فطره بگذارد.2041- اگر انسان مالى داشته باشد كه قيمتش از فطره بيشتر است , چنانچه فطره را ندهد و نيت كند كه
مقدارى از آن مال براى فطره باشد اشكال دارد.2042- اگـر مـالـى را كـه براى فطره كنار گذاشته از بين برود چنانچه دسترسى به فقير داشته و دادن
فـطـره را تاخير انداخته , يا در نگهدارى آن كوتاهى كرده , بايد عوض آن را بدهد و اگر دسترسى به فقير
نداشته , و در نگهدارى آن كوتاهى نكرده , ضامن نيست .2043- اگـر در مـحل خودش مستحق پيدا شود , احتياط واجب آن است كه فطره را به جاى ديگر نبرد و
اگر به جاى ديگر ببرد , و تلف شود , بايد عوض آن را بدهد.
احكام حج
2044- حـج : زيارت كردن خانه خدا و انجام اعمالى است كه دستور داده اند در آنجا بجا آورده شود , و در تمام عمر بر كسى كه اين شرايط را دارا باشد , يك مرتبه واجب مى شود : اول آن كه بالغ باشد.دوم آن كه عاقل و آزاد باشد.سـوم بـه واسـطه رفتن به حج مجبور نشود كه كار حرامى را كه ترك آن از حج مهمتر است انجام دهد , ياعمل واجبى را كه از حج مهمتر است ترك نمايد.چهارم آن كه مستطيع باشد.و مستطيع بودن به چند چيز است .اول آن كه توشه راه و هم چنين مركب سوارى - در صورت احتياج به آن - يا مالى كه بتواند با آن مال آنها را
تهيه كند داشته باشد.دوم سلامت مزاج و توانايى آن را داشته باشد كه بدون مشقت زياد بتواند مكه رود و حج را به جا آورد.سـوم در راه مـانـعى از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد , يا انسان بترسد كه در راه جان يا عرض او از بين
برود , يا مال او را ببرند , حج بر او واجب نيست .ولـى اگـر از راه ديـگـرى بتواند برود , اگر چه دورتر باشد , بايد از آن راه برود , مگر آن كه آن راه آن قدر
دورتر و غير معمولى باشد كه بگويند راه حج بسته است .چهارم به قدر بجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد.پنجم مخارج كسانى را كه خرجى آنان بر او واجب است مثل زن و بچه .و مخارج كسانى را كه مردم خرجى دادن به آنها را لازم مى دانند داشته باشد.شـشم بعد از برگشتن كسب يا زراعت , يا عايدى ملك , يا راه ديگرى براى معاش خود داشته باشد , يعنى
اين طور نباشد كه به واسطه مخارج حج پس از برگشتن مجبور شود به زحمت زندگى كند.2045- كسى كه بدون خانه ملكى رفع احتياجش نمى شود , وقتى حج بر او واجب است كه پول خانه را هم
داشته باشد.2046- زنى كه مى تواند مكه برود , اگر بعد از برگشتن , از خودش مال نداشته باشد , و شوهرش هم مثلا
فقير باشد , و خرجى او را ندهد , و ناچار شود كه به سختى زندگى كند , حج بر او واجب نيست .2047- اگـر كـسى توشه راه و مركب سوارى نداشته باشد , و ديگرى به او بگويد حج برو , و من خرج تو و
عـيالات تو را در موقعى كه در سفر حج هستى مى دهم , در صورتى كه اطمينان داشته باشد كه خرج او را
مى دهد حج بر او واجب مى شود.2048- اگر مخارج رفت و برگشت و مصارف عيالات كسى را در مدتى كه مكه مى رود و برمى گردد , به
او ببخشند براى اين كه حج كند , حج بر او واجب مى شود , اگر چه قرض داشته باشد و در موقع برگشتن
هـم مـالى كه بتواند با آن زندگى كند نداشته باشد , ولى اگر طورى باشد كه روزهاى سفر حج روزهاى
كـسـب و كارش باشد , به طورى كه اگر حج رود نتواند قرض خود را در موقعش ادا نمايد يا آن كه نتواند
مخارج زندگانيش را در بقيه سال تامين نمايد حج بر او واجب نيست .2049- اگر مخارج رفتن و برگشتن و مخارج عيالات كسى را در مدتى كه مكه مى رود و برمى گردد به
او بـدهـنـد و بـگـويـنـد حـج بـرو , ولـى ملك او نكنند , در صورتى كه اطمينان داشته باشد كه از او پس
نمى گيرند , حج بر او واجب مى شود.2050- اگر مقدارى مال كه براى حج كافى است به كسى بدهند و با او شرط كنند كه در راه مكه به كسى
كه مال را داده خدمت بنمايد , حج بر او واجب نمى شود.2051- اگـر مقدارى مال به كسى بدهند و حج بر او واجب شود , چنانچه حج نمايد , هر چند بعدا مالى از
خود پيدا كند , ديگر حج بر او واجب نيست .2052- اگـر بـراى تـجـارت مـثـلا تـا جده برود و مالى به دست آورد كه اگر بخواهد از آنجا به مكه رود
مـسـتـطيع باشد , بايد حج كند و در صورتى كه حج نمايد , اگر چه بعدا مالى پيدا كند كه بتواند از وطن
خود به مكه رود ديگر حج بر او واجب نيست .2053- اگـر انـسـان اجـيـر شـود كه مباشرتا از طرف كس ديگر حج كند , چنانچه خودش نتواند برود و
بخواهد ديگرى را از طرف خودش بفرستد , بايد از كسى كه او را اجير كرده اجازه بگيرد.2054- اگـر كسى مستطيع شود و مكه نرود و فقير شود , بايد اگر چه به زحمت باشد , بعدا حج كند , و
اگـر بـه هيچ قسم نتواند حج برود , چنانچه كسى او را براى حج اجير كند , بايد به مكه رود و حج كسى را
كـه براى او اجير شده بجا آورد و تا سال بعد چنانچه ممكن است در مكه بماند و براى خود حج نمايد , ولى
اگر ممكن باشد كه اجير شود و اجرت را نقد بگيرد و كسى كه او را اجير كرده .